سوپراستاری که با تکیه به نجابت و صداقت
و هنر بی پایان خود 50 سال سرافراز مانده است
در طی سالها کوشیدم در تئاتر و سینما و تلویزیون
درکارهای با ارزشی بازی کنم
خوشحالم که درآثار کارگردانان موج نو سینما، نقش داشتم
زنده شدن دوباره فیلم شطرنج و باد بمن انرژی تازه ای داد
زمانی گریگوری پک در فستیوال فیلم تهران به بازی در فیلم های هالیوودی دعوت کرد ولی برایم هیجانی نداشت
ترمیم و مرمت فیلم قدیمی شطرنج و باد ساخته محمدرضا اصلانی در سال 1975 با حضور ستارگان هنرمند فخری خوروش، شهره آغداشلو تهیه و بروی اکران رفت، که البته بیش از یکبار شانس نمایش نیافت و به دام سانسور افتاد و نکته ای که به دیدار اخیر با فخری خوروش انجامید ترمیم و بقولی مرمت این فیلم توسط کمپانی جورج لوکاس و اسکورسیزی انجام شده و در افتتاحیه فیلم هلند به نمایش درآمد.
بدنبال این رویداد بسیاری از رسانه های اروپایی و همچنین داخل ایران به سراغ فخری خوروش و شهره آغداشلو آمدند که فرصتی نیز برای ما پیش آمد با خوروش عزیز و ستاره با ارزش سینما و تئاتر به
گفتگو بنشینیم.
دراین دیدار با بانو فخری خوروش به سالهای دور سفر می کنیم و کارنامه درخشان هنری او را با هم ورق میزنیم.
به سالهایی که حتی سوپراستاری چون گریگوری پک او را به بازی در فیلم های هالیوودی دعوت کرد و بانو خورش ترجیح داد در سینمای سرزمین خود بدرخشد.
می گوید من متولد سال 1309 هستم، که دلم میخواست پزشک بشوم و به همه دردمندان برسم ودردهایشان را التیمام ببخشم، ولی از معلمی سر درآوردم، که این شغل را هم دوست داشتم، درهمان دوره بود که برای بازی در یک نمایش دعوت شدم، دکتر والا مرا به بازی در نمایش “دست های آلوده“ نوشته ژان پل سارتر تشویق نمود که اجرای آن مورد توجه دست اندرکاران تئاتر و سینما قرار گرفت و به بازی در چند نمایش دیگر از جمله محاکمه ماری دوگان و تاتیانیا پرداختم.
آنروزها فرخ غفاری بعد از طی تحصیلات سینمایی در فرانسه، به ایران آمده بود و بدنبال ساختن فیلم هایی در ژانر کاملاً متفاوت و دور از استاندارهای سینمای روز ایران بود و بدنبال بازیگران خاصی بود، که بازی مرا دیده بود و من در فیلم اجنوب شهرب در سال 1377 بازی کردم، که فیلم بدلیل سوژه کاملاً انتقادی توقیف شد که 5 سال بعد با سانسور صحنه هایی بانام ارقابت درشهرب بروی پرده آمد. من در این فاصله در فیلم هایی چون “بهلول و مستشار جزیره و برای تو“ بازی کردم که دلخواه من نبودند و همین سبب شد دوباره به تئاتر روی آورم و برای تلویزیون، حدود 10 سال همه هفته تلوتئاتریهایی بطور زنده اجرا می کردم، که آن دوره، یک دوره طلایی بود، بسیاری از چهره های نامدار چون جمشید مشایخی، جمیله شیخی، پرویز فنی زاده، علی نصیریان، داود رشیدی، جعفر والی، مهین شهابی، فرزانه تائیدی، آذرفخر، انتظامی، کشاورز، و بسیاری دیگربه تئاتر جان دیگری دادند.
حضور محمد رضا اصلانی، بهمن فرمان آرا، ناصرتقوایی، علی حاتمی، داریوش مهرجویی از نسل موج نوی سینما را دوباره به سینما کشاند و درآثاری چون آقای هالو، سوته دلان، شازده احتجاب، شطرنج و باد، نفرین، شرکت کردم. بعد از انقلاب در سریال های: امیرکبیر، پهلوانان هرگز نمی میرند، خانه ای در تاریکی و درآخرین فیلم خود “یک بوس کوچولو“ ساخته فرمان آرا حضور داشتم.
در طی 50 سال فعالیت هنری، دهها لوحه، مدال، تقدیرنامه و دکترا دریافت کردم، دلم می خواست همه آنها را در موزه ای درایران جای بدهم، ولی متاسفانه امکان اش بوجود نیامد. شاید روزی در خارج از سرزمینم آنها را در محلی جای بدهم، درواقع من همه آنها را به نسل جدید بازیگران هدیه می کنم که گاه در میان شان هنرمندان توانایی می بینم. خصوصا دراین 4 دهه، زنان بازیگر توانایی بیشتری نشان داده اند، من فیلم های داخل ایران را تماشا می کنم و سریال ها را چون اشهرزادب می بینم در بعضی از آنها ازهمان نبوغ هنری موج میزند. من درواقع در بازیگری بازنشسته شده ام ولی تماشاگر با حوصله و خوبی هستم. آنچه مرا در طی سالها سرپا نگهداشته، عشقی بود که به بازیگری داشتم و خاطره های زیبایی که از بازی در فیلم ها و سریال چه با همکاران خود و چه با مردم مهربان دارم.
خوشبختانه من دختری مهربان، دامادی مهربان، خانواده و عزیزان بسیار دلسوز دارم، من هنوز از همکاران نازنینم درایران انرژی می گیرم، از تلفن هایشان شاد می شوم، در دیدارهای گاه به گاه آنها پر از شادی وامید میشوم.