عکس روی جلد در فستیوال فیلم دبی، مصاحبه شهره آغداشلو در مجله محبوب Harper’s Bazar
دریکی از آخرین کلیپ هایم دراینستاگرام و درارتباط با آخرین قربانیان قتل های ناموسی درایران و 2 دختر جوان که به علت پست عکس های خصوصی شان درفضای مجازی توسط پدرانشان قصابی شده بودند، من به دخترانمان پیشنهاد کردم که احتیاط بیشتری به خرج بدهند و بار دیگروقتی میخواهند عکس خصوصی درفضای مجازی پست کنند 2 بار فکر کنند.
کلیپ من نه تنها توسط مزدوران جمهوری اسلامی به سرقت برده شد وپاره پاره شد بلکه به من تهمت همکاری با جمهوری اسلامی زده شد و دعوت دختران ایران به سکوت، که من هرگز چنین کاری نکرده ام من واقعا به اقدامات سیاسی که تغییرایجاد میکند اعتقاد دارم، اما به نظر من این یک اقدام سیاسی نیست این یک خودکشی احتمالی است.
این گروه بیمار دمکرات های ایرانی را هم مورد آزار و اذیت قرار داده و آنها را به خاطرچاپ عکس شان با خانم کامیلا هریس نامزد معاونت ریاست جمهوری با نام های نامناسب که بیشتر مناسب پدران ومادران افراد این گروه بیماراست مخاطب قرار داده اند و اظهارنظرهای زشتی راجع به پستهای واقعی کارمندان دولت ایران برای مجازات کردن آنها برای ارسال تصاویرخود با کمالا هریس نامزد معاون ریاست جمهوری انجام داده است.
برخلاف تصوربرخی افراد تنگ نظر، ارسال این کلیپ هیچ ارتباطی با جنجالهای همسرسابق من نداشت که 42 سال پیش ازاو جدا شدم.
من این کلیپ را درتاریخ 28 ژوئن هنگامی که موهایم کوتاه و سیاه بود ضبط کردم، و وقتی متوجه شدم افراد کافی این قتل های ناموسی را درایران بررسی نکردند و آنها را به معرض دید نگذاشتند، قلبم شکست، تصمیم گرفتم در این مورد چیزی بگویم و دختران ایران را از محیط پیرامون خود آگاه کنم. اما پس از آن، با تصور اینکه شاید درنتیجه گیری شتافتم، تصمیم گرفتم صبرکنم و این موضوع را به فعالین اجتماعی و یا مددکاران اجتماعی در ایران بسپارم.
چهارماه گذشت، هشتگ ها ناپدید شدند وآنچه درنهایت ماشه را کشید، کلیپ جدیدی ازایران درمورد یک زن وشوهرجوان بود. داماد سر عروس را برید و معتقد بود که عروس قبل از او عاشق شخص دیگری بوده است. دیوانه شدم و تصمیم گرفتم کلیپ قدیمی را پست کنم. دیگر تحمل سکوت را نداشتم.
از زمانی که شبکه های اجتماعی و دنیای مجازی به مکانی برای سرگرمی گردشی و محلی برای غرق شدن در زندگی دیگران یا به عبارتی زندگی در یک زندگی خیالی تبدیل شده اند، به طور فزاینده ای جوانان سعی می کنند به آن پناه ببرند و به آهستگی قانون و دستورات گاها سخت و وحشیانه و همچنین زندگی در زیرسقف والدین خود را فراموش می کنند و به فضای مجازی پناه می برند.
رفته رفته، شکاف بین دنیای واقعی و فضای آزاد و مجلل در شبکه های اجتماعی باریکتر می شود تا جایی که یک دخترجوان از یک خانواده فوق العاده مذهبی دیگر قادربه شناخت محیط اطراف خود در زندگی واقعی نیست، دختری که پدرش شب درکنار تشک خود تبر نگه می دارد یا برادرانی دارد که روزانه پنج بار درمسجد نماز می خوانند. این دختران دخترانی هستند که ملاها را در خیابان ها نمی بینند که روی زمین تف می کنند، و زیرلب میگویند لعنت به شیطان، استغفرالله! برای دیدن چهره یک زن نا محرم .
این دختر نمی داند که توصیه نمی شود عکسی از خود درماشین دوست پسرخود را با آ+رایش کامل، که احتمالا پس ازخروج ازخانه قرارداده شده است، یا درمحل دوست دخترخود، که زندگی بی دغدغه تری نسبت به زندگی خود دارد، قرار دهد.
