بهزاد مسرور 40 سال است درعرصه کنسرت ها، رویدادهای هنری، جشن های ملی ایرانیان، عروسی ها، جشن ها، تولدها، چه از جنبه هنری و اینترتیمنت و چه از جنبه تهیه غذاهای ناب ایرانی نه تنها در لس آنجلس بلکه درسراسر امریکا فعال است.
در 40 سالگی فعالیت های بهزاد مسرور با او گفتگویی داریم و از او درباره سالها خدمت به جامعه ایرانی، دوام آوردن و استوارماندن و رویدادهای پشت پرده این گونه فعالیت ها پرسیدیم.
می گوید: من باید برگردم به سالهای قبل از انقلاب درایران، که با برادرم دیوید که اینروزها هم یاور من است در کار تولید لباس بودیم و برای بوتیک ها لباس تهیه می کردیم و درکارمان بسیار موفق بودیم، بعد به امریکا که آمدیم این بیزینس را ادامه دادیم تا من بکلی آنرا به دیوید سپردم و دریک کمپانی بکار مشغول شدم که پیشنهاد دو سه تا از همکارانم درمورد تهیه غذا برای یک پارتی ده نفره، فکری به سرم افتاد به سراغ مادرم رفتم واز او کمک گرفتم و برای پارتی همکارانم، مادرم انواع غذاها را تهیه کرد و چنان مورد استقبال قرارگرفت و همزمان پیشنهاد برای پارتی 20 نفره گرفتم، مادر همچنان کمکم کرد و خیلی زود یکی از آشنایان برای یک مهمانی 100 نفر ازمن یاری طلبید من شب با مادرم حرف زدم، گفت انگار این کا ررا جدی گرفته ای، بهرحال درحد توان خود کمکت می کنم که آنروز زیر باران شدید غذاها را به آن مجلس بردم، استقبالی که مهمانان از غذاها کردند، بکلی مسیر زندگی مرا عوض کرد، تصمیم گرفتم یک کیترینگ راه بیاندازم خانمی از آشنایان پیشنهاد داد نام کمپانی را سازمان جشن ها بگذرارم و آگهی ها شروع شد، همه وسایل را آماده ساختیم همان روزها فکر برگزاری کنسرت هم به سرم آمد، آنروزها رفته بودم به ساختمان ایرانیان، با شما آقای ذکایی عزیز روبرو شدم که از مجله جوانان ایران می شناختم، وقتی گفتی در تدارک شروع مجله جوانان هستی، خیلی خوشحال شدم، گفتم روی من حساب کن. و جالب اینکه از روز اول انتشار مجله تا امروز من حتی یکبار خواندن این مجله را از دست نداده ام و به پایداری شما و خانم تان و صداقت تان درود می فرستم.
یادم هست اولین کنسرت را با حضور داریوش وعارف، شهلا سرشار و بدری همت یار در اسکاتیش اجرا کردیم تشویق مردم و هیجانی که نشان دادند، به من انرژی داد من دلم میخواست به هنرمندانی که از راه میرسند، چون لیلا فروهر، منوچهر سخایی، مولود ذهتاب، امکان اجرای برنامه بدهم البته بیزینس اصلی من کیترینگ بود من در هزاران مراسم عروسی، جشن تولد و سالگرد ازدواج هموطنانم سهم داشتم، با آنها خاطره ساختم، مردم مرا بعنوان یک شخص صادق درکارم می شناختند و اینکه درحفظ سنت ها، جشن های ملی چون نوروز، در تهیه زیباترین هفت سین ها از همه نیرویم مایه می گذاشتم. برایتان جالب است بدانید که گاه برای کیترینگ و تدارک اینترتیمنت به جشن ها و عروسی هایی میروم که خانم و آقایی جلو می آیند و میگویند شما کیترینگ عروسی ما را انجام دادید و اینک برای دخترمان آمده اید، شما خاطره ساز زندگی ما هستید این برخوردها و این تشویق ها، مرا سرشوق می آورد.
