یادی از فرهاد مسعودی

فرهاد مسعودی مدیر موسسه مطبوعاتی 90 ساله اطلاعات به مدت نزدیک به 5 سال در دهه 1350 و دومین ناشر روزنامه اطلاعات تا اعتصاب 61 روزه روزنامه نگاران در نیمه آبان 1357 (سال انقلاب)، سی ام دیماه 1394 (20 ژانویه 2016) در نیس فرانسه در پی تحمل یک بیماری طولانی درگذشت. وی متولد 1318 و هنگام فوت 75 ساله بود و دارای یک فرزند پسر. او که در سویس و آمریکا (مینه سوتا) تحصیل کرده بود پس از بازگشت به ایران، به تدریج دست اندر کار امور مدیریت دو روزنامه انگلیسی و فرانسوی زبان موسسه اطلاعات شده بود و از نیمه دوم دهه 1340 و با ارتقاء منصور تاراجی ـ دوست او به مقام تحریری بالا، ورود بیشتری به امور روزنامه اطلاعات کرد و این کار از نیمه دوم سال 1350 که تاراجی سردبیر سِکشن های فیچر (اصطلاحا؛ لایی ها) شد گسترش یافت که اواخر سال 1352 عملا کار مدیریت روزنامه را بر عهده گرفت و طولی نکشید که سناتور عباس مسعودی (پدر او) بازنشستگی خودرا اعلام و وی را جانشین خویش کرد. گویا تصمیم سناتور مسعودی به بازنشسته شدن از مدیریت روزنامه، در پی رنجش شاه از او و منع وی از شرکت در مهمانی های دربار و سعایت امیرعباس هویدا از او بود. منصور تاراجی (دکتر در تاریخ و مسلط بر زبان فرانسه) از کمونیست های سابق بود و شماری چپگرا را وارد تحریریه کرده بود و روزنامهِ معروف به محافظه کار، چپ نگاری می کرد. دوستی فرهاد و تاراجی در پی مجروح شدن شدید فرهاد در یک حادثه رانندگی در خیابان پهلوی (ولیعصر) ـ نرسیده به میدان ونک بیشتر شده بود زیراکه تاراجی (متوفی در فرانسه) لحظه ای در بیمارستان از او دور نمی شد. درباره این حادثه رانندگی، مطالب متعدد وارد افواه شده بود.
مدیر و ناشر روزنامه شدن فرهاد خالی از اشکال نبود. به مدارک تحصیلی او ایراد گرفته شده بود. وی پس از فراغت از تحصیل در آمریکا در رشته های اقتصاد و روزنامه نگاری، به موقع برای ارزش گذاری مدارک تحصیلی خود اقدام نکرده بود. فرهاد چند روز پس از احراز مدیریت روزنامه و پیش از فوت پدر در 27 خرداد 1353 در دفتر کار خود از حمله قلبی، برای نخستین بار در تاریخ این موسسه با نویسندگان، قرارداد کار امضاء و دستمزد اعضای تحریریه را دفعتا سه برابر کرد. من ـ در آن زمان با 18 سال سابقه کار مستمر در روزنامه اطلاعات و تحصیلات بسیار بالا و داشتن سمت معاون سردبیر، ماهانه 1500 تومان دریافت می کردم که سه برابر شد با حق بازنشستگی پس از 25 سال کار و در صورت اخراج، دریافت غرامت و دست کم برای هر سال کار، سه ماه دستمزد [که دو سال پس از انقلاب، همه بر هیچ شد، اخراج شدیم بدون دریافت یک ریال غرامت، اصطلاحا؛ با دست خالی].

