1501-118

یواشکی در 670

1501-119

یواشکی نام برنامه رادیویی شهرام بروخیم و رکسانا رستگار در رادیو Kirn 670 است.
یواشکی که شنبه شب ها از ساعت 8 تا 9 شب به ابتکار علیرضا حکمت شعار برنامه گذار رادیو آغاز شد در چند ماهی که اجرا شده طرفداران خاصی را پیدا کرده است.
درچند ماه گذشته علاوه بر چهره های کمدی مثل مکس امینی و تهران، پیتر د پرژن و ماز جبرانی، مایکل در برنامه یواشکی حضور یافته اند، بسیاری از بازیگران شناخته شده مثل مری آپیک، شاهین جامعی، شیلا وثوق، بهرام وطن پرست، دنا پانوسی، صمد جاوید و …. حضور یافته اند و شهرام نمایش های کوتاه رادیویی را مناسب با هر یک از این شخصیت ها نوشته در یواشکی به اجرا در آورده اند.
در میان این مجموعه فعالیت های کوتاه رادیویی چندین بخش از مسائل کمدی در کنار مسائل اجتماعی نیز به اجرا در آمده که در نوع خود ابداع جالب و تازه ای در تهیه برنامه های رادیویی است.

همسر ژاکلین شاعر، ترانه سرا وآهنگساز نامدار
سالم و سرحال و پرانرژی است

1501-120

چاپ تسلیت هایی بخاطر درگذشت همسر «ژاکلین بجونیا» از ایجنت های با سابقه تبلیغاتی کمپانی PMC برای خیلی ها این اشتباه پیش آمده بود، که همسر همیشه فعال و کوشای ژاکلین ترانه سرا، خواننده، آهنگساز نامدار دچار حادثه ای شده است و بهمین خاطر بسیاری از نقاط مختلف به ژاکلین تلفن کرده و به او تسلیت گفته اند.
ضمن پوزش از این که چاپ تسلیت ها، سبب این مشکل برای ژاکلین عزیز شده، آرزو داریم این هنرمند نازنین غمی نبیند و شوهر مهربانش سالهای سال سرپا و سالم باشد.

هوشمند عقیلی فعال تر از همیشه

1501-121

همین 6 ماه پیش بود که هوشمند عقیلی هنرمند ارزنده مان، به دفتر جوانان آمد و گفت آمده ام اعلام بازنشستگی بکنم! همه دورش جمع شدیم و گفتیم ما در این مورد جلوی شما می ایستیم، گفتیم نه تنها خبر بازنشستگی تان را نمی گذاریم، بلکه از فعالیت های تازه تان می نویسیم گرچه دو سه مورد به بهانه بزرگداشت هوشمند عقیلی برگزار شد و او نصیبی نبرد، ولی بهرحال برنامه های این هنرمند پرسابقه تا 4 سال آینده پر است، در نقاط مختلف امریکا وکانادا ، کنسرت دارد و جالب اینکه پر از انرژی و حرکت شده و رساتر از همیشه در صحنه ها می خواند.

فرشید رمزی کجاست؟

1501-122

در آن سالهای طلایی رادیو تلویزیونی قبل از انقلاب، برنامه شوی چشمک، یک برنامه محبوب همگانی بود، برنامه ای که هر آهنگی از آن پخش می شد، از فردا صبح همه جا حرفش بود، ورد زبانها می شد واگر یک خواننده جوان و جدید در آن ظاهر میشد، یک شبه ره صدساله اگر نمی رفت حداقل چند ساله میرفت.
آنروزها فرشید رمزی کارگردان برنامه، با ابتکارات خود، با بهترین کیفیت و ارائه چشمک را ارائه می داد و ستارگان روز موزیک گوگوش، رامش، شهرام شب پره، در بیشتر برنامه ها حضور داشتند.
اینروزها همه سراغ فرشید رمزی را می گیرند، او که در سالهای 1980 تا 89 در لس آنجلس با تلویزیون ها همکاری داشت ولی شنیدیم که به ایران رفت و دیگر بازنگشت، تا هفته گذشته چند تن از دوستان قدیمی او خبر دادند فرشید مدتهاست در خانه سالمندان کرج بسر می برد و بسیار تنهاست.

