1549-75

فیلم فراری برنده جایزه فجر، فیلمی کوبنده
از اختلاف طبقاتی و نو کیسه های داخل ایران

1549-76

فیلم «فراری» ساخته علیرضا داودنژاد که از برندگان جشنواره فجر امسال بود، به یک فیلم عریان و جسورانه درباره اختلاف طبقاتی، زندگی تجمل گرایانه نوکیسه های بعد از انقلاب، فقر و تنگدستی، زندگی بالای شهری و پائین شهری، دختر میلیاردر و دختر زحمتکش و زیر خط فقر.
قصه دختر نوجوانی که برای دیدن و عکس انداختن با یک اتومبیل «فراری» از خانه می گریزد و در جریان حوادث اتومبیل های گرانقیمت صدها میلیون تومانی را در خیابانهای تهران کنار اتومبیل های قراضه دودزا می بینید و اینکه البته همچنان مردهای فیلم مردسالار، در عین حال جوانمرد و با اخلاق هستند.

کارگردان ترک برای پیدا کردن
بیک ایمانوردی به ایران آمده بود

1549-77

یک کارگردان با سابقه سینمای ترکیه، دو هفته پیش برای پیدا کردن و سخن گفتن با رضا بیک ایمانوردی بازیگر قدیمی فیلم های اکشن و کمدی به ایران سفر کرده بود!
این کارگردان وقتی فهمید بیک ایمانوردی فوت کرده، سراغ آرامگاه او را گرفت ووقتی گفتند هیچکس نمی داند کجا به خاک سپرده شده، گریست و گفت بیک ایمانوردی یک بازیگر قابل انعطاف بود که با بازی در چند فیلم مشترک ایران، ترکیه، میان مردم ترکیه محبوب شده بود.
این کارگردان گفت من دست اندرکار ساخت یک سریال هستم که بیک ایمانوردی بهترین بازیگر برای نقش اول آن بود.

پوران درخشنده:
سینمای ما در زمینه زنان کم کاری کرده!

1549-78

پوران درخشنده کارگردان صاحب نام سینما، گفت نه تنها در جشنواره فجر، بلکه بطور کلی، رگه های فمنیستی از سینمای ما رخت بربسته است نویسندگان تصور می کنند اگر درباره واقعیت ها و کمبودها و آن چیزهائی که واقعا در جامعه باید در مورد زنان صحبت شود بنویسند برچسب فمنیستی به آنها خواهد خورد.
امسال نقش زنان در فیلم ها چنان بیرنگ است که انگار زنان در این عرصه حضورندارند و البته کارگردانان زن در این مورد نقش مهمی دارند که ایفا نمی کنند و کم کم سینمای ما دوباره همان قالب مردسالار را بخود می گیرد.

کارگردان فیلم برنده فجر
من با فیلم بد، لایق کاندیداتوری نبودم

1549-79

منیر قیدی کارگردان فیلم «ویلایی ها» که برنده جایزه بهترین فیلم از نگاه ملی شده بود، سیمرغ زرین را نپذیرفت.
منیر قیدی با جسارت و فروتنی گفت من فیلمی بد با کارگردانی بد ساخته بودم، که لایق کاندیداتوری در این بخش نبوده، لذا چطور می توانستم به یک باره شکوفا شوم و جایزه خلق الساعه استعداد درخشان را دریافت کنم؟ لذا ترجیح می دهم از این رقابت عجیب خارج شوم، بنظرم رسید که هیئت داوران سعی کرد متفاوت رفتار کند لذا طبیعی است که من این جایزه خلق الساعه را نمی پذیرم و طبیعی است تهیه کننده من نیز جایزه ملی ای که قرار بود به ما بدهند را نپذیرفت. نمی تواند یک جایزه ملی باشد، اما کارگردان، طراحی لباس و فیلم اش بی ارزش باشد! اینها چگونه تشخیص دادند فیلمنامه فیلمی که خود دیده است خوب است؟

انتخاب شاعر افغان به دبیری جشنواره شعر فجر
فروریختن کلیشه مهاجرت

1549-80

انتخاب محمد کاظم کاظمی شاعر مهاجر افغان مقیم مشهد، به عنوان دبیر علمی یازدهمین جشنواره بین المللی شعر فجر انتخابی بحث برانگیز و سنت شکنی بود.
این خبر برای برخی مایه خوشحالی و امیدواری شد و برخی نیز واکنشی نشان دادند هرچه بود، اگر انتخاب، ناشی از سیاست و سلیقه تعدادی افراد فرهنگی در وزارت فرهنگ ایران است و یا ناشی از تغییر و تعادلی که از نگاه دولتمردان رخ داده است.
البته در میان ژانرهای هنری شعر تنها هنری است که در میان 3 کشور فارسی زبان ایران، تاجیکستان و افغانستان پیشینه مشترک دارد و مردمان هر سه کشور به عنوان میراث به آن می نگرند.