1494-62

1494-63

سناتور مسعودی هنگام جانشین خود کردن فرهاد، بهرام پسر دیگرش را که فردی بی نظر، شایسته، مذهبی و پایبند اخلاقیات است معاون موسسه و مدیریت روزنامه کرد. پس از تضعیف موقعیت تاراجی در روزنامه در نیمه سال 1356 و سردبیر شدن غلامحسین صالحیار برای بار دوم، از قدرت و نفوذ فرهاد نیز کاسته شد و از آن پس، صالحیار عملا قدرت اول روزنامه بود.
پس از آغاز اعتصاب 61 روزه، فرهاد نیز بمانند بسیاری دیگر از معاریف، کشور را تَرک کرد و به انگلستان رفت و سالها بعد به فرانسه. پس از اعتصاب، کارکنان موسسه ـ از تحریری، فنی و کارگر ـ با آراء خود، بهرام را مدیر کردند که اگر او نبود، روزنامه انتشار نمی یافت. مدیریت بهرام که اینک در تهران مدیریت شرکت افق (کوچه یگانه ـ خیابان ایرانشهر) را بر عهده دارد 18 شهریور 1358 با صدور اعلامیه دادستان انقلاب (آذری قمی) پایان یافت، موسسه مطبوعاتی اطلاعات و اموال خانواده مسعودی مصادره و موسسه به بنیاد مستضعفان واگذار شد که 8 ماه بعد به دفتر رهبری جمهوری اسلامی وابسته شده است. اعضای قدیمی تحریریه و فنی موسسه با هدف تازه کردن دیدار، از آن زمان گردهمایی دوره ای دارند که بهرام مسعودی در این دیدارها شرکت می کند.

علل تیراژ کم روزنامه های تهران

پرسش یک مخاطب مجله جوانان که در ژانویه 2016 واصل شد:
چند روز پیش از بی بی سی فارسی ـ بازوی روابط عمومی دولت انگلیس ـ شنیدم که گفت که تیراژ کم روزنامه های تهران به علت توجه مردم به دیجیتال خوانی است، باور نکردم و احتمال می دهم که نظر دولت لندن برای توجیه آن باشد. نظر شما چیست؟.
پاسخ: به نظر این نگارنده، روزنامه های تهران ظاهر جناحی بودن و غیر حرفه ای بودن و سیاست جناح را درباره موضوعاتِ مورد نظر، تیتر صفحه اول کردن دارند و در نتیجه نقش روابط عمومی جناح، گروه و فرد را داشتن، و نیز حرفه ای نبودن ناشران آنها و ایجاد روزنامه با هدف پلکان ترقی قراردادن آن و احیانا گرفتن کمک مالی بویژه از دولت. به علاوه، شمار آنها؛ بیش از 20 روزنامه یومیه در یک شهر!. اگر «روزنامه» حرفه ای باشد و همه اخبار، اظهارنظرها و تفسیرها را با رعایت اصول روزنامه نگاری و بی طرفانه بنویسد [عناصر چرا و چگونه را در اخبار دور نزند]، مردم در هر عصری خریدار آن هستند؛ عصر دیجیتال و …. چرا مخاطبان وال استریت ژورنال و … کم نیستند. این مسائل را تا حدی زیاد با اصلاح قانون مطبوعات مصوّب سال 1364 می توان حل کرد. این قانون که در زمان وزیر ارشاد بودن محمد خاتمی (اصطلاحا؛ اصلاح طلب!) تدوین شده است، نه تنها روزنامه و انواع آن (حرفه ای، اختصاصی و تخصّصی) را تعریف نکرده بلکه در مورد روزنامه حرفه ای، شرط «روزنامه نگار بودن» متقاضی پروانه انتشار و حقوق بگیر دولت نبودن اورا که در قوانین قبلی وجود داشت فاقد است. همچنین در آن، شرایط سردبیر اجرائی بودن و دبیر میز تحریریه و نیز سرمایه اولیه و محل کار روزنامه را که باید متناسب باشد روشن نساخته است. یک روزنامه حزبی و جناحی و یا وابسته به یک موسسه عمومی در ردیف مطبوعات اختصاصی قرار دارد، نه حرفه ای.
سبب دیگر کمی تیراژ (نسخه های فروش رفته)، نبود توزیع ِ خانه به خانه (هوم دِلیوِری) و نیز طرز کار دکّه های روزنامه فروشی است که روزنامه ها را بر کف پیاده رو و بر میزی در کنار دکّه (کیوسک) قرار می دهند و رهگذر به دیدن تیترهای بالای صفحه اول و مقایسه تیترهای اول روزنامه ها با هم و اندکی تعقّل و اندیشه اکتفا می کند. خرید روزنامه به دلیل داشتن آگهی های کوتاه و کلاسه شده (نیازمندی ها، عنوانی که شش دهه پیش عباس مسعودی ناشر وقت روزنامه اطلاعات بر آنها گذارد) تیراژ واقعی (خرید به خاطر مطالب) بشمار نمی آید. جمهوری اسلامی ایران احتمالا تنها کشور جهان است که به نشریات کمک مالی می دهد، حتی به برخی آنلاین های اصطلاحا خبری.

