اندي:بهروز وثوقي يادآور خاطرات شيرين من از ايران است
بهانه تازه اي براي گفتگو با اسطوره سينماي ايران، بهروز وثوقي
33 سال از سفر من به امريكا ميگذرد و زندگي پرمشغله در اين سرزمين زيبا فرصت يادآوري خاطرات شيرين نوجواني را به من نميدهد. آمريكائي ها ميگن > يك دقيقه بايست و گلها را بو كن< راست ميگن. وقتي من اين مثال را به ياد ميآرم سعي ميكنم خاطرات روزهاي شيرين مدرسه و دبيرستان را در ايران بياد بيارم. صحنه هايي رامرور ميكنم كه احساس خوبي به من دست ميده مثل روزهاي نوروز، مثل سفر به شمال و درياي خزر و مثل فيلم هاي بهروز وثوقي كه عاشقانه دوستشون داشتم و هر فيلمي را صد بار تماشا مي كردم، تك تك فيلمهاي بهروز وثوقي يادآور يك قسمتي از زندگي من هستند، روزهايي كه عطش جواني و طغيان و بيقراري و عشق به زندگي بيداد ميكرد. هر فيلم بهروز وثوقي و هر نقش و قيافه جديد او يك قسمتي از رشد فكري و رشد علاقه من به هنر و به دليل موسيقي فيلمهايش، به موسيقي است. بهروز وثوقي يادآور روزهايي است كه كاراكتر من در ايران شكل ميگرفت وآغاز شكل گيري و ساختاري بود كه امروز هستم و من بارها از او تشكر كردم و او همچنان امروز هم يكي از استادان، مشوقان و دوست و برادر ميباشد.
در زندگي هر هنرمندي اين سئوال پيش ميآيد كه چه احساس و چه ارمغاني تو رو قانع ميكند كه موفق هستي و موفق شدي؟ براي من دوستي و رفاقت بهروز وثوقي يكي از بزرگترين دلائلي است كه من در وجود خود احساس موفقيت ميكنم و فكر ميكنم به يك جايي رسيدهام. و امروز اين بهروز وثوقي است كه منو تشويق ميكنه، كارهامو دنبال ميكنه و ميگه بارك الله اين كارت خوب بود نترس، حرفتو بزن، ادامه بده، مواظب اينجا باش مواظب اونجا باش و اين بهروز وثوقي است كه در شادترين و تلخ ترين روزهاي زندگي من در كنار من ايستاده و ثابت كرده است كه يك دوست واقعي است.
روزي كه تصميم گرفتم آهنگ >مرد تنهامرد تنهاياران< را كه از ساخته هاي من و پاكسيما ميباشد اجرا كردم و به افتخار بهروز وثوقي يك قسمت از شعر اين آهنگ را پاكسيما دوباره نوشت و تقديم كرديم به او.
اي قهرمان صحنه ها
شد با تو قصه جاودان
از تنگسير حادثه
تا ظلمت سوته دلان
اي همسفر با خاطره
باكاروان عاشقان
سالار قصه هاي ما
اي ياور اي قيصر بمان
براي من بهروز وثوقي پرارزش ترين سرمايه هنر ايران ميباشد و بمانند سرمايه هنر سينماي انگلستان كه لارنس اوليويه و آنتوني هاپكينز و در امريكا رابرت دنيرو و آل پاچينو هستند ما هم در سرزمين مادريمان ايران بهروز وثوقي را داريم و من به وجودش افتخار ميكنم و آرزوي موفقيت براي فيلم آينده اش كه بزودي پخش خواهد شد را دارم.
گفتگويي با اندي خواننده محبوب مردم، درباره بهروز وثوقي Legend سينماي ايران بهانه اي شد تا با بهروز وثوقي به مصاحبه بنشينم. ابتدا در مورد گفتگوي اندي و بعد درباره فيلم اخيرش با بهمن قبادي با او سخن گفتم.
