بخش دوم
«امیر برادران» یک کارشناس با تجربه و نامدار فوتبال ایران است که بعنوان یک گزارشگر مسلط و آگاه تلویزیونی در تهیه وارائه گزارشات مهم فوتبال در سطح بین المللی جهان فعال بوده است.
امیر برادران که فعالیت خود را از ایران آغاز کرده، با همکاری با شبکه های بین المللی چون BBC چهره برگزیده این شبکه گزارش مسابقات فوتبال 2010 افریقای جنوبی فعالیتش را ادامه داد و دراولین بخش مصاحبه خود با مجله جوانان، به مسائل پشت پرده و زیربنای فوتبال و افت و خیزهای این ورزش محبوب مردم پرداخت که بسیارمورد توجه قرارگرفت وسیل ایمیل ها و فکس ها را سرازیر مجله جوانان و رادیو جوانان کرد.
این هفته به دومین بخش این مصاحبه توجه کنید.
***
موفق ترین فدارسیون تاریخ فوتبال ایران به نظر شما چه فدارسیونی است ؟
پايه هاي مديريت در فوتبال ايران، طي سال هاي 46 تا 51 با مديريت مصطفي مکري تقويت شد، ضمن آنکه باید یادآوری کنم پیش ازمصطفي مکری فدارسیون حسین مبشر نیز موفق و کارآمد نشان داد و براستی آقا مبشر یکی از سازنده ترین و شریف ترین مسئولان فوتبال ایران بوده است و به دنبال آن بعد از مکری ، کامبيز آتاباي فدراسيوني را تحويل گرفت که دوبار در جام ملت هاي آسيا قهرمان شده و صعود به المپيک 1972 مونيخ و قهرماني باشگاه تاج در مسابقات جام باشگاه هاي آسيا را در کارنامه خود داشت، و از حيث تشکيلات دوران مديريت کامبيز آتاباي برجسته ترين دوران مديريت فوتبال ايران بود !
در بدنه مدیریت فدارسیون فوتبال چهرهایی چون هوشنگ دیده بان به عنوان دبیر فدارسیون و بیژن متعمدی رئیس هیت فوتبال تهران و همینطور شرایط سیاسی ،فرهنگی ،اجتماعی و اقتصادی کشور در آن زمان باعث شد که فوتبال ايران به واقع تبديل به قدرت بلامنازع قاره درآمد. در هر ميداني قهرمان آسيا بوديم، ، جوانان ما در آسيا شماره يك بودند. در آستانه فتح كرسي رياست AFC بوديم وقرار بود که مقر کنفدارسیون فوتبال آسیا در تهران باشد…… کميته هاي مختلف فدراسيون در دوران او هماهنگ و منسجم عمل کرد. فوتبال ملي، صاحب سازمان مشخص و منحصر به فردي شد. ليگ فوتبال ايران تحت عنوان تخت جمشيد در دوران مديريت او فعاليت خود را آغاز کرد و تا قبل از انقلاب شش دوره مسابقه معظم و باکيفيت داشت. تقويم فوتبال ايران در اين دوران براي اولين بار به شکلي منسجم و کاملاً معقول تدوين و تحرير شد، کلاس هاي بسيار آموزش مربيگري و داوري در سطح ايران تشکيل شد. با انتشار کتاب سال فوتبال توسط فدراسيون، يک گام به داشتن فوتبالي با حساب و کتاب نزديک شديم و خلاصه اينکه فوتبال ملي ما در دوران مديريت آتاباي بهترين دوران تاريخ خود را سپري کرد.
