1504-87

درگذشت فرشید رمزی

1504-88

همین ده روز پیش بود، که دنبال فرشید رمزی می گشتیم. چرا که او یکی از مبتکرترین برنامه سازان تلویزیونی در سالهای قبل از انقلاب بود.
این هفته با خبر شدیم فرشید رمزی بعد از سالها بیماری، در خانه سالمندان کرج با زندگی وداع گفت.
فرشید رمزی با برنامه زنگوله ها با منوچهر سخایی در تلویزیون آغاز کرد و سپس به تهیه چند برنامه دیگر از جمله شش و هشت که بروی صحنه کاباره ها اجرا شد وسپس برنامه موفق اش چشمک را تهیه و ارائه داد که در آن برنامه ها دهها خواننده جدید معرفی کرده و دهها خواننده با سابقه را به شهرت و محبوبیت گسترده ای رساند.
فرشید بعد از انقلاب در لس آنجلس چند سالی با تلویزیون های ایرانی همکاری داشت ولی بدلیلی ناگهان از شهر فرشته ها دل کنده و راهی ایران شد و بدلیل ممنوعیت از کار، روزگارش با دوستان می گذشت تا در دو سه سال آخر عمر بیمار و بستری شد. یادش با برنامه های زیبا و دیدنی اش همیشه زنده است.

جواد لشگری خالق “نوای دل” به سفر ابدی رفت

1504-89

جواد لشگری، نوازنده، آهنگساز و سرپرست سابق ارکستر رادیو ملی ایران و خالق ترانه‌های “زورق شکسته” با صدای مرضیه و “نوای دل” با صدای دلکش درگذشت. این هنرمند ۹۳ ساله روز سه‌شنبه ۱۷ فروردین در منزل مسکونی‌اش در تهران به سفر ابدی رفت.
این استاد پیش‌کسوت موسیقی ایرانی در سال ۱۳۰۲ در تهران به دنیا آمده بود و به عنوان اولین ساز ویولن را نزد استاد ابوالحسن صبا آموخت. صبا چون با شاگردان مبتدی کار نمی‌کرد ابتدا حاضر به پذیرش او نشد اما پس از گرفتن یک امتحان و البته سماجت لشگری حاضر شد که او را به شاگردی بپذیرد.
اولین اثری که از جواد لشکری منتشر شد، آهنگی به نام “فتنه” بود که شعر آن را رهی معیری سروده بود و با صدای دلکش در سال ۱۳۲۶ از رادیو ملی ایران پخش شد.
این موسیقیدان از سال‌۱۳۳۲ تا ۳۵ سرپرست ارکستر ملی رادیو ایران بود. وی در سال ۱۳۴۷ همکاری رسمی‌اش را با برنامه پرمخاطب “گل‌ها” آغاز کرد و حدود ۳۵۰ آهنگ برای این برنامه سرود؛ ترانه‌هایی نظیر نوای دل، تنهایی و فتنه با صدای دلکش، لاله صحرایی، خنده گل، زورق شکسته با صدای مرضیه، “چون موی تو” با صدای پوران، درد آشنا و “زلف یار” با صدای الهه، “یاد تو” و گلها با صدای پروین و “غم تنهایی” با صدای سیمین غانم.
جواد لشگری پسرعمه بزرگ لشگری بود که او نیز یکی از پیشکسوتان موسیقی ایرانی است و مناجات، طوفان، دریغا دریغا، نم نم بارون، هرکه دیدم یاری داره و “قهر وآشتی” از مشهور‌ترین قطعات ساخته شده او هستند.

