فرهنگ فرهی: با بزرگ مردی در قلمرو موسیقی مصاحبه می کنیم که دارای شکل بیانی خاصی است، آواز وترانه خواندن سخت نیست ولی صاحب شیوه ویژه شدن سخت و دشوار است واستاد شهرام ناظری از همان طلوع و ظهور نخستین آثار فروزندگی و درخشش چشم گیر بود و از همان نخستین روزها جامعیت خود را در عرصه موسیقی اثبات کرد. استاد اشعاری را انتخاب می کند بکر و بدیع وهماهنگ با نیاز و خواست جامعه، شعر را درک می کند به علامتها و تاکید های شعر وقوف دارد، تصویرهای شعر را که عنصر اصلی سروده هاست می شناسد و بر آن ها تاکید می کند، به عبارت دیگر، همان تسلطی که بر گوهر موسیقی دارد بر شعر هم دارد. به همین لحاظ از همان نخستین روزها آوازه و اعتبارش جامعه را فرا گرفت، راه تازه ای به روی موسیقی باز کرد و به نحوه بیان خود هویتی داد و سبک و شیوه خودش را به ثبت رساند. بنابراین اجازه بدهید که از این بزرگمرد برخاسته از جامعه ی کرد کرمانشاه سئوال کنم که چگونه و با چه استادانی آغاز به کار کردید؟
ناظری: در یک خانواده از هنر وموسیقی بدنیا آمدم و اولین معلم من هم مادرم بود که با ادبیات و موسیقی آشنا بودند و بعد هم پدرم به همین صورت که هم آواز می خواندند و هم اندکی هم ساز می نواختند طبیعتا در خانواده ای بدنیا آمده ام که پدر و مادر هر دو هم دوستدار موسیقی بودند مخصوصا مادر علاقمند به موسیقی و شعر بود و خلاصه در کل فامیل من یا معلم موسیقی بودند و یا خود موزیسین بودند عموها و پسرانشان اغلب اهل موسیقی بودند. در حقیقت همین طور به خاطر محیط خاصی که در منطقه ی ما بود که همه اهل ادبیات وعرفان و شعر و شاعری و سماع و رقص و آواز بودند که ما از بچگی با آن ها مواجه بودیم. خود به خود در این چنین محیطی بزرگ شدن باعث علاقمندی من به موسیقی شد.
درکرمانشاه من بدنیا آمدم و درحقیقت همانطور که اشاره کردم مشخصات خاص منطقه ای و قومی که در اطراف آن است مثل قوم یارستان که موسیقی مقامی را با خود کشیدند و یا دهات و مناطق اطراف کرمانشاه که هر کدام برای خودشان فضای خاصی از موسیقی دارند لباس و آداب و رسوم و رقص های مختلف که هر منطقه برای خود دارد تنوع و جلوه خاصی از فرهنگی دارد که بسیار جالب است و به اصطلاح یک فرهنگ غنی وقوی و پرو پیمانی هست که بچه هایی که در آن منطقه بزرگ شوند با این جلوه ها و جاذبه برخورد می کردند یکی اینکه در منطقه ای بودند که رد پای سه امپراطوری بزرگ در آن منطقه هست ساسانیان، هخامنشیان، اشکانیان و از طرف دیگر قوم یارستان، قوم الحق که خود هفتصد سال است که بار معنوی و اجتماعی را با خود حمل کرده و خود به خود انواع موسیقی و تفکراتی که در این منطقه است با مراسم و آئین های مختلف مجموعه ای از طرز فکر وآئین و کیشی در این منطقه جاری است که برای کسانی که اهل ادب و عرفان باشند بسیار می تواند جذاب و مثبت واقع شود که خوشبختانه من هم در این منطقه بدنیا آمدم.
• حالا که اشاره کردید به موسیقی محلی، خاطرم هست که شما در تهران کنسرتی برگزار کردید با گروه کامکارها که بسیار هم خاطره انگیز بود اما پیش از اجرای کنسرت یک سخنرانی دیگر داشتید که به موضوع مهمی اشاره کردید و آن هم این بود که ما می باید دوباره شروع کنیم چرا که تاکید کردید که ردیف های قاجاری در موسیقی کهنه شده و به لزوم بهره گیری از موسیقی های محلی اشاره کردید، الان هم که به موسیقی محلی و کرمانشاه اشاره کردید. من را به یاد این کنسرت انداختید که دوست داشتم که توضیح بیشتری در این زمینه بدهید.
