یک دیدگاه
یکی از تفاوتهای عمده میان کشورهایی که تک رهبری دارند و کشورهایی که دموکراسی دارند مجلس عوام است، سازه این فکر مبنی بر پایه هایی استوار است که نمایندگان مردم در مجلس عوام از حقوق مردم باید دفاع کنند و برای این منظور باید در وهله اول از داده ها با خبر باشند تا بتوانند از تریبون مجلس صدای مردم را به دولت برسانند و از حقوق مردم و منافع آنها حراست کنند، گفتگو ها که بین کشورهای 5+1 و جمهوری اسلامی سالهاست ادامه دارد و خارج از محدوده قدرت چهار چوب سازمان ملل صورت می گیرد بشکل گفتگوهای خصوصی و پنهان نمی تواند مورد تایید نمایندگان مردم باشد چون از محتوای آن بی خبرند، و آنچه گفتگوهای هسته ای نامیده می شود به هر چیزی می تواند شباهت داشته باشد به جز گفتگوهای هسته ای، نخست باید گفت در این گفتگو ها یا ایران می تواند نیروی هسته ای داشته باشد یا نمی تواند داشته باشد و دوم یا کشورهای 5+1 یا این اجازه و قدرت را دارند که آری یا نه بگویند یا ندارند پس اگر گفتگوها به نتیجه نمی رسد، یا طرفین زبان هم را نمی فهمند یا به زبانی گفتگو می کنند که مردم جهان این زبان را نمی فهمند یا گفتگوها اساساً در این مرحله برای رسیدن به نتیجه نمی باشد، پرسش اکثر مردم این است که اگر نمایندگان مجالس کشورهای درگیر گفتگو از محتوای “بحث و حدیث” بی خبرند پس چرا شب و روز در رسانه ها ظاهر می شوند و خط و نشان برای همدیگر می کشند، الیور کرامول که نخست سلطنت طلب و سپس جمهوری خواه بود دِر مجلس عوام انگلستان را بست شاه را گردن زد و اعلام کرد من بهتر از نمایندگان مجلس می توانم منافع مردم را حفظ کنم … گفتگوهای او با ایرلندیها نهایتاً به لشکر کشی انجامید و جنگ چند ساله ای با کشور ایرلند صورت گرفت، در سالهای اواخر 1960 در یمن گردن نمایندگان مجلس را بریدند و در خیابان اصلی پایتخت کنارهم ردیف کردند و گفتند ابداً نیازی نیست مجلسی باشد، نمایندگان بی جهت وقت تلف می کنند، گفته می شود تک رهبران اگر خصائل کافی داشته باشند که درست را از نادرست تشخیص دهند برای جامعه نا آگاه نعمت می باشد با این حال انجام کارها نیاز به تعاون دارد و مشارکت مردم، و در شرایط امروزی شرکت نمایندگان مردم در شور و شورا الزامی است، آنهایی که آزاد گذارده اند تا نیروهای ایران در پایتخت های عرب با چکمه نظامی ظاهر شوند و امروز در راستای ثنا و ستایش عمل کرد این نیروها هستند در فردایی نه چندان دور به گوش اعراب پیام خواهند رساند که هشیار باشید که جهان عرب در خطر تسخیر شدن بدست ایران شیعه میباشد.
***
*ارتش برمه با فرستادان نیروهای کمکی به مرزبانی آن کشور با جدایی طلبان برمه که بیشتر چینی هستند مبارزه مسلحانه می کند، ظاهراً برخی از گروه های چینی در برمه از کمک های مالی و تسلیحاتی چین بهره می گیرند، هفته پیش برای چندمین بار نیروی هوایی چین پروازهای نظامی خود را در مناطق مرزی با برمه گسترش داد و احتمال جنگ مرزی را بیشتر کرد.
*روز هشتم ماه مارچ ملاّ عبدالعزیز یکی از افراطی ترین روحانیون پاکستان به خبرنگار روزنامه انگلیسی “دیلی تلگراف” گفت اگر دولت پاکستان قوانین اسلام را اجرا نکند و بی توجه به اهمیت اسلام در پاکستان باشد با نیروهای طرفدار خود با دولت آن کشور به مبارزه خواهد پرداخت، گفته ملاّ عبدالعزیز برای بسیاری از روحانیون پاکستانی هم تعجب آور بود چون حکومت پاکستان کاملاً اسلامی محسوب می شود.