ماشاءالله بعد از 39 سال بهتر هم شده اند

1501-123

گوگوش جاودانه موزیک در سالهای دور، در سالهای 1350 در ایران، در برنامه های رادیو تلویزیونی همیشه نمک و شیرینی برنامه ها بود، چه آنروزها که در شما و رادیو با فرخزاد، منوچهر نوذری، تابش و دیگر هنرمندان برنامه های بیادماندنی داشت و چه در تلویزیون در برنامه مهندس بیلی، پا به پای حسن خیاطباشی می آمد و محبوب ترین برنامه را داشتند.
وقتی هر دو به خارج آمدند، هر کدام در مسیر خود حرکت درست کردند ولی درست شبی که خیاطباشی نمایش مهندس بیلی را در ویلشرایبل تیاتر روی صحنه آورد، همه دیدند که گوگوش در صف اول نشست و مهندس بیلی را کلی تشویق کرد ضمن اینکه هر دو همچنان سرپا و پر انرژی، جوان ماندند.

عبدالله ناظمی در لس آنجلس

عبدالله ناظمی استاد و طراح رقص، که طی 10 سال گذشته، زندگی در ایران را ترجیح داده، هفته قبل به بهانه نوروز، برای دیدار دوستان قدیمی به لس آنجلس آمد.
ناظمی که سالها هنرسرای ناظمی را دایر کرده بود، یک مرکز فرهنگی وهنری برای ایرانیان ساخته بود بدنبال حوادثی آنرا از دست داد و به ایران رفت. خوشبختانه در ایران به تحقیق و پژوهش در مورد رقص های محلی، موزیک قوم های مختلف تهیه وبه گزارش و مصاحبه با بزرگان موسیقی در ایران پرداخت و به جرات هزاران ساعت فیلم و صدا و تصویر از این دیدارها دارد.

نوروز بهانه دیدار

1501-124

نوروز که از راه میرسد، بسیاری از هنرمندان و دست اندرکاران رادیو تلویزیون و نشریات بعد از یک سال آفتابی میشوند، برخی تن به آشتی و دوستی دوباره میدهند، عده ای فقط به سلام و علیک و تبریک نوروزی بسنده می کنند.
در این تصویر که به نوروزهای قبلی شبکه تلویزیون امید ایران به مدیریت نادر رفیعی تعلق دارد، همه را سرحال می بینیم، خوشبختانه ساسان کمالی همچنان فعال و پر انرژی و پر از دانش است، نادر دست از تلاش نمی کشد، رافی خاچاطوریان را سال گذشته کم دیدیم، در یک گفتگوی تلفنی از حالش پرسیدیم، گفت خدا را شکر سرحالم، گاه در برنامه ها حضور می یابم ولی خدا را شکر از صحنه سیاست دور شده است.
عکس از: مرتضی فرزانه

کامران وهومن به عنوان معروف ترین ها انتخاب شدند

1501-125

1501-126

توی جمع خانواده ها، در میان هنرمندان و دست اندرکاران رسانه ها، کامران وهومن بعنوان از معروف ترین خوانندگان مطرح روز هستند، ایندو هنرمند جوان با وجود بزرگ شدن، تحصیل کردن و آمیختن با جامعه خارج، هنوز اخلاقیات پسندیده ایرانی را با خود دارند، آنها همیشه به پدر ومادر و خانواده احترام ویژه می گذارند به شهبال شب پره که در آغاز خوانندگی یاورشان بود، احترام خاصی دارند و همیشه از او به نیکی یاد می کنند و در عین حال به همه هنرمندان پیش کسوت هم ارج می گذارند، آنها در طی ده دوازده سال گذشته حتی یکبار نخواسته اند در صحنه ها، دیرتر روی صحنه بروند، از دیگران پیشی بگیرند وهمین روحیات و اخلاقیات آنها را در خانواده ها در همه سن و سال محبوب کرده است.

