در یکی از گردهمایی های ایرانیان مقیم لوس آنجلس با خانم رویا یاوری کارشناس ارشد رشته روانشناسی که جدیدا به آمریکا مهاجرت کرده اند و به این کار در ایران اشتغال داشته اند آشنا شدم .
در طی گفتگویی که با ایشان داشتم درباره موضوعهای مختلف صحبت کردیم و صحبت که به کار روانشناسی در ایران کشیده شد، گفته های ایشان برایم بسیار جالب بود، بنابراین به فکر افتادم مصاحبه ای با ایشان در این زمینه ترتیب دهم.
ابتدا در مورد دید مردم و استقبال آنها از حرفه روانشناسی نسبت به سالهای قبل از انقلاب سوال کردم و ایشان جواب دادند: آنچه مسلم است هنوز مردم دید مناسبی نسبت به این حرفه ندارند وبخصوص در خانواده ها دیده می شود که وقتی اختلاف دارند یا به یکی از اعضای خانواده به دلیل مشکلات روانی پیشنهاد می شود که به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کند، جمله ای که عموما شنیده می شود این است که مگر من دیوانه هستم که لازم باشد که به چنین مراکزی بروم و حتی جالب توجه این است که هنوز در ایران اکثر مردم فرق بین روانپزشک و روانشناس و اینکه با توجه به مشکل خود به کدامیک باید ابتدا مراجعه کنند را نمی دانند.
از طرفی دیگر اغلب فکر میکنند اگر مردم بفهمند خودشان یا فرزند آنها به روانشناس مراجعه می کنند آبرویشان می رود ویا حتی شخصا اخیرا موردی داشتم که پدر و مادر از پزشکان سرشناس یکی از شهرستانها بودند که برای مشکل پسرشان آمده بودند دلیل نرفتن به مراکز شهر خودشان هم همان ترس از آبرو بود.
ناگفته نماند که تاثیر برنامه های روانشناسی که از تلویزیونهای ایرانی در امریکا باعث شده که اولا برنامه هایی در تلویزیون داخل کشور به این موضوع اختصاص داده شودو دوما مردم و بخصوص نسل جوان تدریجا به مراکز مشاوره مراجعه کنند.
سوال بعدی که مطرح کردم، در رابطه با جوانان بخصوص دخترها و زنان جوان و مسأله آرایش زیاد و ظاهر آنها در خیابانها بود.
پاسخی که دادند این بود: بدبختانه این روزها خیابانهای تهران و شهرستانها بیشتر شبیه ویترینهای عرضه و نمایش خیلی از دخترها و زنان جوان ایرانی شده و اینکه این دختران الزاما روسپی و یا عامی نیستند و در بین دختران تحصیلکرده نیز شایع می باشد. البته پسران جوان نیز دچار همین مسأله هستند و دیگر در خیابان یا مراکز عمومی ظاهر شدن به منزله حداکثر سعی خود راجهت بنمایش گذاشتن به روش مبالغه آمیز گردیده است.
دختران از چهارچوب صورت با رنگ آمیزی و تتو و جراحیهای زیبایی جهت نمایش و جلب توجه و از لباسهای تنگ و کوتاه برای عرضه بدن خود استفاده می کنند.
پسرها هم به موازات آنها با آرایشهای موی عجیب و غریب و اصلاح ابرو و موی دست و گاهی حتی آرایش صورت جلب توجه میکنند و جذابیت بدن خود رانیز با گذرانیدن ساعتها وقت در باشگاههای بدنسازی و خوردن انواع قرص و پودر جهت عضله سازی به نحوی اغراق آمیز نشان می دهند، که گاهی هم این مکمل ها باعث مرگ آنها میشود.
خوب این جوانان اگر مکانهایی برای معاشرت طبیعی وشناسایی و پرورش و ارائه قابلیتهای ذهنی خود داشتند هرگز وارد این بازی خودنمایی و رقابت ناسالم ودر بعضی موارد بعنوان رفتاری اعتراضی نمی شدند و هر کسی در خورنیازهای خود آزادانه انتخابی میکرد و حتی بسیاری از تجاوزهای جنسی در بین افراد خانواده هم اتفاق نمی افتاد ویا کورکورانه از برنامه های ماهواره ای مانند سکس دسته جمعی که در حال رایج شدن بین دختران و پسران است الگوبرداری نمی کردند.
خوشبختانه در رابطه با دوران جوانی و نیازهای طبیعی این مقطع سنی خیلی از این جوانان را شخصا با کمک خودشان نجات دادم که سبک زندگی آگاهانه ای را دنبال کردند وراههای مناسب دیگری را برای برخورد با شرایط موجود پیش گرفتند.
موضوع بعدی که برایم جالب بود و پرسیدم این بود که اصولا کار روانشناسی در ایران با چه چالشهایی روبروست؟
خانم یاوری اظهار داشتند: سوأل بسیار جالبی را مطرح کردید یکی از این چاشها تنوع فرهنگ و زبان در ایران می باشد ودیگری نبودن امکانات فرهنگی، آموزشی یا ورزشی در نقاط مختلف کشور طوری که گاهی می باید راههای درمانی رفتاری خاصی را خود ابداع می کردم .
گاهی مراجعینی داشتم که از شهرها ویا دهات می آمدند که البته ناگفته نماند این دسته از افراد را زمانی به کلینیک می آوردند که بقول خودشان دیوانه شده بود.
برای روشن تر شدن مطلب موردی را مثال می زنم که خانم جوانی 32 ساله بود که به دلیل از دست دادن خواهرومادرخود با فاصله زمانی کوتاه از طرف دکتر روانپزشک بدلیل افسردگی به من ارجاع داده شده بود. این خانم در دهکده ای اطراف مریوان شهری در غرب کشور زندگی می کرد خوب ابتدا با توجه به فرهنگ و زبان کردی خوشبختانه بدلیل آشنایی با این دو مورد توانستم با او ارتباط برقرارکنم ولی مسأله اساسی برنامه های رفتاری بود که در کنار روشهای درمانی دیگر باید انجام می شد.
یکی از تکالیف او انجام کارهای ساده و لذت بخش بود که می توانست به او کمک کند.
خوب خانمی که در دهکده زندگی میکند که نه کلاسی و نه کلوپ ورزشی وجود دارد بهترین انتخاب من با توجه به پرسشهای قبلی و اینکه به حیوانات و طبیعت علاقه دارد این بود که تعدادی مرغ و خروس خریداری کند و در کنار حیاط کوچک خانه اش با کمک شوهر خود لانه ای بسازد و شخصا تمام مسئو لیت آنان را بعهده بگیرد .
در جلسه بعد متوجه شدم این تکلیف ساده خیلی در تغییر حال و روز وی اثر گذار بوده, یا در مورد فعالیتهای ورزشی با توافق او خواستم وظیفه به چراگاه بردن گوسفندان را بعهده بگیرد ویا در کار کشاورزی به شوهر خود کمکهایی حتی کوچک بنماید.
این هم نمونه ای از چالشهای کاری بود که خدمتتان عرض کردم.
امیدوارم در این گفتگوی کوتاه توانسته باشم چشم اندازی از این حرفه و بعضی مشکلات چشمگیر در ایران به خوانندگان گرامی داده باشم.
با تشکر فراوان از خانم یاوری جهت همکاری در پاسخ به پرسشها در آینده نیز گفتگو هایی با ایشان خواهیم داشت .
اگر مایلید از ایشان به عنوان مربی زندگی آگاهانه کمک بگیرید با ایمیل آدرس زیرتحت عنوان نیاز به مربی تماس بگیرید.
[email protected]