چرا بهرام رادان در سنتوری 2
مهرجویی شرکت نمی کند؟

1549-81

درحالیکه فیلم علی سنتوری به کارگردانی داریوش مهرجویی و بازی بهرام رادان و صدای چاووشی از پرفروش ترین فیلم های سینما بود، اینک مهرجویی در ساخت دومین فیلم به بن بست هایی رسیده است. اولا محسن چاووشی حاضر به خواندن در فیلم دوم نشد و برسر همین مسئله جرو بحث هایی میان او و مهرجویی پدید آمد.
اینک بهرام رادان که قبلا از بازی در این فیلم انصراف خود را اعلام کرده بود طی یادداشتی در صفحه شخصی خود می نویسد: سلام آقای مهرجویی عزیز… روزگارتان خوش، نمیدانم درجریان عکس العملی هستید یا نه؟ اما صحبت از ساخت سنتوری 2، ترجیع بند گفتگوهای برخی دوستان شده و هرازچندگاهی «من و علی سنتوری» از همه جا بی خبر به مورد هجوم سئوال واقع میشوم اما همانطور که دو سال پیش کتبا خدمت شما اعلام کردم با کمال احترام به حضرتعالی در این پروژه نخواهم بود. نیک می دانید که این انصراف «نه از غم نان است و نه از غم نام» تنها احترامی است قلبی برای شخصیتی که با هدایت شما خلق کردم و ترجیح میدهم همانگونه که بود، در ذهن میلیونها طرفدارانش باقی بماند.

محمد شمس لنگرودی شاعر معاصر: ریاکاری فرهنگی جامعه ما را گرفته،من هم باخ را گوش می کنم و هم جواد یساری و رپ را

1549-82

از: موسیقی ایرانیان- محمد شمس لنگرودی از شاعران نامدار معاصر ایران است، که دستی در هنر هم دارد برای بازی در فیلم «فلامینگوی شماره 3» کاندیدای جایزه بهترین بازیگر درنهمین جشن انجمن منتقدان ایران شد موسیقی هم می داند آواز را به شکل غیر حرفه ای دنبال می کند چند آلبوم با شعرخوانی اش منتشر شده از جمله:
53 شعر عاشقانه، به سرش زده باد، از من تنها تو مانده ای.
دراین مدت چند ترانه معدود با صدای خودش منتشر کرده که یکی از آنها «شب» با آهنگ کامران رسول زاده و تنظیم سروش قهرمانلو است.
لنگرودی درباره ادبیات و موسیقی و آمیختن شعر و ملودی می گوید: آیا در ادبیات و فرهنگ ما، کسی که اخم هایش درهم، عبوس و سنگین باشد، کسی که تاریک بین و سیاه بین است بطور جدی پیگیر شعرو موسیقی است؟
من خودم این معیارها را قبول ندارم، در موسیقی هم وضعیت به همین منوال است برخی گمان می کنند موسیقی جدی، یعنی آن موسیقی که در آن اندوه و زاری باشد یا در شعر جدی حتما باید اعتراض باشد، جدی در تمام طیف ها میتواند باشد، یعنی هم شجریان و هم باخ، هم فرهاد وهم فلان خواننده پاپ.
چند سال پیش در امریکا در یک زندان شورش شد گفتند چگونه؟ گفتند از صبح تا شب برای ما باخ پخش می کنند موسیقی باخ برای آنها شکنجه بود و در این روزگار داعش و جنگ نفت و مصیبت های گوناگون، ما به انرژی و سرزندگی نیاز داریم.
من از یکی از موسیقدانان پرسیدم: از زمان مشروطه تا حالا چند آهنگ جدی منتشر شده؟ گفت شاید 10 هزار تا، گفتم صد اثراز بنان، قوامی و اینها مانده مثل توپری کجائی، جوانی، کاروان، اما در همین مدت آهنگهای کوچه بازاری نیز در ذهن مردم ماندگار شده مردم آغاسی را هم به همین اندازه می شناسند، چه کسی تعیین می کند کدام مبتذل است؟ من همه کارهای باخ را دوست دارم، آثار جواد یساری و موسیقی رپ را هم دوست دارم، در یک مجلس وقتی کسی قطعه آوازی می خواند همه طوری رفتار می کنند که انگار لذت می برند اما بعد که آهنگ کوچه بازاری پخش میشود همه آنرا می خوانند! پس چرا می گوئیم بد است؟یک ریاکاری فرهنگی در سرزمین ما وجود دارد.