– من به عنوان خواننده موسیقی سنتی معروف شدم ولی یکی از به اصطلاح تفاوت های من با دیگر کسانی که موسیقی سنتی کار می کنند این است که من روی مقام ها و موسیقی قومی ها خیلی انرژی گذاشتم و ذهنیت خودم را محدود به موسیقی سنتی نکردم وهمین هم باعث شد که نگاه مقامی و موسیقی قومیت های ایران که به اقیانوسی می ماند به من بسیار کمک کند که بتوانم راه دیگری از لحاظ خواندن بوجود بیاورم که تا قبل از من این راه نبوده و درحقیقت این دستاوردی از موسیقی سنتی و موسیقی به خصوص مقامی و قومیت های ایران بوده که ادغام این ها با هم و با نگاه کلی تری که من در آن فضا انداختم باعث شد که بتوانم یک حرف متفاوت ویک لحن متفاوت و یک سبک و طرز بیان دیگری را به اصطلاح ارائه دهم که شاید مثلا این طرز بیان را در هیچ خواننده ای نتوان پیدا کرد. البته این حرف کسانی است که تحقیق کردند و این یک نوع طرز بیان خالص ایرانی است که از لحن های خارجی هم خود را کنار کشیده از جمله ترکی ، عربی… لحن هایی که وارد موسیقی ما شدند که لحن من از این ها مبراست و چه آگاهانه چه نا آگاهانه دوست داشتم که این طرز بیان یک طرز بیان خالصانه ی ایرانی باشد ودرحقیقت روی این موضوع هم تعصب داشتم و هم خیلی کار کردم.
• اهل نظر هم در موسیقی براین باور هستند که شما صدای خود را در چهارچوب موسیقی سنتی حبس نکردید بلکه صدای انعطاف پذیری دارید که همانطور هم که خود اشاره کردید کم مانند است درواقع بی مانند است در حقیقت شما وقوف به دقایق و مصادیق شعر دارید یعنی اگر غزل شورانگیز مولانا را خواندید، فردوسی و شعر حماسی فردوسی را هم انتخاب کردید واز طرف دیگر اخوان ثالث ها و فریدون مشیری ها را هم فراموش نکردید بنابراین شما توانستید با هر دوی این ها هم شعر کلاسیک و هم شعر امروز فارسی مردم را آگاهانه آشنا کنید و شوق آنها را برانگیزید و اینکه ذوق خاصی را در مردم تقویت کردید ازنشانه های مهارت وتوانمندی شماست. دوست دارم نظر شما را راجع به این مسئله بدانم که گرایش شما به موسیقی و شعر به طور کل به طرف شعر کلاسیک است و یا شعر امروز و یا برای شما تفاوتی نمی کند و شعر را به معنای واقعی کلمه انتخاب می کنید.
– به طور کلی ، شعر یعنی آنچه که محتوای آن مهم است خیلی فرم آن در مقایسه با محتوا مهم نیست. گاهی اوقات ما این محتوا را از شعر کلاسیک می گیریم از جمله اشعار فردوسی ، حافظ و مولانا و دیگر شعرای بزرگ می شود. گاهی وقت ها هم می شود این ها را در شعر نو پیدا کنید چون در شعر نو موضوعاتی مطرح می شودکه کاملا مربوط به اجتماع و زمان خود ماست که می توان از آن ها به عنوان یک انگیزه بزرگ بهره برد هرچند درادبیات کلاسیک ما چیزی وجود ندارد که نبوده باشد یعنی آنچه که می بایستی گفته می شده گفته شده این ها در حقیقت هیچ تفاوتی با هم ندارند شعر خوب، خوب است نو و کلاسیک فرق نمی کند، تفکراتی که فردوسی و مولانا دارند به قدری نو است که شاید هنوز تمامی عمق و گستره ی آن کشف نشده و هرچه زمان بگذرد مردم بیشتر متوجه معنای این شعرها می شوند با این وجود چون این شاعرانی هم که این کار را انجام دادند به اصطلاح مربوط به موج نو بودند وخود اول شعر کلاسیک را درک می کردند و بعد وارد این حوزه شدند که صحبت از اجتماع و پستی وبلندی های اجتماع کنند، خود به خود، گاهی نیاز به آن احساس می شود که شاید من برای اولین بار سال 56 «می تراود مهتاب» نیما را اجرا کردم و سی سال قبل روی «زمستان» مهدی اخوان ثالث آهنگی ساختم که توسط یکی از موسیقی دانان بسیار خوب تنظیم و اجرا شد و به همین شکل در کنار کار کلاسیک به عنوان یک تنوع و هم یک نیاز و طلب جامعه از شعر امروز ایران هم استفاده کردم.