ایران تنها کشوری نیست که از این معضل شبکه های اجتماعی رنج می برد، این بیماری جان بسیاری از جوانان را در ایران وکشورهای همسایه آن، عمدتا درجوامع افراطی اسلامی گرفته است.
من دراوایل دهه هشتاد، مدت کوتاهی پس از انقلاب، با مطالعه سیاست در انگلیس مسیرخود را انتخاب کردم. من پنج سال از زندگی خود را صرف مطالعه روابط بین الملل و علوم سیاسی کردم، هدفم شناخت علت انقلاب در ایران وکم به سازندگی ایران آینده ومردم ایران بود.من هرگز از گفتن حقیقت شانه خالی نکرده ام، صرفنظر ازاینکه افراد بیمارفکر، سخنان من را پیچانده، کلیپ من را با نیت بد خود، قطعه قطعه می کنند و این شایعه را پخش می کنند که من ازدختران درایران می خواهم که ساکت باشند، من همیشه با حقیقت باقی مانده ام و این هرگز تغییرنخواهد کرد.
من ازگفتگوهای سازنده ای که به ما کمک می کند تا مشکلات را حل کنیم، استقبال می کنم، نه تخریبی که از ذهن متعصبین ناشی می شود و هدف آن تخریب و تفرقه افکنی مردم است.
In one of my latest clips on Instagram regarding the latest victims of the honor killings in Iran and two young women being butchered by their fathers for posting their so-called inappropriate pictures on social media, I advised our girls to be cautious and think twice before posting a private photo on social media and at the same time, condemning the Iranian government for not protecting these innocents girls.
My advice was not only hijacked by the Islamic Republic’s mercenaries who did not like my criticism. They ripped apart my clip, interpreted my advice as a tie to the Islamic republic, and turned this social dilemma into a political battle. Lashing out at me for asking the girls in Iran to be quiet, which I never did. I genuinely believe in politically driven actions that make a difference.
But in my opinion, this is not a political action. This is potential suicide. This sick group has also been harassing Iranian democrats, calling them names suitable for their own mothers, leaving ugly comments on the real Iranian public servants’ posts punishing them for posting pictures of themselves with the vice-presidential nominee Kamala Harris.
Unlike some narrow-minded people’s belief, posting this clip had nothing to do with my ex-husband’s controversy, whom I divorced 42 years ago.
I taped this clip-on June 28th when my hair was shorter and black, and when I noticed not enough people examined these honor killings in Iran and brought them to light, it broke my heart. I decided to say something about it and make the girls in Iran aware of their surroundings. But then, thinking I may be rushing to conclusions here, I decided to wait and leave this matter to whom it may concern.
Four months passed by the hashtags disappeared, and what finally pulled the trigger was a new clip from Iran about a young couple. The groom beheaded the bride, believing she was in love with someone else before him. I went mad and decided to go ahead and post the old clip. I could no longer bear the silence.
Ever since social media and the virtual world has become a place to have fun at and a place to immerse one’s self in other people’s lives, or in other words, to live in an imaginary life, increasingly young people try to take refuge in it, slowly forgetting about the sometimes harsh and brutal law and orders as well as living under their parents’ roofs.
The gap between the real and the free/luxurious world on social media becomes narrower to the point that a young girl from an extremely religious family is no longer capable of recognizing her surroundings in real life. The girl whose father keeps an ax at his mattress by night or the brothers who pray at the mosque five times a day. These are the girls who do not see the Mullahs on the streets spitting on the ground, whispering ASTAGHFORELA, “damn to Satan for having seen her face, the face of an unfamiliar woman.”
This girl does not know that it is not advisable for her to post a photo of herself in her boyfriend’s car with full makeup on, which probably was put on after leaving home, either at her girlfriend’s place, who enjoys a more carefree life than hers.
Iran is not the only country suffering from this social media dilemma; this disease has taken lots of young people’s lives in Iran and its neighboring countries, mostly in extreme Islamic societies.
I chose my path by studying politics in the UK in the early eighties, shortly after the revolution. I spent five years of my life studying International Relations and Political Science, getting myself educated, learning about the cause of the revolution in Iran, and helping my people constructively. I have never shied away from telling the truth, regardless of the sick-minded individuals twisting my words, ripping my clip into pieces, with their ill intentions, spreading the rumor that I am asking the girls in Iran to be quiet.
I have always stayed with the truth, and that will never change.
I welcome constructive dialogues that would or could help us resolve problems. Not the destructive ones that come from bigoted minds that are meant to destroy and divide people.