1501-132

بیژن مرتضوی پیشتاز همیشه فروتن

1501-127

1501-128

1501-129

آنروزها که بیژن مرتضوی برای نخستین بار بعنوان یک هنرمند ایرانی بر بلندای گریک تیاتر تکیه کرد و آوای خود را سر داد، بجرات بسیاری از همکاران جرات حضور در همه صحنه های بین المللی را پیدا کردند ونکته مهم اینکه بیژن در تمام این سالها فروتنانه گفت من فقط قدم های اولیه را برداشتم.
بیژن آنروزها برای اولین بار به بیل بوردهای شهر لس آنجلس نیز جای گرفت و در این راه الحق فریده تکلو همسر سابق اش نقش بسیار مهمی داشت و همیشه یادش بخیر است.
بیژن آنروزها قرار بود در یک کنسرت و نمایش موزیکال با کارگردانی و بازیگری شهره آغداشلو و هوشنگ توزیع نیز روی صحنه برود، همه مقدمات آماده شد، ولی بدلایلی این طرح انجام نشد درحالیکه می توانست یکی از جنجالی ترین وموفق ترین موزیکال های ایرانی باشد. در این میان با کمک دوستان و همسر سابق خود تدارک خانه و انجمن هنرمندان را دید ولی متاسفانه یاری اش ندادند.
عکس ها از مرتضی فرزانه

در سوگ مهین عمید، شاعر توانا

1501-131

«نگاهش» آنقدر دوستانه و مهربانانه بود که خیال می کردی سالهاست اورا می شناسی و آنقدر فروتن بود که اگر نام او را نشنیده بودی و تازه با او آشنا شده بودی خیال می کردی که اصلا او شاعر نیست. اما به محض اینکه دهانش را باز می کرد و غزل عاشقانه ای می خواند تازه می فهمیدی که او مهین عمید است.
عاشقانه های مهین عمید چه درباره میهن و چه درباره دوستان و فرزندان بسیار دلچسب و دلنشین است.
مهین عمید در هر مجلسی که می نشست غم و اندوه از آن مجلس بر میخواست، کلامش گرم و شادی آفرین بود و شور و هیجانی در «نگاهش» داشت که همه نگاه ها را به سوی خود جلب می کرد او در چکامه های زیبایش زنده است.
م- سپند

***
اشعاری منتخب از مهین عمید:

روزی از ما به جهان قصه به جا می ماند
یاد گنگی ز من و ما و شما می ماند
هرکس از خود به خطائی، من و ما می سازد
من ِ من نیست زمن- آنچه به جا می ماند
زآتش سینه غباری ز گلستان خاری
شبحی تیره در این کهنه سرا می ماند
نه کس اندیشه کند از غم و بیماری دل
نه نشانی ز طبیب و ز دوا می ماند
نشناسیم ره از چاه و روانیم «نگاه»
جای پائی است زما آنچه ز ما می ماند

***
نیم آن ساغر پُر باده کزان نوش کنی
بیخود و مست شوی ترک سرو هوش کنی
نای را مانم و ناظر به سراپرده دل
خوش تر آن است که برساز دلم گوش کنی
جز خیالی نیم و دیر نپایم چو خیال
از خیالی طلب گرمی آغوش کنی؟
مرده ام نقش خطایی ست زمین پابرجا
نتوانی به نفس نقش پراز جوش کنی
زخمه بر تار وجودم مزن ای چنگی ِ عشق
قصه ام – قصه- همان به که فراموش کنی
از گلستان ِ تنی مانده «نگاهی» برجای
از نگاهی هوس عطر بناگوش کنی؟