در آن زمان فدراسيون فوتبال اقدام به استفاده از فرانک اوفارل سرمربي ايرلندي تيم فوتبال منچستريونايتد( نه دستیار) در راس هرم فني تيم ملي کرد او از کشوری میآمد که تقویم فوتبال داشت و این باعث شد که فوتبال ما نظم بیشتری بگیرید در همين سال با حضور حشمت مهاجراني به عنوان سرمربي تيم ملي جوانان براي اولين بار قهرمان آسيا شديم و این قهرمانی بطور مداوم تا پیش از انقلاب همواره ادامه داشت! حشمت مهاجراني قبل از آن هم دستیار جورج اسکینر انگلیسی در تیم ملی جوانان بود و در واقع با آمدن فرانک اوفارل مربیان دیگری هم چون حسن حبیبی،اصغر شرفی،صالح نیا و حشمت مهاجرانی در کنار بسیار آموختند و در نهایت تیم ملی فوتبال در حالیکه سهمیه کل آسیا و اقیانوسیه فقط یک تیم بود موفق شد با مربی ایرانی در جام جهانی 1978 آرژانتین حضور داشته باشد! رفتن به جام جهانی یک اتفاق نبود، نتیجه کار و برنامه ریزی درست در فوتبال بود!
مسابقات قهرمانی جوانان سراسر کشور یکی از اقدامات مهم آن زمان بود که باعث شد استعدادهای بسیاری چون حسن روشن از تهران، ابراهیم قاسم پور و حسن نظری از آبادان،مجید سلیم پور و علیرضا قشقائیان از شیراز و ……کشف شوند .
نگاه شما به فوتبال بعد از انقلاب در ایران چگونه است و آن را به چه صورت ارزیابی می کنید ؟
نگاهی به فوتبال و ورزش در جمهوری اسلامی، سه دوره را به ما نشان میدهد و یاد آوری میکند :
دوره اول را می توان در دهه اول وزمان خمینی دانست که این دوره شامل درگیری های همه جانبه در ایران و زیر و رو شدن همه چیز بود که جنگ با عراق بیشتر از همه بر زندگی ایرانیها سایه انداخت . در دهه اول فوتبال در تقلای حفظ شکل و شمایل گذشته توسط قدیمها بود که فشار نفسگیر حکومتی های انقلابی سر انجام این تقلا را از میان برداشت تا پس از یک دهه نیز هیچکس نداند فوتبال قرار است با چه شکل و فرمی اداره شود.
با پایان یافتن جنگ ایران و عراق و به دنبال درگذشت خمینی، زندگانی ایرانیها وارد دومین دوره خود شد که فوتبال نیز چنین بود. در این دوره فوتبال بیش از گذشته باید در صحنه های بین المللی حضور می یافت و در این حال نظامی ها و امنیتی های حکومت همراه با دیگر زمینه های اقتصادی و اجتماعی به فوتبال نیز ورود کردند. در دومین دهه می بینیم که سر و کله سردار های سپاه پاسداران در اینجا و آنجای فوتبال پیدا می شودکه شماری از آنان مثل مهدی تاج ، عزیز محمدی و….هنوز هم همراه با بعدی ها به فوتبال چسبیده اند. در همین حال وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با احساس جبر زمان و نیاز به تغییرات حتی ظاهری نیز خواسته یا نا خواسته به فوتبال نیز نظری ویژه نسبت به دیگر ورزشها پیدا کرد و کار را در اواسط دهه هفتاد خورشیدی به آنجا که بخشی خاص برای اهالی فوتبال در این وزرات خانه به راه انداخت.
اگر روند جامعه ایران در بعد از انقلاب را دنبال کنیم می بینیم که در سال 1998 که تیم ملی فوتبال برای اولین بار بعد از انقلاب به جام جهانی صعود کرد ،شرایط فوتبال کاملا عوض شد. این زمان آغاز سومین دوره فوتبال در جمهوری اسلامی به حساب می آید که فشار های کنفدارسیون فوتبال آسیا باعث بود تا اعلام فوتبال حرفه ای شود .حالا در فوتبالی که به لحاظ امکانات و مدیریت حتی از آماتوری نیز پایین تر بود ، پولهای بی حساب و کتاب و بدون تناسب با ارزش و کیفیت بازیکنان به فوتبال سرازیر شد تا فساد و آلودگی همراه با تمام زمینه های دیگر بر فوتبال نیز سایه بیاندازد .