• به بهروز ميگويم اندي در گفتگويي با جوانان، چنان زيبا، با احساس و دلنشين درباره تو سخن گفته كه مسلما همه را تحت تاثير قرار ميدهد، اندي كه انساني بي شيله پيله و حقيقت گويي است، اينكه تو را بعنوان يك مرشد، يك معلم، يك پيشگام ميشناسد، براستي خودت چه نظري در اين باره داري؟
– ميگويد: من اندي را در ايران نميشناختم، اگر او راكه انسان هنرمند و بسيار مهرباني است ميديدم، مسلما دوستش ميداشتم ولي من اندي را در امريكا ديدم، در جشن ها و كنسرت ها و مهماني ها ديدار كردم، او را بيريا، مهربان، فروتن و بسيار آگاه و آداب دان ديدم، از شخصيت اش خوشم آمد، چون اندي خودش بود، خود ساخته بود، او دراين وانفساي شلوغ لس آنجلس، خودش را بالاكشيد، خود را ثابت كرد، چون در اين شهر بي ترحم، موفق شدن آسان نبود. اندي با اخلاق پسنديده، زندگي سالم، روابط عموميخوب، رفيق دوستي، احترام به پيشگامان، خود را بعنوان يك چهره هنرمند و قابل احترام معرفي كرد. ضمن اينكه اندي صداي خاصي دارد، شبيه هيچ صدايي نيست، صدايي كه با صداقت همراه است.
من مرتب او را در اين سالها ديدم، دركنسرت هايش حضور داشتم، تشويق اش كردم، تحت تاثير محبت و لطف و مهرباني او قرار گرفتم، اندي در يك مصاحبه گفته بود بهروز رئيس قبيله ماست، اين اظهارنظر مرا بشدت تحت تاثير قرار داد.
من نميدانم چه شد كه تصميم گرفتي، تصوير مشترك من و اندي را روي مجله جوانان چاپ كني، ولي هر فكر و انديشه اي پشت آن باشد، كار قشنگي است، يك دوستي بيريا، برادري و رفاقت بي شيله پيله را نشان ميدهد نميدانم اندي چه گفته، ولي خوب اندي را ميشناسم، ميدانم از ته دل سخن گفته، صادقانه گفته است در اين ميان در مورد مسئله اي من خيلي متاسفم آنهم عدم حضورم در عروسي اندي و شيني بود، چون آن روزها به شدت سرما خورده و در شرايط جسمي خوبي نبودم، تلفني با اندي حرف زدم، خودش پذيرفت كه من اصلا با آن حال و روز امكان شركت در آن مراسم را ندارم. خودش رضايت داد كه نيايم، ولي آنروز تلفني تبريك گفتم و امروز بهانه اي است تا دوباره به او و شيني عزيز تبريك بگويم و برايشان زندگي پر از تفاهم و عشق را آرزو كنم.
• از بهروز درمورد آخرين مراحل فيلم تازه اش با بهمن قبادي ميپرسم.
– ميگويد: من بعد از 35 سال، درحاليكه با پيشنهادات زيادي روبرو بودم، ولي بدليل عدم رضايت از بازي در چند فيلم و سريال در سالهاي نخستين ورودم به امريكا، تصميم گرفتم سكوت كنم. چون مردميكه فيلم هاي من در ايران را پسنديده و تائيدكرده بودند از من انتظار ديگري داشتند.
بعد از سالها يكروز در دفتر جوانان با بهمن قبادي آشنا شدم، بهمن برايم گفت بخاطر فيلم هاي من به سينما علاقمند شده، دلم ميخواست روزي فيلمي با تو بسازم، از آن روز ببعد مرتب با هم در تماس بوديم تا فيلم >چه كسي از گربه هاي ايراني خبر دارد< در جشنواره ها جوايزي برد، همان روزها بهمن گفت چند پروژه دارم كه من يكي را خيلي پسنديدم. از سويي از مونيكا بلوچي ستاره ايتاليايي و فرانسوي دعوت كرد، هنرمندان تركيه و آرش و پورتاش هم به ما پيوستند و فيلم ساخته شد، و من فكر ميكنم تولد ديگري براي من بحساب ميآيد