1501-92

در شب 12مارچ در پلس تیاتر دان تاون چه گذشت؟

 

ماجرای پشت پرده اختلاف شاهین یوسف زمانی رهبر ارکستر
و مسعود درویش چه بود؟

سینا بیات، مسعود درویش و شاهین یوسف زمانی درباره آن شب چه می گویند؟

 

1501-93

کنسرت شنبه شب 12 مارچ در پلس تیاتر دان تاون لس آنجلس، با وجود اینکه جمعیت کافی طرفدار موسیقی آمده بودند، ولی با مشکلات و برخوردهایی همراه بود، خوب قرار ما در مجله جوانان این شده، که چه تبلیغات و روی جلد این کنسرت ها را داشته باشیم و چه نداشته باشیم، درباره کم و کاستی هایشان، موفقیت شان و دیدگاه های مختلف شان بنویسیم. این هفته هم یک بررسی بروی کنسرت سینا بیات و مسعود درویش دو خواننده خوب و ارکستر به رهبری شاهین یوسف زمانی یک موزیسین حرفه ای داریم و دیدگاه های مختلف را از نظر مردم می گذرانیم.
کنسرت با سینا بیات و آهنگهای سنتی که اجرا کرد شروع شد، سینا همه توانایی خود را بکار برد تا با ارکستری از نوازندگان توانا بهترین برنامه را ارائه بدهد، با اینکه گاه صدا آنچنان تنظیم شده و کامل نبود، ولی سینا تا آخر برنامه را خوب اجرا کرد وهماهنگی بسیار صمیمانه اش میان او و ارکستر به رهبری شاهین یوسف زمانی برقرار بود.
سینا بعد از تشکر از اسپانسرها و حامیان برنامه، از اینکه مردم استقبال خوبی از این برنامه کرده و سالن را پر کردند سپاسگزاری کرد و بعد خبر داد که خواننده مورد علاقه شان مسعود درویش روی صحنه می آید، که با کف زدن همراه شد.
مسعود درویش سرانجام بروی صحنه آمد و ضمن تشکر از گروه ارکستر و رهبر ارکستر، اولین آهنگ را با زیبایی خواند، بعد طبق شیوه خودش به مسئله آزادی در ایران پرداخت که البته مردم که برای شنیدن آهنگهای خاطره انگیزش آمده بودند، از او خواستند بخواند، که او دومین آهنگ را اجرا کرد و بعد به شوخی و طنز پرداخت که نتیجه اش ترک ناگهانی گروه ارکستر از صحنه بود، بعد بروی صحنه آمدن ساسان کمالی برای ترمیم این شرایط و اینکه تنش هایی پشت صحنه بوده که امیدواریم تمام شود و بعد از مسعود خواست بخواند که ادامه آن با مشکلاتی همراه شد.