در این دوره هر روز بیش از پیش فوتبال غرق در فساد و کثافت اخلاقی و مالی بوده است و در چند سال گذشته گند کار تا آنجا در آمده که حتی عوامل و سازندگان این بساط ننگ آلود نیز برای فریب دیگران فریاد فوتبال فاسد سر داده اند .
در اینجا لازم میدانم اشاره ای به نظرات دو چهره خوش نام و شایسته از دو نسل فوتبال ایران داشته باشم تا بهتر بدانیم بر فوتبال ما چه گذشته و می گذرد.منصور خان امیر آصفی شخصیت استثنایی در فوتبال ایران گفته است :
مشكلات فوتبال ملي ما آنقدر ابتدايي است كه نيازي به مطالعه تطبيقي و استفاده از كارشناسان متخصص ندارد!!
این سخن منصور امیر آصفی کاملا صحیح و منطقی است .فوتبال برای اداره کردنش و پیشرفتش قانون و ضوابط مشخصی دارد که در همه جای دنیا این کاررا انجام می دهند اما در حال حاضر در ایران زیر حکومت جمهوری اسلامی امکان پذیر نیست !!
چون فوتبال یک مقوله کاملا امنیتی است و قرار نیست که اساس پیشرفت فوتبال که باشگاه های خصوصی هستند در ایران انجام شود!
چرا باشگاه ها خصوصی نمی شوند ؟
چون اختیار آنها از دست دولت و حکومت خارج می شود! بزرگترین مشکل حال حاضر این پولهای بی حساب و کتابی است که برای کنترل فوتبال به آن وارد شده و در کنار آن انتصاب های سیاسی و دولتی و هیچ کس هم در بدنه مدیریتی جامعه پاسخگوی مسئولیتی که به عهده دارد،نیست!روندی که از سال 1998 توسط آدم های سیاسی در بدنه این حکومت پایه ریزی شد!!
روز 8 آذر76 را باید روز ملی فوتبال نام گذاشت روزی که مردم بعد از پیروزی بر استرالیا به خیابانها ریختند و غرور ملی خودشان را نشان دادند و نظام دیکتاتوری وایدئولوژیک در این روز حضور میلیونی مردم را یک خطر بزرگ احساس کرد!
محمد خاکپور یکی از ستاره های آن نسل طلایی فوتبال بعد از انقلاب در این مورد نظر جالبی دارد : احساسم این است که در سال 98 یک اتفاقاتی در فوتبال و کشور افتاد که تصمیم گرفته شد فوتبال کنترل شود و از آن مسیری که حرکت میکرد مسیرش را تغییر داد. روزی که ما از استرالیا بردیم، تمام مردم کشور در همه جا آمدند بیرون و یک احساس ملی داشتند و هیچکس نمیتواند این را انکار بکند ولی بعد از آن جریان این بیرون آمدنها بهانهای شد برای عدهای که بیایند بیرون و اعتراض کنند. این شد که یکسری تصمیماتی گرفته شد از سوی مسئولان که این را کنترل کنند و مسیر فوتبال را عوض کردند که آن احساس را برای مردم به وجود نیاورند.
نقش سیاست جهانی در اداره فوتبال تا چه اندازه ای است؟
با رشد و پیشرفت فوتبال از دهه هفتاد میلادی باید گفت که سیاست جهانی نیز روز به روز در اداره فوتبال جهان نقش بیشتری بازی کرده است ، اما همیشه به شکل پنهانی و پشت پرده !
در این جا برای آنکه بیشتر با نقش سیاست جهانی در کار فوتبال آشنا شویم ، یک اتفاق تاریخی رابیان می کنم : پیش از برگزاری جام جهانی 1978 آرژانتین ، یکی از نامزدهای میزبانی جام جهانی 1990 ما بودیم که بسیاری باور داشتند نام ایران برای جام 90 برگزیده خواهد شد . اما در حالی که هیچ خبری از وقوع انقلاب اسلامی در ایران نبود ؛ ناگهان نام ایران از جمع چند متقاضی میزبانی کنار گذاشته شد که اسباب حیرت و تعجب فدارسیون موفق آتابای بود ، در آن هنگام ما نمی دانستیم که قرار است در کشور چه اتفاقی بیافتد ، اما سیاست جهانی این را می دانست و به مسئولان فوتبال جهان خبر داد که ایران نمی تواند دارای شرایط مطمئن و قابل قبول در سال های آینده باشد. در همین رهگذر اما می بینیم که در میان ناباوری همگان کشور قطر برای برگزاری جام جهانی 2022 از همین حالا انتخاب می شود تا امیر قطر بداند که حکومت او حداقل تا 2022 پا بر جا خواهد بود. آیا باز هم می توان گفت که سیاست جهانی هیچ نقشی در اداره فوتبال ندارد؟!
