در پيچ و خم هفته
محمد سعيد حبشي
روز اول
چينه چينا شهر روياها
اين روزها دلم ميخواست در ايتاليا بودم و از شهرك سينمايي >چينه چيتا< ديدن ميكردم. چرا كه درهاي اين شهرك سينمايي براي نخستين بار به روي مردم باز شده و توريستها ميتوانند ضمن بازديد از آن صحنههايي از فيلمهاي معروفي كه در چينه چيتا ساخته شده ببينند.
در چينه چيتا فيلمهاي بسيار معروف و پرفروشي ساخته شده كه يكي از آنها بن هور است. فيلم بخاطر يك مشت دلار نيز در همين شهرك سينمايي ساخته شد. چند سال پيش نيز فيلم >دارو دسته نيويوركيهادكامرون< در چينه چيتا بسازد.
شايد تعجب كنيد كه پايه گذار شهرك سينمايي چينه چيتا يك فاشيست معروف بود تا بتواند آرمانهاي ضد انساني خود را از طريق فيلمهايي كه در اين شهرك ساخته ميشد تبليغ كند. او موسوليني ديكتاتور ايتاليا بود كه گرچه ايدههايش به نتيجه نرسيد ولي با ايجاد اين شهرك سينمايي ناخواسته به ويتويوردسيكاها، مارچلو ماسترويانيها، فلينيها، سوفيالورنها و بنينيها ميدان داد تا خود را به عنوان بازيگر و كارگردان در اين شهرك صيقل داده و آثاري را از خود به ياد گذارند كه ضد فاشيست و ديكتاتوري بود.
سينماگران آمريكايي هم براي ساختن فيلم به اين شهرك ميرفتند تا فيلم هاي خود را با مخارج كمتري جلوي دوربين ببرند. جالب است كه اليزابت تايلور نيز عشق بزرگ خود ريچارد برتون را در چينه چيتا پيدا كرد.
بنابراين بيجهت نيست كه دلم ميخواهد در ايتاليا بودم و چند روزي خودم را در شهرك سينمايي چينهچيتا رها ميكردم تا تاريخ سينماي ايتاليا وجهان را ورق بزنم.
روز دوم
مبارز پير…
پاي تلويزيون نشستهام و به مصاحبه گزارشگر تلويزيون با مورگان فريمان بازيگر تواناي هاليوود نگاه ميكنم كه مورگان به مناسبت سالروز تولد نلسون ماندلا كه در نقش نلسون ماندلا بازي ميكرد، در باره او سخن ميگويد.
مورگان فريمن از بازيگراني است كه هنر و كاراكتر او را ميستايم. نلسون ماندلا هم از جمله چهرههايي است كه براي او احترام زيادي قائل هستم و زندگي تلخ و شيرينش را آينه عبرت روزگاري ميدانم كه چگونه انسانهاي بد وخوب آن را زير و رو ميكنند. وقتي كه بيست و هفت سالي كه ماندلا در زندان به سر ميبرد فكر ميكنم دلم به سختي ميگيرد، و وقتي صحنههاي پيروزي دير هنگام او در نظرم نقش ميبندد، به ياد روزهايي ميافتم كه او به مقام رياست جمهوري آفريقاي جنوبي رسيد، و در نتيجه نسيم آزادي به صورتم سيلي ميزند و چهره در هم رفتهام را باز ميكند.
و امروز او كه 93 سال دارد با قامتي نيمه خميده،چهره اي چروكيده و موهاي سفيدش كه به سفيدي قلبش تنه ميزند تنها در خانهاي معمولي در آفريقاي جنوبي به پايان يك زندگي پر از نشيب و فراز فكر ميكند كه متاسفانه در حال نزديك شدن است.
و چقدرخوشحال شدم كه در همين ايام سخت و غمافزا كه او صفحات تلخ و شيرين زندگي را ورق ميزند، بانوي اول جهان ميشل اوباما همسر رئيس جمهور امريكا با دخترانش به ديدن او رفتند تا به او بگويند كه نسل ديروز و فردا و امروز هنوز به ياد او هستند و همچنان دوستش دارند…
نلسون ماندلا در چنين روزي (18جولاي) در روستاي كوچكي در ناحيه متانا از مناطق استان كيپ در افريقاي جنوبي به دنيا آمد.
روز سوم
پاسخ دندان شكن
حالا كه همه جا صحبت از آزادي است و همه هم براي رسيدن به آن سينه سپر كردهاند ميتوان گفت كه هركس در جهان آزاد است به دنبال هر حكومتي رود كه آن را دوست دارد.
اما براساس همان آزادي كه به او حق ميدهد به دنبال حكومت دلخواهش برود، نميتواند ديگران را مورد سرزنش قرار دهد كه چرا دنباله رو او نيستند. چرا كه قانون آزادي اين اجازه را به او نميدهد.
اما شاعري به نام امير عاملي نه تنها اين قانون را در پناه آزادي شكست، بلكه آوازه خوان نامي و محبوب كشورمان محمدرضا شجريان را آنچنان مورد عتاب و سرزنش قرار داد كه يكي از طرفداران آوازه خوان ما مجبور شد پاسخ دندان شكني به او بدهد كه اين روزها نقل محافل دوستداران هنر اوست.