مسعود درویش چه گفت؟
مسعود درویش می گوید من عاشق ایرانم، یک پان ایرانیست 1501-94واقعی، قلبم برای سرزمینم می تپد، صدای من طنین فریاد سوخته مردم سرزمینم است، من شیوه اجرایم با دیگر همکارانم تفاوت دارد. من خواندن را با شعر بزرگان، طنز، شوخی و هیجان صحنه دوست دارم، آنها که اولین کنسرت مرا در سابان تیاتر در سال 2015 دیدند، شاهد بودند که چه شیوه ای دارم. من در 8 سال گذشته با برجسته ترین آهنگسازان و ترانه سرایان و تنظیم کنندگان همکاری داشتم، خوشبختانه همه حق و حقوق شان راهم پرداخت کردم، به آنها احترام لازم را گذاشتم این برای من افتخار بزرگی است که اسطوره موسیقی خانم حمیرا از صدای من تعریف می کند، این به من نیرو و انرژی و شادی میدهد. من باورهای خاص خودم را دارم، طرفدار مشروطه سلطنتی دمکراتیک پارلمانی هستم، من دوست دارم روی صحنه از آزادی سخن بگویم از سرودهای بزرگان شعر و ادب حرف بزنم.
من قرار نبود برای کنسرت به لس آنجلس بیایم، چون تدارک یک کنسرت سراسری را دیده بودم. ولی وقتی سینا بیات دوست خوبم به دیدن برنامه من در سابان تیاتر آمد، تحت تاثیر قرار گرفت و گفت من کم هنرمندی را در صحنه کنسرت ها دیده ام، که اینگونه با مردم ارتباط برقرار کند و به من پیشنهاد یک کنسرت در لس آنجلس را داد و قرار شد در 12 مارچ به پیشواز نوروز برویم من برای این برنامه نه تنها پولی نگرفتم، بلکه بخش مهمی از تبلیغات را که روی جلد مجله جوانان بود حدود 3 هزار دلار پرداختم چون سینا هیچ پیش بینی چنین تبلیغاتی را نکرده بود، درحالیکه من اعتقاد دارم مجله جوانان پایگاه هنرمندان است و در ضمن یکی از ستون بزرگ موفقیت یک کنسرت به حساب می آید و باید مورد حمایت هنرمندان باشد.
من حتی همه هزینه های سفر خود و همسر و پسرم را پرداختم، از جمع دوستان دست اندرکار حتی یک نفر مرا به یک شام هم دعوت نکرد درحالیکه من مهمان غریب این شهر و مهمان این برنامه بودم.
در ضمن از یک ماه و نیم قبل به من خبردادند شاهین یوسف زمانی رهبر ارکستر است، من سابقه کار با ایشان را نداشتم ولی گفته بودند کاملا کارهایش را تا دقیقه 90 انجام نمی دهد، بهرحال من به سینا هشدار دادم، قرار بود در طی ده روز مرتب با ارکستر تمرین داشته باشیم، ولی انقدر عقب افتاد که به روزهای آخر رسید، من چون چند آهنگ جدید را برای تنظیم و آماده ساختن بروی صحنه به ایشان داده بودم، می خواستم نت ها را داشته باشم چون نت می شناسم، گوشه و ردیف را می شناسم ولی ایشان طفره رفتند تا میان مان برخورد تندی پیش آمد و من می خواستم همان روز با هواپیما برگردم به شهر خودم، ولی سینا از من خواست کنسرت را بهم نزنم. روز جمعه روز قبل از برنامه، مرا به پلس بردند از ساعت 11و نیم تا 7/5 شب روی صحنه نگهداشتند و هیچکس از من نخواست تمرین کنم و بخوانم، من از شما می پرسم کدام خواننده ای چنین توهینی را می پذیرد؟
روز برنامه خودم تمرین کردم، خودم آماده شدم، طبق شیوه خودم آمدم روی صحنه، حتی خودم را خاک پای موزیسین ها دانستم، از خانواده یوسف زمانی ستایش کردم تا از تنش ها بکاهم، یک آهنگ خواندم، بعد درباره آزادی حرف زدم، مردم کلی هم تشویق کردند، البته شاید بعضی ها دوست نداشتند. ولی من باز هم آهنگ خواندم، بعد به شوخی و طنز پرداختم، مردم کلی هم خندیدند، ولی ناگهان برگشتم دیدم ارکستر نیست، شاهین و دوستان از پشت به من خنجر زدند، موزیسین ها فراموش کردند که برای نواختن برای خواننده آمده اند، من که دلم پر بود یاد جواد ذبیحی خواننده گلها افتادم، که با سنگدلی و ناجوانمردی در ایران کشته شد، با اجرای ربنا خواستم یاد او را زنده کنم و درواقع نوعی دعا بود. ولی متاسفانه دوستان جو را بکلی عوض کردند و همه چیز را وارونه جلوه دادند، من دل شکسته و غمگین از لس آنجلس رفتم، من انتظار چنین مهمان نوازی را نداشتم، من که بدلیل باور به رادیو 670 و سینا بیات، به خیلی از نیازمندان و بیماران در طی 5 سال اخیر کمک کردم، فریادرس شان بودم درواقع حسن نیت خود را نشان دادم و رفیق «راه» ایشان بودم، در این میان تنها حادثه ای که به من انرژی داد کمک به یک نیازمند جلوی سالن بود مرا بغل کرد و من اشکهایم سرازیر شد.
در پایان از حافظ:
شیخم بطیره گفت برو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمی کنم
ناصح به طنز گفت حرامست می، مخور
گفتم به چشم و گوش به هر خر نمی کنم
این تقوی ام تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه در سر منبر نمی کنم….