• درباره کنسرتی که در 29 مارچ در لوس آنجلس داشتید. دوست دارم راجع به همکاری شما با آقای حافظ که کارهایش شاهکار است در سن و سالی که دارد و همچنین «دیپاک چوپرا» که یک هنرمندجهانی است و اینکه چه برنامه هایی را در پیش دارید ؟
– نخست اینکه از من سئوال میشود که چند سالی است که نیامدم به لوس آنجلس که بقول حضرت مولانا که می فرماید:«مدتی این مثنوی تاخیر شد/ مهلتی بایست تا خون شیر شد» بعد از آن کنسرت های پیاپی که داشتم مهلتی لازم داشتم تا بتوانم با دست پرتر خدمت هموطنان عزیزم که در لس آنجلس زندگی می کنند برسم که همینطور هم شد چون در این کنسرت چند اتفاق نادر رخ داد یکی اینکه برای اولین بار حافظ ناظری بطور جدی آواز خواند چرا که تا به امروز حتی خود من هم اجازه نداده بودم این کار را انجام بدهد ولی حالا بطور جدی در این برنامه آواز خواند وهمینطور به همراه من کمک کرد که چند اثر را با هم بخوانیم. یک اتفاق دیگر حضور اندیشمند و متفکر بزرگ دیپاک چوپرا بود که هنرمندان و سیاستمداران بزرگ امریکا برای اینکه آرامش درونی پیدا کنند به ایشان مراجعه می کنند و درحقیقت همانطور که می دانید یک ماه آخر زندگی مایکل جکسون در منزل ایشان بوده و همه بزرگان و هنرمندان بزرگ برای اینکه یک آرامش درونی بیابند خدمت ایشان می رسند و حالا ما این شانس را آوردیم و بخت با ما یار بوده که ایشان با موقعیت بسیار بالایی که دارند نگاهی هم به ما کنند و به خصوص با حافظ و به خاطر این قابلیت هایی که احساس کردند که به ما کمک کرده اند و با ما همیار شد و مثنوی ارجمندی از مولانا را به زبان انگلیسی خواند که ا ین مثنوی را خود من بصورت آواز و آهنگ خواندم که درحقیقت یک موضوع بسیار تازه ای بود که هنرمندی مثل Deepak که هنرمندان تاپ جهان در خدمتش بودند حالا نگاهی هم به ما، آدمهای کوچکی که به هرحال در گوشه ای از دنیا در ایران، زندگی می کنیم توجه پیدا کردند و این افتخاری است برای هنر ایرانی و موقعیت خوبی است برای اینکه ما بتوانیم موسیقی و شعرمان را به جهانیان بهتر نشان بدهیم.
• این اتفاق یک حادثه فرهنگی است
– بله، یک اتفاق دیگر این است که CD این کار به نام «سمفونی رومی» در این کنسرت به دوستان علاقمند عرضه شد و یکی از امتیازهای این CD این است که برای اولین بار کمپانی Sony Classic حاضر شده که جزو لیست ستاره های خود ایران را انتخاب کند و ما را به عنوان دو موزیسین ایرانی در پیش ستاره های خود قرار بدهد که برای اولین بار در تاریخ اتفاق می افتد. افرادی هم در این CD حضور دارند که ستاره های جهان اند و مجموعا 38تا جایزه «Gramy» را توانستند نصیب خود کنند. نمونه آن سازهای کوبه ای است که بزرگترین نوازنده کوبه ای «استاد حسین» برای اولین بار با یک موزیسین ایرانی ساز می زند. به هرصورت اگر من تاخیر داشته ام کارهای زیادی هم انجام داده ام که خبرهای خوبی است برای موسیقی ایران و معرفی موسیقی ایران به جهانیان و درحقیقت این کنسرت یک اتفاق تاریخی است برای موسیقی و فرهنگ موسیقی و فرهنگ ما.