***

قصه دل
قصه دل اگر ز سرگیرم
پرده از راز بسته بر گیرم
گرفتد پرده ها زراز نهان
باید از این و آن حذر گیرم
گفته ام بارها حکایت دل
از چه رو قصه را ز سر گیرم
باز گویم اگر چه چاره کند
لاجرم شیوه دگر گیرم
تا بکی صبر و سوز پنهانی
چند با نفس خویش درگیرم
کاش همتای دیگران گردم
راه یاران بی هنر گیرم
پا گذارم بروی بود و نبود
در هوای خانه پر گیرم
باده بیخودی به جام کنم
وزبدی ها چون (نگاه) در همه جا
تا که دلخواه خود به بر گیرم

***
منم زن
بیاد بانوی فرهیخته فرخ رو پارسا
مهین عمید(نگاه)-تهران- 1358
منم این زن که می بینی زنم من
گهی چون برگ گل، گه آهنم، من
گهی پنهان شده درجام باده
گهی چون کوه وگاه از پا فتاده
کلاف ابر را پیچیده در هم
ز ریشه های خسته- جسته مرهم
جهان با جنون و فتنه آمیخت
به جرم بودن زن خون من ریخت
زبان شعله ریزم را بریدند
به چشمم سرمه حسرت کشیدند
ز جان دامن کشان پرواز کردم
بدین سان نعل وارون ساز کردم
منم این من که می بینی زنم من
گهی چون برگ گل، گه آهنم من
به واژه های سنگین پتک آسا
خُسان خستند جسم وجان برنا
تن چون سرونازم را خماندند
درو کردند مهر و خشم چیدند
میان خواب گندمزار ناگه
ز نای و نغمه و نی گشتم آگه
زنم نم های باران بهاری
شنیدم شکوه – زاری- بیقراری
صدای ناله سخت زنان را
به مسلخ بردن پیر و جوان را
چو پژواکی ز کوهستان شنیدم
به سان تیر پرتابی جهیدم
منم این من که می بینی زنم من
گهی چون برگ گل، گه آهنم من
بتار گیسوان پنهان شده درد
بپا استاده جان درد پرورد
به زیر سنگباران های اشرار
ز خون پوشم نقابی بر رخ زار
هراسان سخت برپای ایستاده
صبوری را زکف هرگز نداده
منم گُردآفرید این زمانه
ز ایران کهن دارم نشانه
لبانم راز پنهان را نگفته
ز خود هم حالت دل را نهفته
نماد و مظهر تاب و توانم
ز پیمان و زایمان نغمه خوانم
منم این من که می بینی زنم من
گهی چون برگ گل، گه آهنم من….

صبح ایران از مرز 32سالگی گذشت

1501-130

صبح ایران، نشریه بامدادی چاپ لس آنجلس، هفته قبل از مرز 32 سال گذشت. وقتی صحبت از 30 سال و 32 سال میشود، شاید برای خیلی ها هنوز قابل لمس نباشد که چگونه یک نشریه روزانه بتواند این همه سال سرپا بایستد، سرافراز و با آبرو و محبوب باشد.
سیروس شرفشاهی ژورنالیست با سابقه، که براستی سمت استادی بر خیلی ها دارد، در طی 32 سال گذشته درواقع همه زندگی، سرمایه، انرژی و تجربیات خود را بکار گرفته، جوانی و میانسالی خود را به پای صبح ایران ریخته هیچگاه نیز خم به ابرو نیاورده است.
سیروس شرفشاهی در طی این سالها، آخرین خبرها را به جامعه ایرانی رسانده و آنها را در جریان همه رویدادهای داخل و خارج گذاشته وهمه حرکت های سیاسی و مبارزاتی را حمایت کرده است.
به سیروس شرفشاهی عزیز بخاطر این استواری و مقاومت درود می فرستیم و برایش آرزوی سلامتی و پایداری صبح ایران را داریم.