1577-42

1577-41

«ندا پاترا» تحصیلکرده در رشته های مختلف پزشکی:
همیشه عاشق هنر تئاتر و موزیک بودم
اولین کار نمایشی ام با پرویز صیاد تجربه ی خوبی بود

با «ندا پاترا» در جوانان رادیو و همچنین مجله جوانان گفتگویی داشتیم که به شناخت بیشتر این هنرمند تحصیلکرده کمک می کند اینکه در دو فرهنگ بزرگ شده، ولی هنوز ریشه های ایرانی خود را حفظ کرده است.
• از ندا پاترا درباره حضورش در کنسرت بزرگی که در 10 سپتامبر در ویلشیر ایبل تیاتر برگزار میشود می پرسیم.
می گوید: برای من افتخاری است که در این برنامه نقشی دارم، چون در جریان کار ابی قاسمی بودم و هستم و می بینم که چه تلاش شبانه روزی و مسئولانه برای اجرای این کنسرت می کند، برای خیلی ها که بدنبال موسیقی کلاسیک و ارکستر سمفونیک هستند، برای حضور در دیزنی و هالیوود بال، اینک در ویلشیر ایبل تیاتر، شاهد کار درخشان ابی قاسمی و همکارانش هستند. من قرار است در شب 10 سپتامبر، روی صحنه، چند کار نمایشی موزیکال اجراکنم که با هدایت آقای ابی قاسمی تمرین کرده و کاملا آماده شدم، برایم برداشت مردم حاضر در برنامه خیلی اهمیت دارد، دلم میخواهد همه پیام های ویژه این نمایش را بگیرند، برای من نظر موافق و مخالف اهمیت دارد و خبر از توجه مردم به این کار میدهد. برای برنامه آن شب تدارک وسیعی دیده شده. 70 موزیسین ایرانی و امریکایی روی صحنه می آیند هنرمندان مختلف در اجرای آن نقش دارند من بخشی از اشکها و لبخندها را اجرا می کنم من فیلم اشکها و لبخندها را به زبان انگلیسی بارها دیده ام ولی به زبان فارسی ندیدم اما ترانه های ترجمه شده به فارسی را که توسط شاعر نامدار تورج نگهبان خلق شده شنیدم، به راستی لذت بردم، از این همه خلاقیت ایرانیان در آن زمان دچار حیرت و تحسین شدم، واقعا شنیدن این ترانه ها به فارسی هیجان انگیز بود.
• ندا پاترا درباره تحصیلات خود می گوید:
– من در دو رشته مربوط به پزشکی تحصیلاتم را در دانشگاه دنبال کردم، ولی اصولا هنر و فعالیت در این زمینه، با من حرکت کرده و چون سایه ای با من همراه بوده است.
من از کودکی عاشق موسیقی و نمایش بودم، نواری دارم که در 2 سالگی آهنگهای مهستی و هایده را پشت سر هم خوانده ام، در دوران دبستان و دبیرستان در تمام فعالیت های هنری چه موسیقی و چه نمایشی شرکت می کردم، به کلاس های مختلف باله، تب دنس، آیس اسکتینگ، دراما میرفتم عاشق فولکلور ایران بودم، در زمان کالج، تعلیم رقص می دادم، چون رقص های ایرانی را دوست داشتم.
همزمان با بابک افشار آهنگساز معروف همکاری می کردم چند آهنگ با ترانه های زیبای شهیار قنبری اجرا کردم که بدلیل مشغله تحصیل، این مجموعه ارائه نشد و ترجیح دادم مدتی صبر کنم.
بعد از فارغ التحصیلی جزو تیم مدیریت یکی از بزرگترین کمپانی بیزینس با سرمایه 3 تا 300 میلیونی بودم، بسیار در کارم موفق بودم، ولی همچنان بدنبال هنر بودم، در رشته اینتریوردیزاین و کاستوم دیزاین فعال بودم. وهمچنان در پی فرصتی برای شروع کارهای هنری بودم تا با آقای صیاد آشنا شدم و به دعوت و هدایت ایشان در یک نمایش ظاهر شدم که برای اولین بار در یک کار ایرانی و با حضور تماشاگر ایرانی روی صحنه بودم، برایم پر از هیجان بود دلم می خواست دیدگاه های مردم را بشنوم، مثبت و انتقادی ولی سازنده و انتقادی و راهنمایی کننده را، من اصولا آدم منطقی و انتقادپذیر هستم.

1577-40

• از ایران چه بیاد داری؟
– می گوید تا 6 سالگی در ایران بودم، بعد به اتفاق خانواده به خارج آمدم، دبستان و میدل اسکول را می گذراندم، که دوباره با خانواده به ایران برگشتم 6 سال در ایران ماندم، تحصیل کردم. با فضای تازه ای آشنا شدم، در مدرسه حجاب بچه ها برایم جالب بود، چنان غرق در بچه ها شده بودم که یادم رفت من هم حجاب برسردارم، مسئله ای که آنروزها مرا به گریه می انداخت این بود، که سر صف مدرسه وقتی بچه ها شعار می دادند و مرگ بر امریکا می گفتند من گریه ام می گرفت، چون در امریکا بزرگ شدم و تحصیل کردم. این شعار تنم را می لرزاند، فکر می کردم برای دوستان و آشنایان و مردم در امریکا اتفاقی می افتد، که پدر ومادرم گفتند اینها شعارهای سیاسی است، نگران نباش برای کسی اتفاق بدی نمی افتد.
من در ایران هم با محدودیت هایش فعال بودم، در زمینه موزیک و رقص با بزرگان موسیقی کار می کردم و اصلا به محدودیت ها اهمیت نمی دادم، در همان زمان در اندیشه ارائه آهنگهایی بودم، در بازگشت به امریکا در سالهای اخیر، آهنگهایی را بروی آلبوم آماده کردم، که در هفته های آینده درباره آن توضیح بیشتر میدهم.