• سخن شما غرور هر ایرانی را بر می انگیزد. سئوالی که برای من پیش آمده این است که راز و رمز موفقیت عظیم و ماندگار عارف قزوینی در این بود که خودش شعرها را می ساخت و می خواند و حالا نگاه می کنم و می بینم که شما بدون اینکه شعرها را خودتان بسرایید و بخوانید همان اتفاق افتاده و همان موفقیت کسب شده حتی شاید گسترده تر بطوری که ترانه های عارف بعد از 80 سال هنوز زنده است و دلپذیر و به همین لحاظ طبیعی است که وقتی من نخستین ترانه های شما را می شنوم به شور در می آیم واین نشانه این است که شما از نخستین قدم ها موفقیت آمیز حرکت کردید تا به امروز و حال هم که به این CD اشاره کردید من چقدر به وجد آمده ام.
– امیدوار هستیم که تاثیر خوبی را به واسطه این کنسرت داشته باشیم و این نقطه عطفی برای موسیقی ما و معرفی موسیقی ما باشد.
• استاد خود شما شوالیه موسیقی هستید بنابراین اعتبار و آوازه شما برهمگان روشن است وجهان برای شما احترام قائل است. و انتخاب دیپاک اتفاقی نبوده و براساس هویت و آوازه خاصی که شما در قلمروموسیقی دارید رخ داده.
– لابد ایشان هم این تشخیص را داده اینکه با ما هماهنگی دارد و در نتیجه می تواندکار ما خوب و جهانی باشد و پیامی برای انسان داشته باشد پیام صلح و آزادیخواهی و عدالت خواهی ما ایرانیان را به گوش همه برساند. و درواقع ما با شعرو موسیقی این پیام ها را می فرستیم همانطور که استاد شما در چند سال پیش در Kodak Theater وقتی برنامه ای را اجرا کردم شما بنده را خیلی تشویق فرمودید و لطف کرده و یک جمله بسیار زیبا نوشته بودید که حافظ و استاد ناظری سالن را به آتش کشیدند و این جمله ای بودکه بمن غرور و افتخار داد.
• استاد شما برای نخستین باراگرنه ، برای نخستین بار بطور گسترده فردوسی را عرضه کردید و اینراه را بازخواهد کرد که فردوسی هم می شود مورد بهره برداری و استفاده در موسیقی ایران قرار گیرد و برنامه هایی در این زمینه دارید و به خصوص حافظ که خیلی به این کار علاقمند است.
– بله اگر سعادت بشود ما سعی براین داریم و درحال حاضر چند کار از فردوسی هم آماده داریم.
• این سال هایی که به لوس آنجلس نیامدید آیا در ایران کنسرت اجرا کردید؟
– بله ، نمی دانم که آیا شما اخبار برنامه های من را شنیده اید یا نه؟ یک سری کنسرت هایی را برای امورخیریه در مناطق کرد اجرا کردم که یکی به دلیل اینکه خودم کرد هستم، و دوم اینکه به مناطق کرد زیاد رسیدگی نشده و درحقیقت کنسرت هایی انجام دادم از جمله کنسرت «ده نشین آباد» در رابطه با دخترانی که در مدرسه ده نشین آباد سوختند، همین طور بیماران سرطانی استان کردستان، برای جذامی ها در مناطق کرد. به خاطر این سلسله برنامه های بشردوستانه،دوستان از طرف کانون وکلا، تندیس حقوق بشر سال 92 را به من دادند و حتی این برنامه ها تا قبل از آمدن من به اینجا ادامه داشت و به محض بازگشتم به ایران اولین برنامه من رفتن به مهاباد منطقه جذامی های کرد است که هم رسیدگی کنم و هم بخشی از عوایدی که از کنسرت ها موجود است تقدیم آن ها بکنم.
