1466-3

1466-4

1466-5

تصویر مادر و نوزاد شیرخوار روی جلد مجله بین‌ المللی جوانان، نمایانگر پارچه‌های عتیقه‌‌‌ای است که توسط مادر شهلا دریز و یا مادربزرگش جمع‌آوری و به صورت یک کلکسیون در ایران نگهداری شده بود. نکته مهم اینکه در سال ۱۹۷۹ این مجموعهٔ نفیس بطور مخفیانه از ایران خارج گردید و مهمتر اینکه شهلا و مادرش از پارچه هایی استفاده میکردند که رشته‌های نخی آن‌ با طلای خالص آمیخته و بافته شده، که تصاویری از آنها تهیه گردیده. الکساندر درریز هنرمند جوان و به روایتی نابغه روی این عکسها را با طلای24 عیار، طلا کاری و نقاشی نموده است. کلکسیون “مادر و مادربزرگ” شهلا شامل انواع لباس‌های مربوط به دههٔ ۱۹۹۰ بوده که با یک سری از نقاشی‌‌های شش گانه به صورت سیاه و سفید که شامل عکس‌ها و نقاشی‌‌های جالب که تصویر مادر شهلا درریز، پدر و مادربزرگ و برادران او را نشان میدهد.
«virgin child» توسط الکساندر، پسر شهلا درریز نقاشی‌ شده و این کارهای هنری، در حال حاضر در نمایشگاه هنری و مزون شهلا درریز در بورلی هیلز به نمایش گذاشته شده است که یک سلسله‌ از مشخصات کلکسیون لباس‌ها و همچنین طراحی‌های هنری شهلا درریز که با همکاری پسرش الکساندر این نقاشی‌‌های جالب را به انجام رسانده است.
الکساندر درریز علاوه بر هنر نقاشی و عکاسی‌ به عنوان یک هنرمند متخصص در تهیه ویدیو و تصویر فعال است که تمامی‌ فشن شو ها، مصاحبه‌ها و مدل لباسهای که در خیابان منهتن، با تحسین همگان روبرو بوده به صورت کلکسیون درآوده است. فشن شو‌های اخیر شهلا درریز، بیانگر تجربه همه جانبه و هم همسویی شهلا و پسرش الکساندر بوده که در حقیقت الهام بخش او در خلق طرح‌های تازه شده است تا جایی‌ که همگان از خود می‌‌پرسند که این مد‌های زیبا و هماهنگی‌‌های همه جانبهٔ از کجا آمده است!
الکساندر درریز دربارهٔ این کلکسیون ارزشمند چند نسل فامیل می گوید:
پس از درگذشت مادربزرگ مادری خود، چندین جعبه به عنوان ارثیه دریافت داشتیم که شامل عکس‌های سیاه و سفید خانواد‌گی ما بود، سپس آن‌ تصویر‌ها را اسکن کردم بعداز آن موفق شدم به حالات درونی‌ و برونی آنان پی‌ ببرم. زیرا اکنون آن‌ تصویر اجدادی خود را به صورت تصویر کامپیوتری مشاهده مینمائیم. در حقیقت با این عمل به درون اندیشی‌ یک کانال جهت تفهیم حالات شخصی‌ آنان و در نتیجه با شباهت‌های بسیار فراوان و حتی تفاوت هایی که بین آنان وجود داشت پی‌ می برم.

1466-11

مادرم شهلا، فن و اصول طراحی لباس را توسط مادر خویش با تمرکز بر ملیله دوزی و سوزن کاری در ایران فرا گرفت. سوزن کاری و ملیله دوزی اصلی‌ که در قاب گذارده شده توسط مادر شهلا که در آن‌ زمان ۱۴ ساله بود، (در تصویر او را در سمت چپ عکس ملاحظه مینمایید) تهیه گردیده است. این عکس قدیمی‌ به صورت سیاه و سفید مادر و پدر شهلا را نشان میدهند، در بالای آنها گلدوزی مادربزرگم را میبینید که به کلکسیون هنری مربوط به دههٔ ۱۹۹۰ شهلا اضافه گردید و بر روی سینه مدل سمت راست منتقل شده است. (این یکی‌ از معدود عکس‌های باقی‌ مانده است که به کارهای هنری اولیهٔ مادرم شهلا مربوط میگردد) در سال ۲۰۱۴، این لباس از کلکسیون هنری بیرون آمد که از زمان رخ نمودن آن در دههٔ ۱۹۹۰، به عنوان آرشیوی از میراث‌های هنری خانواده نامیده شد.

***

همانطوری که در سمت راست تصویر آن را مشاهده می‌کنید، توسط الکساندر عکس برداری شده است. الکساندر می‌گوید از همان سالهای کودکی خود در کار فشن با مادر خود همکاری داشتم و حتا در پشت صحنه در کارگاه هنری مادرم بطور جدی فعال بودم و در حقیقت یک مسئولیت بزرگ بود تا یک فراغت وسرگرمی.
فضای فشن، گاه بدون هدف و انگیزه، در آن شرایط مرا مشتاق حضور در فشن شو‌ها نمیکرد ولی‌ یک نیرو مرا به سوی این هنر جذب میکرد تا بتوانم با خاله ی بزرگم، مادر بزرگم همه روزه به کارگاه خیاطی ملیله دوزی بروم.
من به دنبال هنر بی‌ واسطه بودم، همین مرا به سوی نوشتن و خلق تصاویر کشید، تا در دانشگاه برکلیUC Berkeley ازرشته هنر فارغ التحصیل شدم و با نقاشی‌ و عکاسی آشنایی پیدا کردم و همزمان به کاوش و تحقیق درباره ی پارچه‌های قدیمی‌ بازمانده چند نسل، که از سال ۱۹۷۹ در چمدان‌ها جا داده شده بود پرداختم پارچه هایی که مادرم آنها را در دههٔ ۱۹۹۰ برای دوخت لباس‌ها و طرحهای خود به کار گرفت که همه میراث‌های هنری خانواده ما بود.
در تصاویر می بینید که مدلها به آن پارچه‌های قدیمی‌ جان تازه داده اند، پارچه های که ۱۵۰ سال قدمت دارند که همهٔ دختر‌ها به تن میکردند و توسط شهلا مادرم در دهه ۱۹۹۰ آرشیو شد.
اخیرا مادرم درباره ی رویدادهایی سخن گفت که چگونه مادر بزرگم از ایران گریخت و می‌خواست نقره جات و جواهرات و طلاها و اشیأ شخصی اش را در چمدان جا دهد ولی‌ چمدان مملو از خلاقیت‌های دراز مدت ملیله دوزی ها، سوزن کاری‌ها و پارچه هایی بود که بر همه چیز اولویت داشت. ناچار همه آن اشیا قیمتی را به دوستی‌ سپرد و با آن پارچه‌ها راهی‌ شد. اشیای قیمتی که هیچگاه به آنها دست نیافت. قرار شد من طلا و نقره جات را به صورت چاپ درآورم و بازگردانم. پژوهش و فداکاری من نسبت به وضعیت مادربزرگم همانند قصیده‌ای برای او و خانواده باقی‌ میماند. جنبه‌های زیبا و غم‌انگیز این پژوهش ها، روایت مربوط به این پارچه هاست که درون چمدان‌ها زیر شیروانی خانه در انتظار سرنوشت خود بودند، تا بتوانند از خلوت خود بیرون بیایند و به صورت تاریخچه‌ی ارزشمندی در محافل هنری بین‌المللی بدرخشند.

1466-8

1466-9