یکبار برای سازمان جشن ها، سفارش یک دکور بزرگ تخت جمشید و یک فیلم کوتاه را دادم، که بعنوان یک دکور تاریخی در کارنامه ایرانیان ثبت شده و همان روزها با خواست بیژن مرتضوی در کنسرت بزرگ او در گریک تیاتر پخش شد که مردم با آن سرود ایران را می خواندند، اندیشه کنسرت های بزرگ در نوروز، در پالادیوم تحولی بزرگ در رویدادهای هنری بود من در پشت پرده دو حامی و مشوق دیگر هم داشتم منوچهر بی بیان و مانوک خدابخشیان بودند که هیچگاه لطف شان را فراموش نمی کنم یکی از برنامه های با پرستیژ کنسرت نون و پنیر و سبزی با حضور داریوش و ابی بود، که استقبال از آن بیسابقه بود و سالن یونیورسال از جمعیت ترکید.
من باز هم دیوید برادرم را به همکاری دعوت کردم و او بعنوان یک شریک و یک مبتکر دیگر همراه من درصحنه کنسرت ها و کیترینگ ها بود، ما کیترینگ جشن ها و عروسی های 100 نفره تا 3هزارنفره را با زیبایی انجام دادیم با آنها خاطره های قشنگی ساختیم.
دیوید 19 سال است با من در یک جبهه می جنگد و بهترین یاور من بوده است.
یادم هست وقتی می خواستم نوروز را در هالیوود پالادیوم جشن بگیرم، من برای تهیه بزرگترین هفت سین ایرانی از دایی هایم در ایران کمک گرفتم از آنها خواستم برایم سنجد و سیرو سماق بفرستند، که بلافاصله برایم چند گونی پست کردند و من برای هرکدام درختی ساختم، درخت سنجد، سماق و سیر، که شگفتی همه را برانگیخت و حتی نشریات امریکایی برای گزارش به پالادیوم آمدند و از سنت زیبای نوروز نوشتند و گفتند. خوانندگان برجسته چون داریوش، شهرام، هایده، حمیرا، مهستی، منوچهر، ویگن بعدها معین، اندی، منصور و سیاوش و فرامرز، امید دراین کنسرت ها حضور داشتند.
ادیوید مسرورب ادامه حرفهای بهزاد را می گیرد و می گوید خبردارید که جامعه ایرانی بسیار مشکل پسند است توقعات زیادی دارد، خودتان حدس بزنید ما چگونه طی سالها کوشیدیم تا همه خواسته های آنها را برآورده کنیم. به سلیقه جوانها، خانمها و پدر و مادرها توجه کنیم، چون آنها در مراسم عروسی شان بسیار حساس میشوند، بهترین ها را می خواهند یادم هست یکبار ما بهترین مراسم عروسی را برگزار کردیم، خانم خانه ضمن تشکر فراوان گفت براستی شما سنگ تمام گذاشتید، هیچ کم وکسری نبود. فقط یک عیب داشت، آنهم زرشک پلوی شما، رنگش قرمز نبود! ما خنده مان گرفته بود چون آن مراسم درنهایت و در کمال ایده ال برگزار شده بود انگار لازم بود که یک ایرادی بهرحال گرفته شود و ما هم گفتیم حق با شماست.
بهزاد می گوید یکروز که بیک فروشگاه ایرانی رفته بودیم، چند تا خانم جلو آمده و گفتند شما که خوشمزه ترین غذاها را تهیه می کنید و به همه عروسی ها و جشن ها صفا داده اید، چرا غذاهای آماده به بازار نمی دهید؟ چرا خورشت های بدون گوشت تهیه نمی کنید. این پیشنهاد را ما توی هوا گرفتیم و بدنبال پروژه چاپ چاپ رفتیم، که شامل همه نوع خورشت، پیش غذاها، خصوصا خورشت های بدون گوشت میشود.
اخیرا با ارائه ترشی های بسیارخوشمزه و متنوع، مرباهایی که تا امروز کمتر دیده شده است همه سوپرمارکت های ایرانی و مدیترانه ای را درسراسرامریکا پرکرده ایم.
چاپ چاپ تحولی در زمینه تولید غذاهای ایرانی بوجود آورد و ازاینکه توانستیم نظرخانمهای ایرانی را جلب کنیم، از اینکه مرتب تلفن های پرمهر و تشویق آمیزی به ما می کنند، برخود می بالیم ضمن اینکه مرتب بر کیفیت ها، بر تنوع آن، همچنین تهیه غذاهایی که با سلیقه ایرانی و امریکایی هماهنگ باشد می کوشیم.
رضایت مردم، بالا بردن کیفیت، ساختن خاطره های زیبا هدف ما در سازمان جشن هاست
غذاهای چاپ چاپ تحولی در تهیه غذاهای ناب ایرانی با سلیقه ایرانی و حتی امریکایی است