مادری از شیراز زنگ می زد:«… چندی است که خلق و خوی دخترم بکلی تغییر کرده است. میگوید دوستانش همه توانسته اند برای خود لباسهای مارکدار وکیف و کفش آنچنانی بخرند چرا من نخرم؟… دخترم دوستانی دارد و آن دوستان دوستانی دارند که وسائل فراهم میسازند تا این دختران نه تنها در شیراز بلکه درکشورهای همجوار با افراد ثروتمند ملاقات کنند. این ثروتمندان اغلب دارای زن وفرزند هستند. برای این دختران پناهگاه دیدار بوجود می آورند تا جوابگوی کسی نباشند و پاسداران محلی و روسا آنها نتوانند از آنان باجگیر شوند و ابروی آنان را که اغلب خود از متنفذین هستند ببرند.امروز دخترم با کفش وکیفی بیرون رفت که میدانم در بازگشت با تجربه تازه ای باز میگردد و این مرا آزار میدهد. با این دختر چکنم و با چه زبانی به او بفهمانم که این راه عاقبت خوشی ندارد…؟».
متاسفانه همواره لبه تیز سرزنش ها رو بسوی دختران و زنانی است که به حرمت خود اعتنایی نداشته اند. انتقاد از آنان مثل انتقاداز معتادان وسایر اعمالی است که در هر حال «خودآسیبی» بحساب می آید. جامعه کمتر به سراغ آنهائی رفته است که چنین شرایطی را بوجود می آورند. هیچکس جوابگوی زن و مردی نیست که بیکار و گرفتار وضع معیشت روزانه خود هستند. اینگونه اعمال از کجا آغاز میشود؟… زمانی که دختر جوانی بدلیل اجتماعی و یا فرهنگی برای خود ارزش قائل نمیشود اگر مرزهای اخلاقی را زیر پا گذاشته باشد آرام آرام رفتار افراد «حرفه ای» او را بوجد می آورد که چه بهتر در این راه بیشتر از آنچه نیاز واقعی باشد انتظار داشته باشد. خرید لباس های گرانبها و کیف و کفش مارکدار بخشی ازین روند کژرفتاری است.
شرایط اقتصادی و اجتماعی و آموزشی را چه اشخاص کنترل می کنند؟ مسلما برنامه ریزیها بوسیله دولت هاست. هستند آنها که در شرایط اقتصادی خوب تن فروشی را «شغل» خود انتخاب کرده اند. خانم «زیویرا» کارمند کنسولگری هلند در امریکا پس از مدتی خدمت در کنسولگری ازین کار خسته شد و به تن فروشی پرداخت و بعدها که توانست به ثروت دسترسی پیدا کند ازین راه از دختران جوان دیگر استفاده کرد. او نتیجه ی رابطه خود را با هزاران مرد درکتابی منتشر کرد که میلیونها نسخه از آن بفروش رسید. شما بگوئید کتابهای علمی و فلسفی به چه تعداد به فروش می رسد. بنابراین ما با دو پدیده ی متفاوت در تن فروشی روبرو هستیم. گروه یکم آنانی هستند که میخواهند آسان و راحت! تامین معاش کنند و به ثروت برسند. در این راه ابدا احساس بد ندارند و گروه دوم آنهایی هستند که راه دیگری نمی شناسند و از شدت فقر به هر وسیله ای توسل پیدا می کنند شاید بگوئید که بروند و در منازل و یا مغازه ها به شغل های کم درآمد تن بدهند پاسخ این است که هم پیدا کردن کار دائمی برای همه امکان پذیر نیست و هم ممکن است مخارج یک زن با دو یا سه فرزند تامین نشود. چندین سال پیش بانویی را در دفتر کارم دیدم که هفته ای پنجاه ساعت کار میکرد و باز هم نمی توانست مخارج خورد و خوراک و کرایه خانه را بپردازد. گریان بود که گاه بگاه برای کمبود مخارج با کسی که به او آپارتمان یک خوابه اجاره داده است هم بستر میشود و این عمل او را به شدت ناراحت می کند.
