من گزارش تظاهرات روز يكشنبه پنجم آگوست را ميخواهم با ديدي ديگر نگاه كنم زيرا در مورد خليج فارس و مالكيت ايراني آن تا به حال پژوهشگران نامدار وكارشناسان پرآوازه ي خليج فارس تا به امروز دهها كتاب و رساله و مقاله به فارسي و زبان هاي زنده ي جهاني انتشار داده اند و سمينارهاي متعددي نيز با شركت كارشناسان ايراني وخارجي تشكيل داده اند بنابراين حتي يك ايراني هم شك ندارد كه خليج فارس هزارهاسال است كه به همين نام شناخته شده ما حتي در دوره ي دبستان خليج فارس را به همين نام ميشناختيم و در نقشه هاي جغرافي ديده ايم و با عمر هزاران ساله اش آشنايي داريم و درنتيجه ادعاي كشورهاي كوچك جديدالولاده در هيچ مجمع معتبر جهاني راهي ندارد از اينرو الزامي نميبينم كه ما مردم ايران و جهان را متقاعد كنيم كه خليج فارس، خليج فارس است و براي متقاعد كردن اعراب و بازيهاي سياسي قدرت هاي بزرگ تلاش كنيم چه كسي نميداند وقتي بعد از سالها كه گوگل خليج فارس را به حق خليج فارس ميناميد ناگهان پسوند فارس را از اين نام پرآوازه حذف كرده دليلي ندارد جز بودجه هنگفتي كه اعراب به اين مهم تخصيص داده اند و دريغ و درد!
يادم ميآيد درنخستين ماهها و سالهاي انقلاب اسلاميكه هنوز شعار چمدان ها را باز نكنيد رواج داشت شور و شوق مردم به مبارزه براي نجات ايران از بند دژخيمان به حدي بود كه در تظاهرات عليه رژيم حاكم دوازده، سيزده هزار نفري شركت ميكردند تازه جمعيت پناهنده و مهاجر ايراني هم تا اين حد كه امروز نبود و تظاهرات شان با چه هيجان و ذوق و اميدي بودكه فيلم اين تظاهرات در آرشيوهاي دو تلويزيون جام جم (منوچهر بي بيان) و ايرانيان (علي ليمونادي) دو تلويزيوني كه نخستين بار در لوس آنجلس تشكيل شد موجود است. شگفت اين كه هر چه زمان گذشت و بر شمار مهاجران و پناهنده ها افزوده شد از شمار تظاهركننده ها بيشتر كاسته شد و اين حاصل سياست ها و روش هاي نسنجيدهي ما وسايل ارتباط جمعي و رهبران اپوزيسيون بود.
“برتولت برشت” در نخستين كنگره ي جهاني و نويسندگان پاريس در ژوئن 1935 ميگويد: “برخي از همكاران به من گفته اند هنگاميكه براي نخستين بار خبر قتل عام رفقاي مان را به گوش شان رسانديم فرياد نفرت شان به هوا برخاست و بسياري كسان آماده ي كمك شدند و اين هنگامي بود كه صد نفر را قتل عام كردند ولي هنگاميكه تعداد قربانيان به هزاران نفر در قتل و عام به چشم نميآمد سكوت همه جا را فرا گرفت ودست هايي كه براي كمك پيش ميآمد كمتر وكمتر شد” آري چنين است وقتي جنايات بُعد وسيعي پيدا كند از نظرها پنهان ميماند هنگاميكه رنج ها تحمل ناپذير شود آدميديگر فريادها را نميشنود انساني را كتك ميزنند و كسي كه اين صحنه را ميبيند از هوش ميرود اين كاملا طبيعي است اما هنگاميكه فجايع همچون سيل جاري شود ديگر هيچ كسي به اعتراض فرياد بر نميدارد چرا آدميدر برابر فجايع خود را به كوري ميزند؟زيرا كه امكاني براي مقابله با آن نميبيند انسان خود را با او و انسان ديگري كه كمكي براي او از دستش بر نميآيد مشغول نميدارد آدمي وقتي ميتواند از فرود ضربه جلوگيري كند كه بداند ضربه چه هنگام فرود ميآيد و بر چه فرود ميآيد؟ چرا فرود ميآيد و هدف آن چيست؟!
ما نتوانستيم به هدف خود طي سي و دو سه سال گذشته نايل آئيم به دلايل متعدد يكي آنچه خوانديدد ديگر اين كه گروه بسياري به ايران رفت وآمد داشتند و در نتيجه بيم و وحشت داشتند در تظاهرات ضد رژيم شركت جويند، گروه بسيار ديگري اعتمادشان به رهبران اپوزيسيون كم وكمتر ميشد زيرا ما جنگ و ستيزمان بيشتر با خودمان بود، روز به روز نفاق و خصومت مان بيشتر و بيشتر ميشد سخن از آزادي و دمكراسي خواهي ميگفتيم و مينوشتيم اما نظر مخالف مان را بر نميتابيديم.
