درگفتگوی اختصاصی با زئودی آرایا مروارید سیاه سینمای ایتالیا اسرار ناگفته ای فاش شد
درحال نوشتن خاطرات روزنامه نگاری خود هستم، ولی بسیار وقت می برد تا با تهیه عکس ها و تطابق تاریخ و نشانه وپرهیزاز هرگونه اشتباهی به صورت کتاب منتشرشود، ولی بدلیل تلفن های بسیار خوانندگان جوانان و با تشویق همکار قدیمی خود هوشنگ حسینی که درایران، خاطرات خود را بروی سوشیال میدیا می نویسد، به گوشه هایی ازاین خاطرات می پردازم.
ازئودی آرایاب ستاره سکسی سینمای ایتالیا، دراوج جوانی و زیبایی به ایران آمده بود. هیچ رسانه ای درجریان سفرش نبود، یکی ازدوستان همیشگی ما، در فرودگاه مهرآباد به من خبر داد که زئودی آرایا معروف به مروارید سیاه سینما وارد تهران شده است. با توجه به اینکه آنروزها فستیوال فیلم برگزارنمی شد، رویدادهای بین المللی در پیش نبود، ورود زئودی کمی عجیب بنظر می آمد، ولی ازهمان روزها فیلم درندگان LA Preda در ایران روی اکران آمده بود، فیلمی از فرانکو گاسپاری که سوژه جالب و فیلمی هیجان انگیز بود. برای اولین بار تماشاگر با بدن عریان یک ستاره سیاهپوست روبرو می شد و همین صحنه ها دوستداران زیادی را بدنبال آورده بود.
من آنروزها دو سه فیلم از زئودی را چون دختری با جلد مار، کنترل و مروارید سیاه را دیده بودم. و با کنجکاوی بدنبال مصاحبه با او بودم، از طریق یک آشنا در هتل هیلتون محل اقامت اش فهمیدم که یک سوئیت بسیار گرانقیمت دراختیارش گذاشته اند، ولی هنوز کسی علت سفر او را نمی داند.
سعی کردم با اتاق او در هتل تماس برقرار کنم، که میسر نشد، تا یکی ازدوستان خوب ما در هتل با او حرف زد و به او گفت که پرتیراژترین و محبوب ترین مجله ایرانی علاقمند مصاحبه با اوست، گفته بود خیلی دلم می خواهد مصاحبه کنیم ولی هنوز اجازه ندارم، چون من به دعوت دربار و یکی از شاهزاده ها (شاپورغلامرضا) به ایران آمده ام؛ اصرار من سبب شد قراری برای مصاحبه بگذارد، روز شنبه عصر به دیدارش رفتم. برخوردی بسیار دوستانه داشت.
• برایش توضیح دادم که ایرانیان فیلم های او را دیده اند، بسیار محبوب است، خصوصا مردان ایرانی عاشق او شده اند.
زئودی خندید و گفت: بله به چشم دیده ام، راستش در طی یک هفته گذشته، من نمیدانم چگونه بسیاری از سفرمن به ایران اطلاع یافته و هتل مرا پیدا کرده و تا پشت در اتاق من آمده اند.
از سویی از دیدن این همه عاشق لذت می برم، چون بیشتر کسانی که بعنوان دوستداران من چه در رستوران، چه کنار استخر، چه در کافی شاپ و چه شب در اتاقم با من روبرو شدند، همه شان بسیار مهربان و مودب هستند، البته سماجت بعضی ها برای دعوت من به خانه های خود و رستوران ها، کمی مرا می ترساند، ولی در همین مدت کم من دهها هدیه گرانقیمت دریافت کردم که بعضی هدایا هزاران دلار می ارزد این دست و دلبازی ایرانیان برایم جالب است.
• پرسیدم شما مجرد هستید یا متاهل؟ چون اگر مجرد هستید شاید شانس یک ایرانی برای ازدواج با شما وجود داشته باشد.
- درواقع پارتنرمن، یک مهندس معدن است، که چند سالی است در ایران درحال استخراج معدن است، با مقامات بالا ازجمله شاهپور غلامرضا همکاری دارد، به روایتی من متأهل به حساب می آیم. ولی بهرحال باید با رویدادهایی در طی 10 روز گذشته روبرو شده ام.
• می پرسم این رویدادها چه بود؟
من همه نوع عاشق در نقاط مختلف جهان داشته ام، خودتان مردان ایتالیایی را می شناسید، مرتب عاشق میشوند و فارغ میشوند، ولی هیچگاه این نوع عاشق که درایران دیدم، برایم سابقه نداشته است.
ازجمله آقایی که دکترمعروفی نیز هست، از طریق یک دوست مشترک برای من یک سرویس کامل الماس برایم فرستاد که به جرات 100 هزاردلار قیمت دارد، از من میخواست تا با هم شام بخوریم و من رضایت دادم، ولی در نیمه های شام بود، که 5 خانم که تقریبا همه شان زیبا بودند وارد رستوران شدند، یکی از آنها خود را همسر دکتر معرفی کرد ولی برخلاف انتظارمن گفت شما این مرد را نمی شناسید، این مرد تا بحال عاشق خیلی از ستارگان بین المللی چون الیزابت تیلور، فارافاست، جودی گیبسون شده و به آنها هم همین هدایا را داده است. من کاملا جا خوردم از او و دوستانش دعوت کردم به ما بپیوندند، آقای دکتر ناراحت شد، ولی آنها هم آمدند، کلی گپ زدیم وتنها کسی که درجمع ما ساکت بود خود دکتر بود و در پایان من توصیه کردم به همسرش بیشتر توجه کند و جالب اینکه دکتر روز قبل از سفر هم یک هدیه گرانقیمت دیگر به من داد. این یک مورد نبود. من بیش از 20هدیه گرانقیمت دیگر هم گرفتم و همه شان تقاضا میکردند من دست از پارتنر خود بکشم درایران بمانم و بقول خودشان در پر قو بخوابم.
با زئودی آرایا خداحافظی کردم درحالیکه درآخرین لحظه گفت این را اضافه کنیدعاشقان ایرانی مودب ترین و دست و دلبازترین عاشقان دنیا هستند.