شیلا وثوق از مادر هنرمند و استوار خود مى نویسد

1622-49

1622-50

شیلا وثوق ستاره پرطرفدار تیاتر و سینما، هفته قبل مادر نازنین خود را از دست داد و با همه احساس خود درباره مادر نوشت:

قمر وثوق یک شاعر پرتلاش و خوش قریحه بود که هیچگاه مجموعه سروده ه ایش به چاپ نرسید همه آنها که زبان شیرین فارسی را می فهمند از تسلط او بر لغات دچار شگفتی می شدند. او قادر بود ذهن را با احساس ویژه برانگیزد و آن احساس را تا اعماق قلبش ببرد. او عشق و شور عجیبی برای خواندن داشت و از صدای زیبایی برخوردار بود و شوهرش لطف الله…. بزرگترین طرفدارش بود. در سال ۱۹۷۸ چند ماه قبل از کوچ به امریکا او سرانجام یک آلبوم در بزرگترین استودیو صدابرداری تهران برای همسرش ضبط و تولید کرد تا همه از صدای مخملی قمر لذت ببرند.

قمر چون پدرش حجت الله وثوق خویی، که یکی از مقاطعه کاران و شهسازان برجسته و از طراحان صاحب نام در دهه ی ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بود، چهارراه وثوق را بنام او کردند. سرهنگ امى یک مقاطعه کار و شهرساز و یک انساندوست و خیرخواه بود.او و قمر ۲ بیمارستان، ۳ مدرسه برای خانواده فقیر برای تحصیل فرزندان و درمان آنها در دهه ۱۹۷۰ ساختند. انقلاب همه چیز را درهم ریخت، همه ساخته های آنها همراه با رویاهاشان برای آینده مردم سرزمین شان برباد رفت و آنها در انزوا و افسردگی و سکوت فرو برد، قمر زن شجاع و مبارزی بود که خود را به زیبایی می آراست و عقیده داشت باید در برابر تعصبات خشک و فناتیک ایستاد و با خود رنگ به جامعه آورد جامعه غم زده و سیاه و تاریک شده را رنگین کرد.

قمر در اوج شهرت و محبوبیت سرانجام با دو چمدان و 6 فرزند که با همه عشق بزرگ کرده بود، از سرزمین خود گریخت تا ثمره زندگی اش را در عرصه جهانی پرواز دهد.

تسلیت صمیمانه ای داریم برای شیلا وثوق عزیز و خانواده محترم اش

MY LOVING MOM, GHAMAR…

Ghamar Vosough Ommi was a prolific poet. Although her poetry was never formally published, those of us who understand the beautiful Persian language- were in awe of her mastery of words, and her ability to evoked images and emotions that move the heart.

She had a great passion for singing and a beautiful voice. Her husband, Lotfollah Ommi was her biggest fan, and in 1978, a few months before being exiled to the U.S., herecorded an album for her in one of the top recording studios in Tehran, so that everyone could experience her velvet voice.

Like her father, Hojatollah Vosough Khoi who was one of the prominent city builders and designers of Tehran back in the 1940’s and 1950’s – who Chahar Rah-e Vosough is named after – Ghamar’s husband, her husband Sarhang Ommi was also a great builder and philanthropist. Ghamar and Lotfollah built 2 hospitals and 3 schools for underprivileged families to get education and healthcare for free in the mid 1970’s.

But the Revolution and the regime that took over, destroyed all their life’s work. Throughout the dark, depressing, and joyless years that followed the revolution, years of getting news from back home that yet another one of her dear friends had been tortured and executed, not a day went by when Ghamar did not greet the sunshine wearing a bright and beautiful colored lipstick, because she believed in making the world more beautiful. And she believed that the only way that government in Iran would win is by making Iranian women appear depressed, ugly, and colorless. So her lipstick was her dissidence.

Going from great riches to rags, Ghamar Vosough Ommi escaped with 2 suitcases, and 6 children, who she raised to be successful and valuable citizens of the world.

حمید شب خیز تحت عمل جراحى قلب باز قرار گرفت

1622-51

هفته قبل حمید شب خیز مدیر شبکه تلویزیونى ایران، بدنبال عارضه قلبى به بیمارستان تارزانا انتقال یافته و تحت عمل جراحى قلب باز قرار گرفت. عمل حدود ۱۰ ساعت طول کشید و خوشبختانه با موفقیت انجام شد و حال شب خیز رو به بهبودى است و امیدواریم هرچه زودتر او را سرحال و پرانرژى به سرکارش ببینیم.

عباس قادرى: ۴۰ سال صبر کردم تا مجوز بگیرم!

1622-52

عباس قادرى خواننده پرسابقه موسیقى مردمى، هفته قبل در یک مصاحبه در داخل ایران گفت من درست ۴۰ سال صبر کردم تا شاید روزى مجوز خوانندگى در داخل ایران بگیرم ولى هنوز این انتظار به سر نیامده است. من با توجه به استقبالى که هموطنان در خارج از برنامه هاى من مى کردند. ترجیح دادم در ایران بمانم ولى فکر نمى کنید این انتظار بسیار طولانى شده است؟