کتاب خاطرات فخری خوروش ستاره ارزشمند تئاتر و سینما، اخیرا از سوی «بنیاد هنر» به همت خانواده همیشه بزرگوار وفرهنگدوست و هنرپرور هما و نجات سرشار چاپ شده است.
کتاب «زندگی روی صحنه» که درواقع به قلم خود فخری خوروش نوشته شده، با صداقت خاص، با رعایت احترام به همکاران و در ضمن بدون غلو، با فروتنی همیشگی این ستاره ماندنی، ستاره ای چون فخری خوروش، علاوه بر 6 دهه فعالیت پربار، دهها جایزه و دکترای افتخاری، هاله ای از احترام او را در برگرفته است.
خانم خوروش می نویسد: کسی مرا برای صحنه انتخاب نکرد، من خود صحنه را برگزیدم، علیرغم همه موانع و مخالفت ها، 6 دهه روی صحنه های تئاتر و سینما و تلویزیون زندگی کردم. هرگز امکان و فرصت آموزش در کلاس هنرپیشگی را نیافتم، ولی مدیران لایق، تهیه کنندگان آگاه و کارگردانان تحصیلکرده و هنرپیشگان حرفه ای که بخت همکاری با آنها را یافتم آموزگاران من بودند و حق بزرگی به گردن من دارند. از آنهاآموختم، چون هدفی مقدس و تعهدی والا نسبت به جامعه خود دارم و رسیدن به آن تلاش خستگی ناپذیر می طلبد در مقابل همه این اساتید به احترام بپا می خیزم.
قدردان طرفداران، تماشاگران نمایش ها، فیلم ها و سریال های تلویزیونی ام هستم و آنها را چون اعضای خانواده ام به خود نزدیک می بینم چون آنان هستند که با حضور مداوم خود مرا حمایت کردند و در جایگاه امروزی ام نشاندند.
فخری خوروش دو بار ازدواج کرده، یکبار در سال 1327 با یک دبیر آموزش و پرورش ازدواج کرده و دومین بار با شاپور شیبانی یک شخصیت خوشنام در فرهنگ و هنر و برادر جمشید شیبانی، که از سال 1337 تا امروز حدود 60 سال زندگی آرام و پر از تفاهمی داشته است و نکته جالب اینکه هر دو همسرش، بویژه شاپور شیبانی همیشه پشتیبان او در فعالیت های هنری بودند و بقولی احساس امنیت خاصی به او بخشیدند.
• وقتی از خانم خوروش می پرسم اگر دوباره متولد شوید چه شغلی را انتخاب می کنید؟
می گوید: من عاشق شغل طبابت بودم، اینکه بیماران را درمان کنم، دردهایشان را تسکین بدهم. به جرأت اگر دوباره متولد می شدم یا طبیب می شدم و یا اگر مسیر زندگیم تغییر می کرد، همچنان بازیگر تئاتر می شوم، که با روح و جانم آمیخته بود.
• شما همیشه از تئاتر با علاقه و احترام خاصی حرف میزنید، به راستی شما میان تئاتر و سینما، کدامیک را بر می گزینید؟
– مسلما تئاتر را، چون تئاتر هنر خالص و اصیلی است. تئاتر چون سینما دستکاری نمی شود، تئاتر نیاز به ذات هنری دارد، نیاز به استعداد و مایه هنری دارد، عشق من همیشه تئاتر بوده، چون نفس تماشاگر را احساس می کنم، ولی سینما قابل تغییر است، سینما از هر شخصیت و هر صحنه، هر حرکتی ده برابر بزرگتر ارائه میدهد، خیلی از کارگردانان در تئاتر، صداقت و اصالت را از یاد می برند، من در میان کارگردانان، اصالت هنر، وفاداری به کار و نقش را در ناصر تقوایی و محمدرضا اصلانی دیدم برای آنها هیچ رابطه ای اثر نداشت، درحالیکه برای خیلی از کارگردانان، رابطه ها بر همه چیز حاکم بود و حتی به قیمت تغییر نقش و داستان، شخصیت و کارکتر بازیگر هم تمام می شد.
• مردسالاری تا چه حد در سینما احساس می شد؟
– مردسالاری اندازه و حد نداشت. رابطه ها مرزی نمی شناخت، من گاه در نقشی بازی می کردم، وقتی فیلم بروی پرده می آمد خودم و آن نقش را نمی شناختم، یعنی تا این حد تغییر یافته بود، نمونه اش سوته دلان بود. اصولا بجز این اقدام کارگردانان مردها در فیلم های ایرانی حاکم و فرمانده و فاتح بودند و زنها گاه مهره های کوچکی که حتی در پایان دیده هم نمی شدند همانطور که اشاره کردم، این خصوصیات شامل همه کارگردانان نمی شد.
• در مروری بر کارنامه هنری تان، از چه نقش و چه اثری رضایت دارید و از کدام پشیمان هستید؟
– من از دو سه نقش خود زیاد راضی نبودم، از بعضی فیلم ها خشنود نبودم و بهمین جهت اصرار داشتم یک منتقد با تجربه بازی ونقشهای مرا نقد کند که بهروز عشقی این کار را کرده بود و من آنرا در کتاب خود جای دادم تا نقاط ضعف کار من نیز بر همه روشن باشد. خوشبختانه در تئاتر من این مشکل را نداشتم چون فکر می کنم تئاتر اجازه میدهد یک بازیگر با تجربه، همه حس و لمس خود را نسبت به آن نقش به نمایش بگذارد درحالیکه در بسیاری از فیلم ها، با ادیت و ملاحظه کاریها و روابط حاکم، بکلی مفهوم یک نقش از بین میرفت. من خود را در قالب آن نقش نمی شناختم.
من از تئاترهایی که به کارگردانی جعفر والی و علی نصیریان، عباس جوانمرد، عزت الله انتظامی و جمشید مشایخی، رکن الدین خسروی، بعدها سمندریان و داود رشیدی، جمیله شیخی و شنگله داشتم کاملا راضی بودم، نمونه هایش معجزه در آلاباما با بازی و کارگردانی داود رشیدی، «دوزخ» ژان پل سارتر و گریا از لورکا از صابری بودند.
از فیلم ها و نقش هایی که در فیلم های ناصر تقوایی و محمدرضا اصلانی داشتم کاملا راضی هستم و همبازیهایم در سینما و تلویزیون هم بیشترشان توانا وهنرمند بودند از بازیگرانی چون آذر شیوا، سوسن تسلیمی، پرویز پرستویی، رضا کیانیان، شهاب حسینی، ترانه علیدوستی باید بگویم و همه هنرمند و توانا هستند
• الان در این مرحله از زندگی خود چه آرزوهایی دارید؟
– اولا از کتاب خاطراتم راضی هستم، از هما سرشار عزیزم که مرا از آغاز تا پایان یاری داد و در انتشار کتاب کمکم کرد بسیار سپاسگزارم و خدمات فرهنگی و هنری او و خانواده اش را می ستایم.
دوم اینکه من عمرم را کرده ام، دلم میخواهد دو فرزندم و خانواده هایشان در نهایت سلامت و خوشبختی باشند و من آن خوشبختی را شاهد باشم.