شاهین یوسف زمانی رهبر ارکستر:
شاهین یوسف زمانی موزیسین با سابقه و توانا درباره رویدادهای آن شب، برخوردهای پشت صحنه می گوید:
دو ماه پیش که سینا بیات از من دعوت1501-95 کرد تا ارکستری را برای کنسرت پلس تیاتر آماده کنم، گفت مسعود درویش را که خیلی خوب می خواند آن شب روی صحنه داریم، من تلفنی با مسعود حرف زدم، از آن لحظه ببعد او مرتب تلفن میزد، سئوال می کرد، دخالت می کرد، حتی گاه ساعت 5 و نیم صبح زنگ میزد، چون با ما 3 ساعت فاصله داشت، من به سینا گفتم کارکردن با این خواننده راحت نیست، دردسرساز است ولی سینا می گفت نگران نباش.
همان روزها برایم ایمیل فرستاد که اگر یک گروه ارکستر کامل و مورد پسند من آماده نکنی، من به لس آنجلس نمی آیم! من توضیح می دادم که بعنوان رهبر ارکستر من خوب می دانم چکنم، سالها تجربه دارم. ولی او متاسفانه مرتب اظهار عقیده های غیرحرفه ای می کرد، ایراد می گرفت، وقتی به لس آنجلس آمد و تمرینات شروع شد، دردسرها هم شروع شد، در یکی از جلسات که من داشتم به نوازندگان نت می دادم، گفت بمن هم بده، گفتم به من مهلت بده، بگذار اول ارکستر را آماده کنم، گفت نه، باید نت آهنگهای مرا بدهی، من لازم دارم، گفتم ولی من معمولا نت ها و تنظیم ها را به خواننده نمی دهم، این ها به من تعلق دارد، من عضو سندیکای موزیسین ها هستم، قوانینی بر کار ما حاکم است، شاید شما بخواهید از این نت ها و تنظیم ها، جای دیگر استفاده بکنی، بنابراین من چنین نخواهم کرد. این آهنگها برای همین کنسرت تنظیم شده است، با اینحال برای اینکه اوضاع آرام باشد نت ها را دادم ولی روز دوم چون نیاز به نت های بیشتری داشتم، گفتم امروز امکان ندارد. ناگهان فریاد زد اگر نت ها را ندهی من بر می گردم به شهرم، گفتم هرطور خودت صلاح می دانی، بلافاصله راه افتاد و درحالیکه از کنار موزیسین ها رد می شد حرف رکیکی زد و من همه بدنم یخ کرد، دست از کار کشیدم و کارمان به جر و بحث تندی کشید.
باور کنید بخاطر این برخوردها و توهین ها می خواستم دست از کار بکشم، ولی بخاطر سینا به کار ادامه دادم، بعد سینا گفت مسعود از حرفهای خود ناراحت و پشیمان است، بهتر اینکه باهم روبرو شوید، گفتم نیازی به روبرو شدن نیست، من در سکوت به کارم ادامه میدهم ولی باید قوانین صحنه رعایت بشود، و اگر من رهبر ارکستر هستم باید برنامه ها طبق نظر من پیش برود، که موافقت شد. ولی دوباره مسعود درویش آمد، دوباره برخوردهای تند پیش آمد، این بار مهرداد اعرابی واسطه شد من شرط کردم نامه ای امضا کنیم که سینا خود مسئولیت صحنه کنسرت را به عهده بگیرد، چون من پیش بینی حوادثی را می کردم، که با تقاضای مهرداد اعرابی و سینا، من کارها را آماده کردم، باورم کنید طوری برنامه درویش را تنظیم کرده بودم که حدود یک ساعت با آهنگهای متفاوت و زیبا پیش برود و نیم ساعت آخر را با آهنگهای محلی شاد، سالن را به هیجان و شور بکشد.
متاسفانه در شب کنسرت، مسعود شروع به شوخی و جوک و بعد هم توهین به پیشکسوت ها کرد، از باد فتق و بواسیر گفت! من ناچار شدم صحنه را ترک کنم، چون صحنه از نظر من مقدس است، باید احترام صحنه را نگه داشت.
همه هنرمندان پیشگام از دیدگاه من محترم هستند، هیچ تازه نفسی نمی تواند به آنها توهین کند و بحساب شوخی بگذارد. متاسفانه مسعود درویش با وجود صدای خوب وآهنگهای دلنشین زیاد حرف زد، زیاد جوک گفت، کلاً برنامه را از قالب خود بیرون آورد. وگرنه آن شب، زیباترین کنسرت خود را اجرا می کرد.
ما البته دست نکشیدیم، من روی صحنه به او گفتم همه به این دنیا می آییم تا به آگاهی هایی برسیم، ولی بعضی ها به آگاهی نسبی هم نمی رسند، پدرم همیشه می گفت هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. این هنرمندان حاضر در صحنه عاشق کارشان هستند، صحنه برایشان مقدس است، و بهمین خاطر از آنها خواستم دوباره روی صحنه بیایند. بعد از مسعود درویش با بهارک و لیدا حنایی و بعد شهلا ساروخانی و رامین یوسف زمانی برادرم، شب را به دلخواه مردم به پایان بردیم ولی این حق نبود. که این چنین برنامه ها بهم بریزد و پیش بینی های درست حرفه ای ما برباد برود.