آنچه من بر آن تاكيد ميورزم اين مهم است كه بايد تاب تحمل عقايد مخالف عقايدمان داشته باشيم چطور ميخواهيم در ايران آزادي و دمكراسي برقرار سازيم احزاب آزاد تاسيس كنيم و به بيان و مطبوعات آزاد قدرت پرواز بدهيم براي مخالفان عقايد خود حق انتخاب كردن و انتخاب شدن قايل شويم در مجلس اقليت از منزلت و احترام برخوردارباشند و اقليت و اكثريت مثل تمام كشورهاي آزاد جهان به بحث و گفتگو درباره ي لوايح دولت بپردازند و وقتي هم دولتي سر بركشيده از قدرت وراي مردم برگزيده شد و مملكت آرامش يافت دادگاههايي برپا بداريم و متهماني را كه در طول دو رژيم تعدي و ظلم كرده و آدم كشته اند با حق انتخاب وكيل در يك دادگاه علني و ملي محاكمه كنيم.
از همين جامعه ي آزاد بايد بنياد يك جامعه ي مدني را بگذاريم ما وسايل ارتباط جمعي هنوز يك سنديكا نداريم در ديگر حرفه ها و رشته ها نيز همينطور وقتي هنوز نتوانسته ايم يك سنديكاي وسايل ارتباط جمعي به وجود آوريم چطور ميخواهيم در اينجا يك پارلمان تاسيس كنيم يا يك دولت موقت؟
اينها همه را گفتم كه بگويم اولا راز موفقيت تظاهرات روز يكشنبه پنجم اگست باني و برگزاركننده ي اين تظاهرات امير بهادري بود. ضمنما يادآوري ميكنم كه وقتي روز به روز به علت كاهيدن از اعتماد عمومينسبت به رهبران اپوزيسيون تبديل تظاهرات دوازده، سيزده هزار نفري به پنجهزار و دو هزار و هزار و پانصد نفر مي رسيد طبيعي است اما اين بار دو علت بارز مردم را به ميدان كشيد، يك برگزار كننده ي آن -آقاي امير بهادري– كه در تمام طول سالهاي دراز اقامتش در لوس آنجلس به دور از سياست هاي ستيزه جويانه و سودگرايانه، بي هياهو زيست. دوم موضوعي كه انگيزه ي تظاهرات بود يعني خليج فارس. حفظ صيانت و حراست از موقع و موضع آن، نه موضوع هاي تكراري و ارايه ي شعارهاي تكراري. بعد از سالها دوري از تظاهرات مردم آمده بودند، جوانها هم كم نبودند تا به مليت شان، از غرور مليشان تاكيد ورزند و به فراخوان شخصيتي خوشنام و منزه پاسخ مثبت بدهند… در محوطه گشت ميزدم و با مردم گفتگو ميكردم (كه اي كاش دوربيني اين گفتگوها را ضبط ميكرد) گله به گله مردم ايستاده بودند و با شوق و ذوق از خليج فارس سخن ميگفتند و كار امير بهادري را ميستودند اما تظاهرات ضعف ها و كمبودهايي هم داشت اولا بايد يك كارشناس مسائل خليج فارس كه شمارشان در اينجا هم كم نيست و يك كارشناس خارجي درباره ي اين مسائل سخن ميگفتند قطعنامه اي به انگليسي به رشته ي تحرير در ميآمد كه نسخه هايي از آن به سنا و پرزيدنت اوباما تسليم ميشد و به قول سعدي:
با دلايل قوي و معنوي
نه رگهاي گردن به حجت قوي
و مستندات قوي و گوياي ماني را درباره ي خليج فارس بار ديگر بازگو ميكرديم به اين ترتيب تظاهرات از شكل متعارف آن در ميآمد.
در پايان ميخواهم به آقاي امير بهادري پيشنهاد كنم كه تمبر خليج فارس چاپ كند ايشان ميدانند كه پستخانه با دريافت مبلغ يكصد دلار يك صد تمبر مورد علاقه تان را (به ميزان صد تمبر) به شما ميدهد و شما ميتوانيد از همان تمبرها به عنوان تمبر رسمي و با قيمت رايج بهره بگيريد و پيش از اينكه دكانداران شهر از اين طرح سود جويند و تمبرها را به دو سه برابر قيمت معمول بفروشند ايشان اقدام كنند به اين ترتيب ميتوان هزارها هزار تمبر خليج فارس را در دنيا پراكند مگر اينكه پستخانه از نظر سياسي مجاز به چاپ تمبر خليج فارس نباشد.(به دلايل سياسي) با درودهاي گرم به امير بهادري عزيز، با اين اميد كه هر از گاه يكبار سميناري با شركت كارشناسان درباره ي خليج فارس برپا دارند.
فرهنگ فرهي