*انتخابات پارلمانی در اسراییل همیشه از ترکیب و توافق چند و چندین حزب مخالف و موافق صورت می گیرد و پس از پیروزی مقامهای دولتی و مدیریت ها داد وستد سیاسی می شود، اغلب احزاب عرب اسراییل با هم توافق ندارند ولی در این دوره از انتخابات احزاب عرب اسراییل بصورت یک بدنه و پرُ قدرت ظاهر شده اند که می توانند در معادلات سیاسی و انتخابات آن کشور تاثیر کلانی داشته باشد.
*عربستان سعودی، کویت و امارات تعهد کردند که مبلغ 12 بیلیون دلار کمک مالی به مصر بدهند. هر کدام از این سه کشور چهار بیلیون دلار تعهد کرده اند، وزیر خارجه امریکا نیز گفت در سالی که گذشت تجار امریکایی مبلغ دو بیلیون دلار در مصر سرمایه گذاری کرده اند، مقامات مصری قصد دارند یک شهر جدید در کنار قاهره بسازند و نهایتاً پایتخت را به آنجا منتقل کنند.
*آقای پوتین به مدت ده روز غیبت سیاسی داشت و همین باعث شد بحث و حدیث در مورد او قوت بگیرد، انواع سناریوها اعلام شد که شامل کودتای خزنده نظامیان، سکته مغزی و قلبی، کمر درد شدید، و مرگ ناگهانی … با این حال ایشان پس از ده روز سالم و تندرست و مانند همیشه با قدرت بدنی سالم ظاهر شد و به شایعات سایه نشینان پایان داد.
*انتخابات اسراییل بشکلی دارد صورت می گیرد که گروه های موافق و مخالف ناچار خواهند بود مشترکاً دولت تشکلی دهند و آنچه اتحاد ملی نامیده خواهد شد زیاد هم شکل اتحاد راسخ و واقعی نخواهد داشت اما در بیشتر مواقع تاریخ سیاسی اسراییل نشان می دهد که پیمانهای گوناگون و غیر منتظره به هنگام انتخابات صورت می گیرد.
*مدتی است شخصیت “سیاسی – نظامی” قاسم سلیمانی مورد توجه برخی از مردم ایران قرار گرفته و در سایه و بدور از مرکز قدرت و با اتکا به اعتماد و اعتبار شخصی دارد به مهره ای مستحکم تبدیل می شود که اگر همین وضع ادامه یابد و تیر غیبی به سوی صندلی او نشانه نرود در آینده نه چندان دور از محبوب ترین چهرهای غیر مذهبی در سیاست جمهوری اسلامی خواهد بود.
*وضع اقتصادی خراب در ونزوئلا باعث شد که دولت آن کشور اعلام کند کشورش در خطر است و برای مقابله با این خطر که روزنامه ها آن را سیاست آمریکا می دانند دست به مانور نظامی زده است.
*پاکستان که هر سال چند بیلیون دلار از سعودیها کمک مالی دریافت می کند که با سیاست عربستان موافقت کند و تبادل اطلاعاتی و نظامی با سعودیها دارد به پیش نهاد سعودی برای پیوستن به جبهه ای مشترک با عربستان، ترکیه و مصر خودداری کرد، این بدان معنی نمی باشد که پاکستان ترجیح می دهد هم پیمان ایران اسلامی باشد، این بدان معنی است که در ماه های آینده شاهد خواهیم بود که سعودیها کمک مالی چند بیلیونی به پاکستان خواهند کرد.
*در زمان حکومت پهلوی ایران شاهنشاهی مستشار و پول به کردستان می فرستاد تا کردها با صدام و ارتش او به جنگ بپردازند، بسیاری می گفتند این عملیات درست سیاسی نمی باشد، امروز ایران اسلامی کمک مالی و مستشار به عراق می فرستند همه مخالفان سابق این عملیات را تایید می کنند.
*گفتگو های ایران اسلامی و کشورهای 5+1 در بیان سیاسی و تاریخ دروس سیاسی را میتوان اینگونه بیان کرد که چندین کشور چندین سال در موردی خاص هر سال و سالی چند بار باهم بر سر میز مذاکرات می نشستند و پس از پایان گفتگوها با لبانی خندان مژده می دادند که مذاکرت بسیار سازنده بود و مفید اما از محتوای آن به مردم هیچ نمی گفتند سپس چند ساعت پس از پایان مذاکرت اعلام می شد که همه چیز مناسب بود به جز یک مسئله کوچک که در دیداری دیگر باید برسی شود و این دیدارها با قدرت و دقت تمام هم چنان بی مورد و بی جا و درنهان و سایه و پشت پرده ادامه دارد و گویا همین باعث شده که برای پشت کار این دیدارها جوایز صلح نوبل هم به گروه مذاکره کننده داده شود.