جامعه خود فشار می آورد که افراد بسوی اینگونه اعمال کشیده شوند و آنوقت همان جامعه چوب تکفیر برسر آنان می کوبد. واقعا شرم آور است. بشرمتمدن امروز چگونه می تواند این مشکل را حل کند که اگر بویژه پای کودکان درکار باشد چگونه بتواند آن مادر را برای فرزندان و جامعه اش حفظ کند؟ وقتی هزار دلیل برای عدم پشتیبانی از آنان ارائه میدهد منظور این است که ما وسیله تجاوز را فراهم ساخته ایم ولی تقصیر با آنهاست که در آن نظام به بدکاری می پردازند. نکته دیگری که در این مورد قابل گفت و گوست این است که چه «دستهائی» و یا چه «نظامی» در ایجاد تن فروشی درکارند؟ واقعیت این است که داشتن رابطه جنسی از راه درست کار بسیار آسانی است! هر دختر و پسری که می اندیشند باید این رابطه را داشته باشند بسادگی می توانند ازدواج کنند. تا مشتری وجود نداشته باشد هیچ کالایی به بازار عرضه نمی شود!… چرا بعضی از دختران جوان در هر کجای دنیا که هستند جدا از مسائل اقتصادی در چنبر چنین اعمالی گرفتار میشوند و راه بازگشت ندارند؟…
معمولا اینکار بوسیله «دلالان عشق!» (نخواستم نام اصلی آنها را بنویسم!) در سه سطح متفاوت عمل می کنند… نخست آنانکه کوشائی بر این دارند که به فانتزی های انسان جامعه عمل بپوشانند. خیلی ها در رابطه بدنبال عشقبازی و لذت بردن از تبادل عاطفی با یکدیگر نیستند، آنها بدنبال زرخریدی می گردندکه با او آنگونه که در تخیل خود داشته اند رفتار کنند. بسیاری ازین مردان اهل تشکیل خانواده نیستند. و اگر هم خانواده داشته باشند برای این است که از نظر اجتماعی چیزی کمتر از دیگران نداشته باشند. این مردان نیاز به دلالان عشق دارند. این دلالان وسائل رفاه و محل امن برای چنین مردانی فراهم می سازند این افراد ظاهرا افرادی هستند که شغل مناسب و زندگی مرفه دارند و در رابطه با «زن» ابدا نمی خواهند بدانند که آن زن چه احساسی دارد و چه دلایلی برای تن فروشی انتخاب کرده است. از نظر پژوهش در روشهای فراهم سازی سکس به سه مورد اشاره شده است. یکم: آماده سازی بوسیله رسانه ها. منظور از رسانه ها این است که بوسیله روش های «دیدن» و«شنیدن» فانتزی ها را بمردم بفروشند. درست است که افراد عملا با زن و مردی که می بینند در تماس نیستند ولی فانتزی رابطه با او را برای ایجاد لذت و هیجان بکار می برند. تهیه فیلم های «پورنو» بوسیله سازمان های ثروتمند پورنوگرافی هر روز محصول تازه ای به بازار می دهد. در یک پژوهش خوانده ام که گاه این دختران با دستمزد بسیار ناچیز و قولی به عنوان اینکه «هنرپیشه فیلم» شده است می پذیرند که در این فیلم ها بازی کنند. نکته دیگر اینکه به گونه ای بهتر رفتار جنسی خود را برای بازاریابی بکار می برند و هستند مردانی که همه ی زندگی خود را در راه رابطه با این زنان باخته و از هستی ساقط شده اند. همه «فراهم سازان» رسانه ای از ثروتمندترین سازمانهایی هستند که از تن فروشی سایرین سود می برند.
نکته دیگر در دیدار ازین فیلم ها ارضاء احساس تن آزاری (سادیستیک) بعضی از مردم است. زنانی که می پذیرند با آنها رفتار بسیار ستمکارانه شود مردان تن آزار را به هیجان وا می دارند. اینگونه مردان همانهایی هستند که گاه خشونت آنان موجب مرگ و یا نقض عضو زنی میشود که با او رابطه برقرار کرده است. بخش دیگر آماده سازی بوسیله سازمان هایی انجام میگیرد که ظاهرا تفریحی نامیده میشوند! و تا آنجا که قانون اجازه بدهد کوشایی بر آن دارند که چهره ها و بدن های زیبا را برهنه جلوی دوربین ها ببرند.
