نقش تابلو در تزئین کاخ ها و حتی منازل
ضمن مطالعه نشریات گوناگون برای چندمین بار حراج تابلوهای نفیس و به اصطلاح موزه ای در مرکز جراحی معروف لندن بنام «کریستی» توجهم را جلب نمود وخاطرات بسیاری در زمینه نقاشی و آشنایی با خالقان آثارمختلف تداعی گردید تا جائی که برآن شدم چه بهتر که بخشی از آنرا با خوانندگان علاقمند به «خاطره ها» قسمت نمایم.
سالها قبل از انقلاب و با توجه به علاقه وافر به تابلوهای نقاشی با یکی از گرالری های نسبتا معروف تهران آشنا شدم، صاحب آن که بازنشسته وزارت فرهنگ وهنر بود با بسیاری از نقاشان معروف آشنا و با تنی چند از آنان داد وستد داشت و کارهای زیبای آنانرا برای فروش در گالری خود بنمایش در می آورد. خرید تابلو از این گالری که کم کم به دوستی با صاحب آن انجامید و بعد از انقلاب و بازنشستگی این محل بصورت پاتوقی برای چند تن از مقامات رژیم گذشته در آمد و اغلب روزها برای پر کردن ایام فراغت و گپ و گفتگواز خاطرات گذشته و حال، این گردهمایی برقرار و مدیر گالری با روئی خوش و پذیرایی با چای و شیرینی از دوستان استقبال میکرد.
میدانید که در تزئین قسمت های مختلف منزل همیشه و درهمه حال غیر از وسایل گوناگون شامل مبل و میز و صندلی و چراغ و… آنچه جلوه خاصی به سالن می بخشد نصب تابلوهای نقاشی روی دیوارهاست که غالبا عکس های خانوادگی نیز در قابهای مناسب و در بین آنها خودنمایی مینماید. در اغلب منازل از وجود یک تابلوی معمولی گرفته تا با توجه به علاقه و سلیقه صاحب آن را تابلوهای بیشتری بر دیوارها نصب و معمولا مورد توجه خاص واردین قرار می گیرد.
در زمان شکوفایی اقتصاد ایران در دهه 1350 (بعلت بالا گرفتن قیمت نفت، گسترش کارخانه ها و شرکتهای ساختمانی) و از طرفی افزایش چشمگیر آژانس های مسافرتی و تسهیلات فراوان و ارزان تورهای اروپا برای اولین بار در تاریخ پای بسیاری از ایرانیان به شهرهای مهم اروپا باز شد و خریدهای کلان هموطنان از فروشگاههای گوناگون به استخدام فروشندگان فارسی زبان در آن مراکز خرید انجامید.
آشنایی و علاقه ایرانیان به وسائل تزئینی و تبدیل خانه های معمولی به منازل دیدنی از دیگر تحولات آن دوران بود. بنابراین گالری های متعدد خصوصا در لندن از مراکزی بود که همه روزه مورد بازدید قرار میگرفت وخریدهای ایرانیان به رشد اقتصادی آنان کمک زیادی مینمود.
گرچه تنی چند از نقاشان معروف وطن آثاری ارزشمند و گرانبها خلق میکردند و درمنازل کاخ گونه ثروتمندان جلوه خاصی داشت معذالک بعضی از متمولین پا را فراتر گذارده و به خرید تابلوهای گرانقیمت مشاهیر اروپا پرداختند. همچنین با تهیه مبلمان و وسایل تزئینی شامل (ساعت، شمعدان، گلدان، انواع لوستر، آباژور و….) کم کم بعضی از سالن های مجلل آنان بصورت موزه ای دیدنی بدل گردید.
البته همانطوری که بخاطر دارید گالری های متعددی نیز در تهران به جمع گالری های اندک قبلی اضافه شد و امکانات تهیه وسایل مذکور در تهران نیز میسر گردید چون حمل آنها از شهرهای اروپا قدری مشکل، ولی در تهران بسیار سهل و ارزان بودند.
انقلاب سال 1357 تمام این برو بیاها را دگرگون کرد. چه بسیاری از آن افراد حتی به جمع کردن یا فروش لوازم و اشیاء نفیس وگرانقیمت خود نشدند و همه را گذاشتند و رفتند. شاید بسیاری از مردم هرگز تصور نداشتند چنین عتیقه هایی در منازل ثروتمندان وجود دارد که اغلب آنها در گذشته درکاخهای افراد سرشناس اروپا قرار داشته است. در چند ماهه اوایل سال 1358 قبل از آنکه چنین وسایلی توسط دولت در فروشگاههای مشخصی برای فروش عرضه شود، چند نفری اقدام به تهیه و فروش آنها تقریبا بدور از دیدگان عوامل دولتی پرداختند.