متن سروده >اميرعاملي< كه توسط خبرگزاري فارس انتشار يافته به اين شرح است:
گم شدي آوازه خوان پير ما
گم شدي آخر به زير دست و پا
كرد بيگانه تو را ابزار خويش
خود شدي تا نور حق ديوار خويش
ربنايت چون خودت از ياد رفت
خيل شاگردان، هلا !استاد رفت
رفتهاي از پيش ماها دور حيف
در سر پيري شدي مغرور حيف
مطرب عهد شبابم بودهاي
مزه نان و كبابم بودهاي
خوب ميخواندي صدايت خوب بود
بعد تاج اصفهان مطلوب بود
ميزدي چه چه براي شيخ و شاب
با نواي تار و تنبور و رباب
هست ساز اينك ولي آواز نيست
يك در گوشي به سويت باز نيست
تا نپيوندي عزيزم بر زوال
كاشكي بودي مريد اعتدال
مكر آمريكا تو را منفور كرد
زرق و برق غرب چشمت كور كرد
چونكه پيراهن دو تا شد بد شدي
مثل آن مطرب كه بد ميزد شدي
>سايه<ات فرموده بود آوازهخوان
كه مريد پيردل باش و بمان
ليك اي مطرب دريغا كه غرور
كرد از مردم تو را صد سال دور
وقت پيري ناز كردي با همه
ناز را آغاز كردي با همه
ناز كم كن سوي ملت باز گرد
كم بگو از يأس اي استاد زرد
پاسخ يكي از طرفداران استاد شجريان نيز كه خود را بجاي استاد گذاشته، به اين شرح است كه گرچه در مطبوعات داخل كشور انتشار نيافت اما بازتاب گستردهاي در ميان مردم داشت:
گم نخواهد شد صداي ناز من
چونكه از دل ميرسد آواز من
اين نه آواز من و ساز من است
اين صداي سالهاي ميهن است
ربنا خواندم كه ملت روزه بود
روزه ي دل بود و غمها ميفزود
من صداي شادي اين مردمم
من خود آزادي اين مردمم
حيف عمري را كه جهل آمد پديد
حيف ملت رنگ آزادي نديد
من نه پيرم آنچه را گفتي حسود
پير راهم دان به هر بود و نبود
مطربم خواندي عزيزا، جاهلي
جاهلي؟ نه، نه، بلكه عاملي
تاج را قدرش شناسي بي خرد
اي كه خواندي ملتي را رنگ زرد؟
ملتي را گر نديدي . مردهاي
چوب رب را بي صدا تو خورده اي
اين نشان است تا روي رو به زوال
هركه شد خارج ز مرز اهتدال
قدر ”سايه “ميشناسي اي عدو؟
او كه هجرت كرد از رفته بر او
سايه خورشيد است در اين آسمان
گرچه گفته است او مرا آوازه خوان
خانه ي من شد دل پير و جوان
معبد عشاق دل شد آستان
من غرور خود ز ملت يافتم
ني به زر يا زور قدري يافتم
ناز را بازار ملت ميخرد
ملتي نامم به عزت ميبرد
من اگر خاشاك باشم بهتر است
بهتر از آنكس كه مخدوم زر است
خادمش افسوس نادان است و بس
كي شناسد فرق زر با جمله خس
من اگر پيرم ولي مستغنيم
بي نياز احترامم، دون نيم
گوشه گوشه، نام من آواز شد
آگهي شعرت به كين، همساز شد
جاهلا !زين بيش تو ياوه مگو
رو ره عشق مرا اي دل بپو
روز آخر
ازدواج تلافي جويانه
حتما با دنبال كردن خبرهاي مجله در جريان ازدواج آنجلينا جولي و برد پيت دو ستاره معروف هاليوودي قرار گرفتهايد، اما بايد بدانيدكه در پشت اين ازدواج يك ماجراي مطبوعاتي قرار دارد كه اين دو ستاره را مجبور به ازدواج ساخت.
چنانچه مطلع هستيد اين دو چهره سينما مدت ها بود كه با هم روابط عاشقانه داشتند و از ازدواج هم خبري نبود تا آنكه سال گذشته روزنامه جنجالي انگليس به نام
News of the world متعلق به >روبرت مرداك< نوشت كه آنجلينا جولي و براد پيت بعد از سالها زندگي مشترك براي هميشه از هم جدا خواهند شد.
اين خبر دروغ آنچنان زوج هاليوودي را آزرده ساخت كه پاي وكيل هم به ميان آمد ولي به نتيجه اي نرسيد، تا آنكه چندي پيش سردبير روزنامه را به جرم استراق سمع بازداشت كردند و به دنبال آن نيز روزنامه براي هميشه تعطيل شد.
با چنين پيش آمدي كه براي آنجلينا جولي و برادپيت خوشايند بود، آن دو نيز تصميم گرفتند به افتخار تعطيل شدن اين روزنامه جنجال برانگيز با يكديگر ازدواج كنند.
با تعطيلي اين روزنامه رئيس پليس لندن نيز مجبور به استعفا شد زيرا وي متهم شد كه به دنبال رسوائيهاي مربوط به شنود مكالمات تلفني توسط روزنامه مذكور، سردبير روزنامه را به عنوان مشاور خود استخدام كرده است.
به هرحال گويا ازدواج اين دو ستاره سرشناس، در گرو تعطيلي روزنامه جنجالي لندن بود كه بالاخره بعد از 6 سال انتظار و چند بچه قد و نيم قد به سرانجام ميرسد و سند آن امضا خواهد شد.