• نسل جوان ما در ایران بعد از انقلاب بیشتر با موسیقی آشنا شدند با سازها به کلاسهای موسیقی رفتند و حتی خیلی از جوانان ایرانی درخارج از کشور به کلاس موسیقی رفتند و می توانم بگویم که درحقیقت این ها به دنبال حرکت و ریتم هستند در موسیقی و برای همه ما جالب است که شما بعنوان استاد موسیقی توانستید این نسل را به خود جذب کنید. یعنی در موسیقی و آواز شما یک نوع حرکت و ریتمی وجود دارد که این جوان ها جذب می شوند.
آیا شما بنا به خواست و پاسخ به نیاز آنها این کار را کردید و یا اینکه خودتان اصلا تصمیم گرفتید که این نوع موسیقی را در کار خودتان بیاورید واین نسل را در کارتان شریک کنید؟
– بطور کلی با نوع تربیتی که داشتم و آگاهی هایی که نسبت به فرهنگ ایران و ادبیات و موسیقی و بخشی از تاریخ و اجتماع ایران داشتم و طبیعتا در نظر داشتم که یک فرم و سبک خاصی از خودم بوجود بیاورم و حالا یک بخشی از آن هم خود آگاه و اکتسابی بوده ودرحقیقت هم از نظر طرز بیان یک نوع طرز بیانی که طراوت بیشتری دارد از همان ابتدا ارائه دادم و این طراوتی که در لحن بود خود به خود باعث شد که جوانان و نوجوانان جذب شدند و من هم خودم از ابتدا در واقع دنبال این هدف بودم چرا که خوب یک هنرمند واقعی خودش باید به مرحله ای برسد که کاری انجام دهد والا اگر صد درصد خواستهایی راکه اجتماع از او می خواهد انجام بدهد با اجتماع برابر می شود ولی هنرمند بایستی همیشه جلوتر حرکت کند ودرحقیقت یک پله آن ها را به بالا ارتقا بدهد.
• من راجع به حافظ از شما سئوال می کنم که آیا حافظ یک هنرمند خودجوش بود یا اینکه شما از ابتدا ایشان را هدایت کردید و آیا از این به بعد کارهای مشترک خواهید کرد و یا نه هر کدام به راه خود خواهید رفت؟
– طبیعتا، حافظ هم در خانواده من بدنیا آمد که ما آنچه تجربه داشتیم به او دادیم و آنچه راکه به ما نداده بودند سعی کردیم برای او فراهم کنیم. آنچه راجع به من قصور شده بود کوشیدم که در مورد او اتفاق نیفتد و این بود که خود به خود این موضوع خیلی تاثیر داشت روی ذهنیت حافظ و اینکه کاری را انجام بدهد که از من تقلید نکند و این یکی از هدفهای من بود که خودش را پیدا کند که خوشبختانه درادامه این هدف به امریکا آمد و درنیویورک به تحصیل موسیقی کلاسیک ادامه داد کاری که خود من انجام نداده بودم، من تنها در زمینه موسیقی ایران کار کرده بودم و ما او را فرستادیم که با یک دنیای دیگری از موسیقی آشنا بشود که تحصیلات موسیقی خودش را تمام کند و در رشته رهبری ارکستر ادامه بدهد و بتواند با یک ذهنیت بزرگتر و جهانی تر نسبت به موسیقی کار کند و محیطی که در آن بدنیا آمده، منزل ما، تاثیرگذار بوده و خودش هم البته چون در آن محیط بوده این نوع نگاه را داشت وهمین که الان کار را انجام داده همین «سمفونی رومی» می بینیم که کار او متفاوت است و کاری است که اصلا از هیچ کاری تقلید نشده و از ذهنیت خود او تراوش شده و همه این تجربیاتی است که من داشتم و خوداو کسب کرده. از این به بعد هم بله کارهایی هست که خود او بایستی به تنهایی انجام دهد و یک فعالیت هایی هم هست که شاید حضور من در آن لازم باشد…
– با سپاس از شما که دعوت ما را پذیرفتید.