به عنوان آخرین سئوال فوتبال ایران به هر شکل به جام جهانی 2014 برزیل راه یافت . به نظر شما آیا این اتفاق می تواند تغییری در مسیر فوتبال ایران و ساختار آن بوجود آورد؟
نگاه واقع بین نشانگر آن است که نهایت خوش شانسی در سه بازی آخر ایران با ما همراه بود و اگر جز این بود، بعید می دانم که صاحب بلیط بزریل می شدیم . آن گل تصادفی به قطر را در نظر بیاوریم و چند فرصت بزرگ میزبان را که از دست آنان رفت. لبنان پیش از بازی با ایران در آخرین دقیقه پیروزی را با تساوی در برابرکره عوض کرد تا به این ترتیب هیچ امیدی برای صعود نداشته باشد و در حالی به تهران بیاید که تنها دلخوش به گلهای کمتر خورده باشد . ایران در دیدار با کره جنوبی نیز از بالاترین شانس ممکن برخوردار بود و اگر در دقیقه 40 داور آن اشتباه بزرگ را مرتکب نمی شد و به دروازه بان ایران کارت قرمز را نشان میداد و پس ازآن دفاع کره جنوبی آن سوتی تاریخی را نکرده بود، آیا می توانستیم به این شکل در پرواز برزیل حضور داشته باشیم ؟ به نظر من شاید هرگز …..
در یک کلام من هم یک ایرانی هستم و همیشه آرزو دارم که ایران و ایرانی در همه جا سرفراز و پیروز باشد اما پرسش من از آدمهای لحظه ای و گریزان از واقعیت و حقیقت این است که آیا فوتبال ما با راهیابی به جام جهانی برزیل دیگر فاسد نیست و همه چیز حالا پاک شده است ؟
آیا دیگر فوتبال ایران در دست آدمهای اطلاعاتی و نظامی و امنیتی وابسته به حکومت نیست؟
آیا دیگر در هر فصل دهها میلیارد تومان در فوتبال بدست نااهلان و دزدان بنام دلال نمی رسد؟
آیا فوتبال ایران دیگر صاحب سازمان و برنامه ریزی قابل قبول و هماهنگ با فوتبال روز دنیا گشته و همراه است ؟
پاسخ به این پرسش ها و بسیاری پرسش های دیگر بدون شک منفی است و 35 سال تجربه سیاه یاد آور آن است که هر روز بدتر از دیروز است ومسئولیت و وجدان حرفه ای به من حکم می کند که همیشه از واقعیت و حقیقت بگویم . مثل خیلی ها بازی نکنم و بازی نخورم……
این باور را دارم که امید واری نه تنها در ورزش بلکه در کل جامعه ایران آن زمان وجود خواهد داشت با تغییر و تحولات اساسی می توان همه چیز را از نو ساخت و شاهد روزهای خوش و همدلی ملی بود که فوتبال و ورزش را باید بار دیگر در دوران افتخار و غرور به تماشا بنشینیم و ما نیز مثل مردم جهان از فوتبال به غرور ملی، افتخار ولذت برسیم.
البته شایستگی و لیاقت ذاتی جوانان ایرانی انکار ناپذیر است و به اعتقاد من نقش اول را برای چهارمین حضور در جام جهانی را باید برای بچه های دلاور ایران بنویسیم…..
[email protected]
amirbaradaran.blogspot.com
in google +