در اردیبهشت سال 58 یکی از هنرمندان فامیل که علاقه خاصی به تابلوهای نقاشی داشت و دارای تعدادی از آثار بزرگان نقاشی ایران، اروپا و امریکا بود از یکی از این محل ها آگاه و به تماشای آن رفته بود. روز بعد مشاهدات خود را با نگارنده درمیان گذاشت ازجمله آنکه علاوه بر آثار مینیاتور استاد بهزاد و چند تابلوی خارجی از جمله دو تابلو از پیکاسو، تابلویی هم نسبتا بزرگ از پرتره یک زن درباری (شبیه پرنسس های فرانسه و انگلستان) که خود تابلو و قاب نفیس آن از قدمت فراوان ان امر حکایت داشت بچشم میخورد و اضافه نمود قیمت این تابلو 25000 تومان است که من درحال حاضر تمام آنرا در اختیار ندارم ولی با توجه به اینکه این تابلو از قیمت بسیار بالائی برخوردار است میتوانیم با مشارکت یکدیگر آنرا ابتیاع نمائیم که مسلما سود سرشاری خواهد داشت. بهرحال باهم به آن منزل مراجعه کردیم که تعداد کم مراجعین فقط از طریق تلفن دوستان آگاه و آمده بودند. ابتدا به اصطلاح زرنگی کرده و وانمود کردیم که برای آن تابلوی مخصوص نیامده ایم! و به بازدید سایر تابلوها ووسایل دیگر پرداختیم بعد از حدود سی چهل دقیقه به مسئول مربوطه مراجعه و درباره آن تابلو سئوال نمودیم. جواب او که روز گذشته ارزش آنرا 25000 تومان گفته بود ما را برزمین میخکوب کرد! زیرا اظهار داشت درمورد این تابلو دیروز اشتباه شده و دیشب پس از تماس با یکی از گالریهای لندن به قیمت یک میلیون و پانصدهزار تومان فروش رفته است!! ضرب المثلی «بخشکی شانس!» هم درچنین مواردی پر بدک نیست! و بعبارت دیگر مرغ از قفس پرید!
دیگر آنکه در یکی از دیدارهای هفتگی در آن گالری که قبلا گفته شد که بصورت پاتوقی در آمده بود ضمن صحبت های معمول، موضوع یک کلکسیونر تابلو در تهران مطرح شد که واقعا اعجاب آور بود. گفته شد اکنون آن شخص در یک آپارتمان سکونت دارد که ارزش آن حدود پانصد هزارتومان است ولی ارزش تابلوهای او بالغ بر پنجاه میلیون دلار است. که میگفت درحقیقت محل سکونت این شخص را باید آپارتمان پنجاه میلیون دلاری نامید؟!
حالا تصورکنید که اکنون که ارزش دلار در ایران صدها برابر آن موقع شده ارزش آن تابلوها چقدر خواهد بود که البته نه آن شخص زنده است و نه خبری از سرنوشت آن تابلوها در دست است. گوینده این خبر اظهار داشت با توجه به آشنایی و دوستی که درگذشته با آن کلکسیونر داشته است با او دیدار نموده و ساعاتی درباره تابلو گفتگو کرده اند. اول آنکه نه تنها تمام دیوارها دیگر جایی برای نصب تابلو نداشتند بلکه در آنجا به سختی میتوان راه رفت چون درپای تمام دیوارها ده ها تابلو روی هم تکیه داده شده است. می گفت ضمن صحبت از او سئوال کردم که مثلا از فلان نقاش معروف اروپا (متاسفانه نام نقاش و تابلو از خاطر رفته است) هم تابلوئی داری؟ او با خونسردی دست به پشت کاناپه ای که نشسته بود برد و تابلویی خاک گرفته را برابر دیدگان من گرفت که واقعا حیرت انگیز بود وتصور نمی کنم دیگر شخص علاقمندی مثل او در ایران وجود داشته باشد. به راستی اظهارات او به داستان بیشتر نزدیک بود با یک رویداد واقعی ولی تائید صاحب گالری صحت آنرا به ثبوت رساند.
بهرحال درباره خاطراتی این چنین گفتار فراوانی وجود دارد که از حوصله مطالب مربوط به «خاطره ها» خارج است ولی بصور اختصار خاطرنشان میسازد که اگرنامورانی با شهرت بین المللی چون «کمال الملک» در آسمان هنر ایران میدرخشد درعصر ما هم کم نبودند هنرمندان بزرگی چون کاتوزیان ها، درودی ها و… که آثارشان در گالری ها و موزه های معروف جهان از ارزش های هنرمندان ایران زمین حکایت ها داشته است.
درعین حال چه بسیار هنرمندانی که در انزوا و گمنامی و یا شرایطی نامتعارف هرگز نتوانستند به آنچه در لیاقت آنان بود دست یابند. برای مثال شاید هرگز نام «عزیزالله بامداد» را نشنیده باشید. گرچه در زمان خود با وجود سن کم شهرتی داشت و حتی در ضیافتی نخست وزیر وقت سفارش او را به همراهان خود نموده بود ولی او درسی و سه سالگی پس از چند بار خودکشی سرانجام به پایان عمر کوتاه خود رسید. آثار زیبای او بیشتر زینت بخش سالن های پذیرایی وزرا و وکلای رژیم گذشته بود که هر کدام از آنها ارزشی بیشتر از 3 میلیون تومان دارد. هرچه از هنر و هنرمندان ایران و جهان بازگو شود بنظر می رسد هنوز قطره ای در برابر دریافت ویا نقطه کوچکی است در مقابل دنیای بزرگ آثار هنری در اقصی نقاط دنیا که پیوسته مورد تحسین جهانیان قرار دارد. رویداد پرشکوهی که همچنان با پیشرفت زمان ونوآفرینی ویژه براه خود ادامه میدهد.