سینا بیات چه گفت؟
سینا بیات که درواقع برگزارکننده این کنسرت بود وهمه سعی خود را برای هر چه بهتر و زیباتر شدن آن بکار برد و بیش از هم برای کم و کاستی های آن شب ناراحت بود.
سینا گفت من با مسعود درویش1501-96 که صدای دلنشینی دارد، دوستی دیرینه دارم، متاسفانه مسعود باهمه حسن نیت اش و عشقی که به مردم دارد آن شب از چند خط قرمز صحنه عبور کرد. چون ما قبلا با هم حرف زده بودیم من توضیح داده بودم، که مردم برای شنیدن صدای خوانندگان مورد علاقه خود می آیند، مردم در آستانه نوروز در پی اینترتیمنت هستند، یک خواننده ابتدا باید در اندیشه اجرای یک برنامه ی کامل و زیبا باشد، بعد اگر فرصت بدست آورد، خیلی کوتاه و گذرا طنز را چاشنی کند. ما در طی 35 سال آموخته ایم که مردم از شعار سیاسی، از حرفهای طولانی خوش شان نمی آید این موسیقی و آواز است که با مردم ارتباط برقرار می کند نه شعار و حرف وهشدار سیاسی.
مردم در آستانه نوروز و برای شادی کردن و انرژی گرفتن آمده اند، من تجربه داشتم که مردم را چه چیزی کسل و خسته می کند.
همین امروز یک مهمان آن شب به من تکست کرده بود که همه چیز باید به همه چیز بیاید، ما هنوز نفهمیدیم وقتی به کنسرت ایرانی می آئیم، برای گوش دادن به موسیقی می آئیم؟ یا برای مهمانی می آئیم؟ یا برای بازار مکاره سیاسی می آئیم؟ خواننده باید با صدای زیبای خود صحنه را بیاراید نه با شعار و بد و بیراه گفتن.
مسعود درویش انسان خوش قلب و مهربانی است، آگاهی های هنری دارد، ولی متاسفانه توجه ندارد که کنسرت یک بهانه برای گردهم آمدن مردم، ساعات خوش و پرشوری با هم داشتن و با روحیه خوب به خانه رفتن است. مسعود انسان مودبی است، ولی تعجب می کنم چرا آن شب به چند هنرمند بطور غیر مستقیم توهین کرد، یا بدون توجه به جو سالن و حاضرین در آن به خواندن «ربنا» پرداخت.
باور کنید من مردم را خیلی صبور و مهربان و با گذشت دیدم، آنها حتی در نهایت کسالت دست هم می زدند اسپانسرهای برنامه به من اعتراض کردند، که چرا پیش بینی این لحظات را نکرده بودم، حق هم داشتند.
آن شب اعضای ارکستر و خود شاهین هیچ کم و کسری نگذاشتند، هیچ کارشکنی در کار نبود، همه می خواستند قشنگ ترین برنامه اجرا شود ولی متاسفانه بخشی از برنامه دچار آشفتگی شد، گرچه ساسان کمالی عزیز به یاری آمد، لیدا حنائی عزیز با اجرای آهنگی کمک کرد، بهارک نازنین آهنگ قشنگی خواند و شهلا ساروخانی، با همه وجود صحنه را زنده کرد، رامین یوسف زمانی با احساس تمام خواند و مردم با روحیه خوب سالن را ترک گفتند.