کمپانی های کوچک و بزرگ دیگر هم هستند که برای تجار ثروتمند و سرمایه گذارانی که ملاقاتهای تجاری دارند دخترانی را بعنوان «مهماندار ویژه» انتخاب می کنند. این مهمانداران در سطوح مختلف کار میکنند. از تن فروشان معمولی تا آنها که در ایجاد قراردادها بتوانند خدمات مهمی انجام دهند طبقه بندی میشوند. طبیعی است که گروه سطح بالاتر در برابر سرویس خود از بهرمندی کامل برخوردار است ولی همانطور که میدانید «هرکسی چند روز نوبت اوست» و آنانی که در چنین رابطه ای هستند فانتزی ثابت و محدودی ندارند و برابطه های نو روی می آورند.
آخرین دسته از دلالان عشق که شاید از خشن ترین و در عین حال آسیب پذیرترین ها باشند دلالان خیابانی هستند. اغلب دلالان خیابانی جوانانی هستند که نخست با دختر رابطه برقرار میکنند و به او ابراز عشق وعلاقه می کنند ولی در این رابطه به او نشان میدهند که باید مطیع باشند. تکنیک این جوانان برای اینکه دختری را به تن فروشی بکشانند بسیار متفاوت است. در یک مورد دختر جوانی که برای درمان گذشته ها چند سال پیش به من مراجعه کرده بود میگفت «رفتار جوان مورد علاقه ام بنظرم عجیب بود. گاه آنقدر مهربان میشد که فکر میکردم از او عاشق تر کسی نیست ولی یکمرتبه آنچنان خشمگین میشد و در و دیوار را بهم میکوبید که از ترس قالب تهی میکردم یکبار که با آن چهره ی خشمگین با من صحبت میکرد گفت میروم بیرون و دوستم از راه میرسدبه او بدهکاری خیلی زیادی دارم باید او را اغفال کنی که از آن پول صرفنظر کند. تا خواستم بگویم نه آنچنان موهایم را کشید که فریاد کشیدم ولی بعدا مرا بوسید و گفت فقط «خرش کن»! …وقتی دوستش آمد بمن گفت تو ازین لحظه وارد کار شده ای و باید از مهمانها پذیرایی کنی تا پول بیشتری بتو بدهند. پس از یکماه من شدم زنی که بطور متوسط با پنج مرد هم بستر میشدم و…»
دلالان خیابانی همه ی رفتار و ارتباطات طعمه ی خود را کنترل می کنند، و بوسیله دخترانی که بدام انداخته اند به سراغ دختران دیگر می روند دخترانی که تجربه پیدا کرده اند بدختران تازه کار یاد می دهند که چگونه میشود از ضعف و بیچارگی مرد در رابطه جنسی استفاده کرد و پولی را که دلال خیابانی انتظار دارد بدست آورد. زمانی که این دختران کاملا به میل «دلال»خود رفتار می کنند مورد توجه ویژه او قرار می گیرند و گاه هدیه هایی هم دریافت می کنند.
زمانی که بانوی ساکن شیراز نگرانی خود را از رفتار دخترش بیان کرد به او یادآور شدم که متاسفانه زنگ خطر برای دختر جوان او بصدا در آمده است ولی بهتر است که با کمک روانشناس و آشنایان از طریق قانون (قانونمندی که خود نخواهد ازین دختر سوء استفاده کند) اقدام کند. بنظر می رسد که شبکه ای فعال برای بکار کشیدن دختران جوان در حال اقدامند. حیرت انگیز است که در کشور (ما) که صدای ادعای اخلاق برتر از بام تا شام شنیده میشود فعالیت اینگونه شبکه ها را باید زیرسر چه شخص یا اشخاصی دانست؟