جزئیات درباره تاریخچه و چون و چرای
«ستيت آو يونيون آدرس»

پرسش مخاطب دیگر: «ستيت آو يونيون آدرسState of the Union Address از چه زمان در آمریکا انجام می شود و چرا؟.
پاسخ:نخستين بار چنين نطقي (State of the Union Address ستيت آو يونيون آدرس) كه بايد از سوي رئيس جمهوری کشورهای متحده (رئيس دولت فدرال ـ رئیس فدراسیون) در برابر نمايندگان مقننه، قضات ديوان عالي، مقامات نظامي و كشوري، نمايندگان ساير كشورها و برخي از مدعوين معمولي ايراد شود در هشتم ژانويه 1790 توسط جورج واشنگتن ايراد شده بود. در ژانويه 1801، توماس جفرسون براي چگونگي تشريفات آن يك برنامه نوشت كه از آن پس به همانگونه اجرا مي شود. قبلا سران فدراسیون آمريكا شخصا نطق را كه گزارش رسمي به ملّت است مي نوشتند كه در دهه هاي اخير، اين كار برعهده نطق نگاران كه عمدتا روزنامه نگار هستند محوّل شده و رئيس جمهوری پيش از ايراد، آن را چندبار تمرين مي كند. اين نطق در اجراي بند 3 اصل دوم قانون اساسي آمريكا ايراد مي شود كه رئيس جمهوری را مكلّف كرده است نمايندگان را از اوضاع، سياست ها و برنامه ها آگاه سازد. رسم براين است كه از حزب ديگر (حزبي كه رئيس جمهوری وابسته به آن نيست) به اظهارات رئيس جمهوری پاسخ داده شود كه اين پاسخ معمولا نوعي انتقاد است. ديده شده است که برخي از سران USA در همين نطق، دکترين تازه اي را اعلام کرده اند که سياست هاي آن کشور بعدا برآن استوار شده است.
جورج دبليو بوش از زمان روي كار آمدن در ژانويه 2001، در نطق هاي سالانه خود دولت جمهوري اسلامي ايران را مورد انتقاد قرارداده و در نطق ژانويه 2002 ايران را يكي از سه ضلع مثلث شرارت خطاب كرده بود. در نطق 28 ژانويه 2008 كه آخرين سخنراني او از اين دست بود، وي باز دولت جمهوري اسلامي ايران را مورد حمله قرارداد. بوش در اين نطق گفته بود: “آمريكا با آنهايي كه (اشاره به دولت ايران) نيروهاي نظامي مارا تهديد كنند برخورد خواهد كرد، و ما در كنار متحدان خود خواهيم ايستاد و از منافع حياتي خود در خليج فارس دفاع خواهيم كرد.”، که جمله آخر او تكرار دكترين كارتر در 28 سال پيش از آن (استقرار نظامي در خليج فارس و حضور در منطقه) تلقي شده بود.

Email: [email protected]