1535-58

1535-59

بسیاری از منقدین و صاحبنظران و حتی گاه برخی از تماشاگران، عادت دارند فیلم های ایرانی را در هر قالب و سبک و کیفیتی به راحتی بکوبند و ایرادهای عجیب و غریب برایش بتراشند، تا به اصطلاح قدرت خود را نشان بدهند و محصول وطن را هم به نوعی کوچک بشمارند و حتی بعد از اینکه این فیلم ها جوایز جهانی را هم می برند، باز هم قصه ها برایشان سر هم می کنند.
فیلم درخشان اصغر فرهادی هم با چنین برخوردهایی روبرو بوده، فیلم بدلیل فیلمنامه و بازیگر مرد برنده جوایز فستیوال کن شده و بعد سیل جوایز دیگر در جشنواره های مختلف بسویش سرازیر شده، بعنوان فیلم برگزیده در اسکار پذیرفته شده و رکورد فروش فیلم ها را هم در تمام چند دهه گذشته در ایران شکسته است. خود اصغر فرهادی در میان 100 فیلمساز برجسته و مبتکر جهان، نفر سیزدهم شده. فکر می کنیم برای یک کارگردان و ساخته هایش، اینها از حد معمول گذشته است.
اما فیلم «فروشنده» یک فیلم ارزشمند و قابل بحث است، این فیلم کامل تر از فیلم های گذشته فرهادی: درباره الی، جدایی نادر از سیمین و بالاخره «گذشته» است.
این فیلم هم چون دیگر آثار فرهادی به دنیای گاه پیچیده، احساسی و گاه ساده خانواده می پردازد. یک زوج جوان: عماد (شهاب حسینی) و رعنا (ترانه علیدوستی) ناگهان با خبر میشوند، که ساختمان محل سکونت شان درحال از هم پاشیدن است، فرهادی این صحنه ها را با مهارت و هیجان خاص ساخته و تماشاگر هر لحظه انتظار حادثه ای، انفجاری، فرو ریختن بزرگی را می کشد، شخصیت عماد از همان لحظه اول رخ می کند، مردی که دل به خانواده دارد و در ضمن جان برسر نجات انسانها هم می گذارد، شاید در آن لحظه رعنا انتظار دارد که همه توجه شوهرش به او باشد، ولی می بینیم عماد همیشه در زندگی خود را میان اطرافیان قسمت می کند، بعنوان یک معلم خوش برخورد و مهربان، با شاگردان خود رابطه بسیار صمیمانه ای دارد و به آنها درس جوانمردی و گذشت میدهد، این اخلاقیات خوب عماد، ناگهان با حادثه ای کمرنگ میشود، بجای آن همه مهر و گذشت، خشم و انتقام جانشین می شود. در یک شب تاریک و دور از چشم عماد، مردی وارد خانه آنها میشود و درواقع به رعنا درون حمام حمله می برد و به روایتی تجاوز می کند و این مسئله با توجه بر جای ماندن وانت متجاوز، بکلی آرامش زندگی آنها را بهم می زند. در حالیکه رعنا با وجود ضربه سنگینی که از جهت روان و جسمی بر او وارد شده می خواهد قضیه را سرپوش بگذارد و حتی از مراجعه به پلیس هم خودداری می کند عماد پر از خشم و انتقام، حتی به رفتار همسرش هم دچار تردید میشود.

1535-61

فرهادی از همان لحظات، شخصیت عماد را بسط میدهد، تکیه فیلم روی اوست، هیچ لحظه ای بدون او نمی گردد، درحالکیه «رعنا» به مرور کمرنگ میشود، رعنا که بدون آرایش، و رنگ و لعاب زنانه، رنگ پریده چون شبحی در صحنه ها عبور می کند، در برابر شخصیت عماد، لحظه به لحظه کمرنگ تر میشود. او حمایت و جانبداری و توجه و نوازش شوهرش را می طلبد درحالیکه عماد با وجود تحصیلات بالا، هنوز اسیر سنت های اجتماعی خود است و خشک و بی احساس از کنار رعنا می گذرد، او را تنها و دلواپس تر رها می کند.
زندگی قهرمانان فیلم های فرهادی، در چارچوب مردم متوسط و درگیر مسائل شخصی و احساسی خودشان دور می زنند، خودبخود درهمان چارچوب سنت ها می مانند، ولی فرهادی مهارت بسیاری در آمیختن این شخصیت ها با دنیای مدرن دارد، با جای دادن نمایش فروشنده آرتورمیلر در دل فیلم خود، این کار را با ظرافت خاص انجام داده، دو شخصیت اصلی فیلم، دو کارکتر نمایش هم هستند. خیلی از حرفها با پیام هایی که ابرازش در فیلم امکان پذیر نیست در نمایش بازگو میشود، تا آنجا که عماد خشم خود نسبت به دوست صمیمی اش (بابک کریمی) را در قالب چند دیالوگ از خود ساخته، عنوان می کند. در قصه فیلم، بدلیل همان ملاحظه کاریهای سنتی و اجتماعی و ترس از آبرو، حتی پای پلیس و وکیل هم به میان نمی آورد و عماد علیرغم مخالفت های همسرش، بدنبال انتقام شخصی می رود و خود قانون را به نوعی اجرا می کند، آنهم در دادگاهی که خود قاضی و دادستان و شاکی ووکیل است، بعضی صحنه ها گاه تماشاگر را به خشم می آورد، از سماجت عماد در انتقام حیرت می کند ولی پیچیدگی قصه در نیمه دوم، خصوصا در قسمت های پایانی فیلم، از همان شگردهای ویژه فرهادی است که تماشاگر را تا پایان با خود می برد.
بازی شهاب حسینی از آغاز تا پایان یکدست وروان است، ضمن اینکه بازی ترانه علیدوستی هم قابل توجه و نگرش دقیق است چون او با میمیک صورت و سکوت و نگاه، آنچه باید بگوید می گوید.
فرهادی چنان فیلم را ماهرانه، استادانه و حرفه ای شروع و پایان میدهد که منتقدین امریکایی حاضر در جلسه خصوصی نمایش فیلم او را ستایش می کردند و فیلم اش را سزاوار اسکار می دانستند.