كنسرت بزرگ داريوش و فرامرز اصلاني در شنبه 10 سپتامبر درگيبسون امفي تياتر لس آنجلس اجرا ميشود
تور جهاني داريوش و فرامرز اصلاني
تور جهاني داريوش و فرامرز اصلاني، هر بار كه با استقبال پرشور مردم روبرو ميشود، دروازه هاي تازه اي بروي اين تور ميگشايد، چون هر دو خواننده تا امروز آگاهانه و مسئولانه خوانده اند و به جرات از بازار تجاري هنر، دور مانده اند.
به بهانه نزديك شدن به كنسرت بزرگ داريوش و فرامرز اصلاني در دهم سپتامبر در گيبسون امفي تياتر لوس آنجلس، با گروهي از دوستداران ايندو خواننده محبوب حرف زديم و با توجه به دريافت ايميل ها و فكس ها و تلفن هايشان و همچنين بروي فيس بوك اين گزارش را تهيه ديديم.
داريوش و اصلاني با هم درجنوب و شمال كاليفرنيا، در كانادا، ديگر ايالات، حتي خارج از امريكا، با هم در اين مدت بروي صحنه رفتهاند علاوه بر دوستداران هميشگي اين دو خواننده، قشر تازه اي از جوانها و سنين مختلف، حتي غير ايراني ها به ديدار اين كنسرت ها آمده اند، كه خبر از تفاوت ها و تازگي ها و رويدادهاي غير معمولي در اين كنسرت ها ميدهد و در پشت صحنه اين كنسرت، يك مدير اجرايي آگاه چون اصلان حافظي، يك گزارشگر معروف جاي دارد.
با هم به ايميل ها وفكس ها و تلفن هاي رسيده به دفتر جوانان، به سايت جوانان: javanan.com سري ميزنيم و به اين ديدگاه ها توجه ميكنيم.
پريچهر سميعي: من از ديدن داريوش و فرامرز اصلاني بروي يك صحنه، چنان دچار احساسات شده بودم كه در تمام مدت اجراي برنامه اشك شوق ميريختم، من هر دو خواننده را دوست دارم، با صداي داريوش بزرگ شدم عاشق شدم و از صداي فرامرز خوشم ميآمد، وقاتي آنها را با هم ديدم، تازه به توانائيهاي فرامرز پي بردم، همينطور به فروتني و انسانيت داريوش كه با خلوص و با مهر فراوان با فرامرز روي صحنه آمد و باهم شگفتي آفريدند.
سامان صبوري: من درست 8 سال بود به كنسرت هاي ايراني نميرفتم، چون آنقدر تكرار ديدم، آنقدر ادا و اصول هاي عجيب و موزيك ويديوهاي مستهجن ديدم، كه دلم نميخواست به موزيك ايراني گوش بدهم، خصوصاكه تلويزيون ها با پخش 24 ساعته اين موزيك ويديوها،ديگر اشتياق و هيجاني در دوستداران موسيقي باقي نگذاشتند.
نميدانم چرا از شيوه تبليغات اين كنسرت خوشم آمد، ساده بود، بيريا بود. متفاوت بود، وقتي هم كه به ديدن آن رفتم، از ته دل حظ كردم، داريوش اين اسطوره موزيك مدرن ايراني، برخلاف انتظار خيلي ها، قبل از فرامرز روي صحنه آمد وخواند، احترامي به همكار خود گذاشت، بعد هم فرامرز آمد، با همان شخصيت والاي خود، از داريوش با احترام گفت و ترانه هاي او را با زيبايي خواند. من بدنبال چنين كنسرت هايي بودم، توصيه ميكنم خيلي از خوانندگان كه كارش به تكرار كشيده به ديدار اين كنسرت ها بروند.
شعله اسفندياري: آن شب وقتي من دراورنج كانتي به ديدار كنسرت داريوش وفرامرز رفتم، براي اولين بار همبستگي و رفاقت را در صحنه ديدم، ما معمولا خبر داريم كه خيلي از خوانندگان منم منم ميزنند، ديگران حتي پيش كسوتان خود را هم قبول ندارند، وقتي هم بدليلي در يك كنسرت شركت ميكنند، اصرار دارند برنامه را ديگري افتتاح كند، حتي اگر سابقه 40ساله داشته باشد من آن شب ديدم كه دو خواننده محبوب و محترم، با چه احترامي با هم روبرو شدند، براي آنها مهم نبود كه چه كسي ابتدا بخواند. داريوش خواننده هميشه ماندني و تكرار نشدني، قبل از فرامرز روي صحنه آمد، برنامه را آغاز كرد، بعد در طول برنامه، داريوش ترانه هاي فرامرز را و فرامرز آهنگهاي داريوش را خواند، بعد هم همصدا شدند و در آن لحظات مردم نيز عاشقانه با آنها ميخواندند. من به چشم ديدم كه 80 درصد مردم دچار احساسات شده و از شوق گريه ميكردند و ترانه ها را ميخواندند كاش اين برنامه ها سرمشق ديگران باشد، بيائيد ببينيد كه همبستگي، مهرباني، فروتني، همكاري صميمانه، چه ببار ميآورد.
