ايرج قادري بازيگر و كارگردان سرشناس
و محبوب سينما در ايران درگذشت
بنا به خواست ايرج قادري، او را در ملارد كرج بي سر و صدا بخاك سپردند
تهمينه همسرش، تاآخرين لحظه زندگي دركنارش بود
و چون پرستاري دلسوز از او مراقبت ميكرد
ايرج قادري بازيگر محبوب سينما و كارگردان با سابقه، آخر هفته قبل در سن 77سالگي براثر بيماري سرطان در تهران درگذشت درحاليكه خاطره فيلم هايش چون كوچه مردها و چشمان سياه و دهها فيلم پرفروش ديگر در اذهان ميماند.
مرتضي فرزانه همكار عزيزمان گزارشي در اين زمينه دارد كه ميخوانيم:
نخستين بار ايرج قادري را در فيلمي ديدم بنام ماجراي جنگل كه ميرصمدزادگان كارگردان آن بود و تهمينه كه هنرمند براستي زيبايي بود نقش مقابل اش را بازي ميكرد تهمينه از هنرمندان بنام تئاتر دوره خودش بودكه در چندين نمايش كه توسط تروپ مجيد محسني بروي صحنه آمد در كنار هنرمندان صاحب نام از جمله خود مجيد محسني ايفاي نقش ميكرد و بعد ها به همسري ايرج قادري در آمد و آخرين بار ايرج قادري را سر فيلمبرداري فيلم محاكمه كه سعيد مطلبي كارگردان و فيلم نامه نويس صاحب نام فيلم نامه اش را نوشته بود ديدم از من خواسته بود كه به سر جلسه صحنه آنروز كه در يكي از تالارهاي دادگستري فيلم برداري ميشد بديدار ايرج بروم كه آنروزها اين بيماري مهلك ايرج را از پا در نياورده بود ولي كم كم آثارش كه نشانه ضعف شديد بود خودش را نشان داده بود و سرجلسه فيلمبرداري احساس كردم كه روي صندلي نشسته و دستور اكشن وكات را ميدهد با خود گفتم لابد خيلي خسته شده ديدار آنروز كه آخرين ديدار با او بود يك ساعتي طول كشيد با هم گپ زديم و آنهم موقع خوردن ناهار بود علاوه بر من يك تهيه كننده معروف و سعيد مطلبي حضور داشتند در همان يك ساعتي كه من در كنارش بودم كاملا حس كردم كه از دنياي كاري اش چقدر رنجيده خاطر و گله مند است يكي از علل از پاي در آمدنش علاوه بر بيماري همين ها بود كم كم خستگي ناشي از ضعف باعث گرديد كه او پي به بيماري ريوي اش ببرد كه بعدها دكترهاي معالج او را از سرطان ريه مطلع ساختند. تا جايي كه چند سال آخر عمر چندين بار در بيمارستان بستري گرديد كه هر بار بستري شدن او ده بيست روز و حداكثر يكماه طول كشيد ولي آخرين بار نزديك به سه ماهي بودكه در بيمارستان بستري بود ودرد آنچنان او را از پاي در آورده بود كه ديگر مرفين هم اثر نداشت و بدرخواست همسرش تهمينه كه همانند يك شيرزن دركنارش بود و از هيچگونه كوششي براي بهبودي او كم نگذاشت هيچگونه كمك از سوي دوستان و دولت را نپذيرفت و اعلان كرد كه من و ايرج مقداري پس انداز براي دوا و درمان داريم وسرانجام پس از يك خواب كوتاه در سن هفتاد و هفت سالگي در بيمارستان مهراد درحاليكه دستش در دست تهمينه همسرش بود در مقابل سعيد مطلبي دوست پنجاه ساله و تنها رفيق گرمابه و گلستانش بخواب ابدي فرو رفت .ايرج قادري در بيش از هفتاد فيلم بازي كرده و بيش از چهل فـيلم كـارگـرداني كرد پيش از انقلاب سالها با همكاري زنده ياد موسي افشار يكي از تكنسين هاي استوديو تهيه فيلم هاي سينمايي برپا ساخته بودند با نام پانوراما فيلم، از ازدواج با تهمينه هنرپيشه دهه اواخر چهل يك پسر داشت بنام تورج كه در سال 1355 در امريكا براثر يك تصادف خونين در اورگان جان خود را از داد و در امريكا نيز دفن شده و ايرج قادري هر چند سال به يكبار به امريكا ميآمد و بسر خاك او ميرفت. آخرين باري كه ايرج قادري به امريكا آمد نزديك به شش هفت سال قبل بود براي اكران افتتاح يكي از فيلم هايش بنام چشمان سياه.
خواست خود ايرج قادري بودكه در گورستان امامزاده بي بي سكينه كه در ملارد كرج نزديكي محمد شهر بي سرو صدا دفن شد و همسرش تهمينه درواقع وصيت او را پس از چند ساعت بي سرو صدا با حضور بيست نفر ازنزديكان به انجام رساند.
تهمينه دراين رابطه گفت كه ايرج قادري بزرگ مردي بود كه به عشق مردم زندگي كرد و زندگي اش را روي پرده هاي نقره اي جاودانه ساخت با خواست خود چنان در خاك آرميد كه گراني جسمش بر شانه هاي مردميكه مهرش را به دل داشتند و هنرش را به جان خريدار بودند حتي براي لحظه اي سنگيني نكند و.. .بنا به خواسته اش هزينه مراسم ترحيم و مراسم مشابه به حساب موسسه محك موسسه حمايت از كودكان سرطاني واريز شده است. هنرمندان زيادي در رثاي او مطالبي در روزنامه هاي صبح تهران نوشتند از جمله دو روزنامه صبح تهران شرق و اعتماد كه ويژه نامه هايي در اين رابطه منتشر كردند كه بيشترين نوشته اين هنرمندان در اين دو روزنامه بود از جمله يكي از نوشتهها از اسطوره بنام سينماي ايران ملك مطيعي است كه از رفقاي بسيار نزديك قادري بود و براستي چه زيبا نوشته اي بود و ديگر نوشته هايي از مهناز افشار– رسول صدر عاملي– سعيد راد– جمشيد مشايخي – حامد بهداد– فاطمه نوروزي – مسعود ده نمكي– فرج حيدري يكي از فيلمبرداران خوب كه در چندين ساخته ايرج قادري او مدير فيلمبرداري بود و هم چنين دوستي خيلي نزديكي با او داشت.
جمع استثنايي در سالن نمايش فيلم
در عكس داريوش مهرجويي را ميبينيد در كنار همسر دومش كه قبلا هنرپيشه سينما بوده و فرزند كوچك پسرش كه در سينما حضور پيدا كرده بودند تا به اتفاق مردي رفتگري كه يك كيف حامل يك ميليارد پول و طلا و جواهر پيدا كرده و به صاحبش پس داده بود نظاره گر فيلم نارنجي پوش فيلم تازه خودش باشند داستان فيلم هم در رابطه با زندگي رفتگرها ميباشد
.