شهرام فتوحي: من كه در طي 30سال گذشته در چندين كنسرت بزرگ خوانندگان ديده بودم كه چگونه براي جلو افتادن از يكديگر تا پاي توهين و لگدمال كردن هم پيش ميروند، و گاه حتي كارشان در پشت صحنه به كتك كاري ميكشد، اين بار مرتب از خودم ميپرسيدم، برنامه را چه كسي افتتاح ميكند؟ حتما فرامرز ميآيد. ولي وقتي شاهد برنامه شدم، ديدم چنان عشق و مهري ميان اين دو خواننده جاري است، چنان همبستگي، رفاقتي ميان شان وجود دارد كه حاضرين در سالن كنسرت غرق ترانه ها و خاطره ها ميشوند وآنها را دريك قالب و همصدا احساس ميكنند.
ميدانيد چرا؟ چون داريوش و فرامرز به مردم، به مخاطب خود احترام ميگذارند، آنها داوري مردم را قبول دارند، داريوش در تمام اين سالها از طريق نامه، تلفن و ايميل و بنياد آينه ارتباط گسترده اي بامردم دارد، لذا اينك نبض مردم را در دست دارد وهمين ها به او كمك كرده تا فروتنانه عمل كند، از سويي فرامرز را هميشه بعنوان يك خواننده با شخصيت شناخته ايم، او آبروي خود را از شهرت هنري بيشتر دوست دارد، او درطي سالها كم خوانده ولي با آبرو خوانده است.
شهلا حكيمي: صميميتي كه من در زمان اجراي كنسرت مشترك داريوش و فرامرز اصلاني ديدم، شگفت انگيز بود، هارموني خاص ميان ايندو، نحوه اجراي برنامه ها و انتخاب ترانه ها، همصدايي ها، و همه وهمه چنان برنامه اي را ساخته بود كه من يك لحظه بخودآمدم كه برنامه تمام شده بود، مردم بپا خاسته و دست ميزدند و خواستار ادامه برنامه بودند، ولي قانون حاكم بر سالن اجازه نميداد.
بروي فيس بوك ها آمده بود:
بيژن: داريوش جان، گل كاشتي، با ديدن برنامه ات جان گرفتم، چه خوب با فرامرز هم صدا شدي، كاش شما زودتر از اينها با هم روي صحنه ميآمديد، من شاهد شكوفائي تازه فرامرز شدم.
ناصر: داريوش جان، آقا فرامرز. چه شاهكاري كرديد شما استاندارد كنسرت ها را شكستيد، شما ثابت كرديد ميتوان عاشقانه، مسئولانه خواند و مردم را مات كرد، شما همه حاضرين در كنسرت هايتان را جادو ميكنيد.
مهشيد: آقا داريوش ايوالله. تو تمام شدني نيستي، تو تا هزار سال ادامه داري، تو پيام آور عشق وانسانيت هستي، كنسرت مشترك با فرامرز فضاي موزيك را عوض كرد باور كنيد نفس تازه اي به اين كالبد نيمه جان دميديد.
ثريا: داريوش عزيز، اصلاني عزيز. شما همه اشك هاي ما را گرفتيد من 30 سال بود چنين برنامه اي نديده بودم شما جادوگر هستيد، شما چنان توانا هستيد كه ميتوانيد همه مردم را عاشق كنيد، همه مردم را به شور آوريد، شما ميتوانيدانقلابي برپا كنيد.
سوزان: من از پاريس آمده بودم، از برنامه مشترك شما لذت بردم، كاش شما به سراسر اروپا سفر كنيد تا من بدنبال شما همه شهرها را بيايم، شما بدعت تازه اي گذاشتيد. شما بكلي مسير كنسرت ها را عوض كرديد شما سليقه و خواست مردم را هم تغيير داديد.
نيكول: داريوش جان، پدر مادرم با صداي تو عاشق شدند، من با صداي تو عاشق شدم، ميدانم دختر من هم با صداي تو فردا عاشق ميشود، اي عاشقانه خوان، همبستگي ات را با يار جديدت تبريك ميگويم.من فرامرز را با توشناختم، به راستي چه هنرمند ارزنده ايست. تو چه زيبا درباره اش ميگويي.
سرور: فرامرزجان. تو هميشه سنت شكن بودي، هميشه از تكرار گريزان بودي، اينك با همكاري باداريوش همه سدهاي معمول كنسرت ها را شكسته اي، آغاز تازه ات را خوش آمد ميگويم، خواهش ميكنم اين همكاري مشترك را ادامه بده، بگذار همه بفهمندكه ميتوان همكاري صميمانه و بدون غل و غش داشت.