پسر کو  ندارد نشان از پدر…

1504-91

هنگامی که شانزده ساله بود در کالج، چون قدش بلند بود نقش اول در نمایشنامه ویلن زن روی بام را اجرا کرد که هنرشناسان کار او را با توانایی در اجرا یاد کردند. او هر سالی که می گذشت به اندوخته های هنری اش افزوده می شد در سن بیست سالگی با آوازخوانی و نواختن گیتار در کنسرت راک خوش درخشید وشور فراوانی برای جوانان پدید آورد. کم کم کارش از بریستول (شهری در انگلستان) به شهرهای دیگر کشید. و کنسرت هایش او را پرآوازه تر ساخت و تاکنون این پیشرفت را دنبال می کند. بیست و هشت ساله شده است به همه تکنیک های شو از نور- صدا- پخش آوا و کارهای صحنه آگاهی کامل پیدا کرده است و حالا دو سال است که کمپانی خود را در زمینه DJ بین المللی برپا ساخته و هرچند ماه با قراردادها به کشورهای کانادا- اروپا می رود و کافی است که در آگهی نوشته شود Patrick Nazemi . جوانان با علاقه زیادی به شو می روند. او پسر دوم عبدالله ناظمی است.  با همه شور و آگاهی و همت و توان که از پدر گرفته است، با نگاه اول به چهره  کاوه تصویری هنری از پدر هنرمندش دیده می شود. پاتریک  هرچند ماه در کشورهای گوناگون شور ایجاد می کند و همیشه در سفر است. برای آشنایی بیشتر Patric Nazemi را در اینترنت می توان یافت. و چه خوب می شود او را در تالارهای بزرگ در لوس آنجلس ببینیم و شاهد هنرمندی جوانی دیگر از هم میهنان باشیم.

نمایشگاه موفق النا قاسمی ( گالری ترنج )
در گالری سیحون

1504-92

نمایشگاه آثار النا قاسمی برای سه روز در ماه مارچ و برای اولین بار در آمریکا در گالری سیحون برپا شد و با استقبال علاقمندان روبرو شد .
النا قاسمي، متولد تهران، از كودكي علاقه بسياري به رشته هاي هنري داشته است، نقاشي را از شش سالگي زير نظر اساتيد بزرگي شروع كرده و به صورت حرفه اي ادامه داده است. بعد از تحصيلات دانشگاهي، به فراگيري فنون طراحي و توليد زيور آلات طلا و نقره پرداخته و داراي مدرك طراحي جواهرات از موسسه ي فني و حرفه اي كانادا و از اعضاي اتحاديه ي طلا و جواهر ايران هم گردیده است. طراحيهاي وي الهام گرفته از فرهنگ غني ايراني است كه شامل موتيف ها و خطوط اسليمي، شعرها و تايپوگرافي ايراني، با تلفيقي از سنت و مدرنيته به روشي نوين در صنعت جواهر سازي است.
وي گالري شخصي خود را در سال ١٣٨٩ تحت عنوان گالري طلاي ترنج تاسيس نموده، كه هم اكنون داراي ٢ شعبه در تهران و ٤ نماينده در شهرستانها است.
وي در نمايشگاههاي خارج از ايران از جمله كانادا، امريكا، فرانسه، انگلستان و دبي شركت کرده و كارهايش با استقبال فراواني از سوي بازديدكنندگان روبرو شده است.

سگ ژاپنی، قهرمان وفاداری

1504-101

در ژاپن سگ پرآوازه ای با نام «هاچیکو» در نوامبر سال 1923 به دنیا آمده که زندگی و منش او به افسانه ای از یاد نرفتنی بدل شده است.
هاچیکو دو ماهه بود که از زادگاه خود در «اودانه» ی ژاپن به وسیله ی قطار به توکیو فرستاده شد که وقتی به ایستگاه می رسد قفس حامل او از روی باربر به پائین می افتد و آدرسی که قرار بود هاچیکو به آنجا برود گم می شود و از قفس بیرون می آید و در ایستگاه به این سو و آن سو سرگردان می شود در همین زمان یکی از مسافران هاچیکو را پیدا می کند وبا خود به منزل می برد. این فرد پروفسور دانشگاه توکیو، دکتر «شابرو اوئنو» بود که به قدری به این سگ دلبسته میشود که عاشقانه به نگهداری از او می پردازد. دور گردن هاچیکو قلاده ای بود که روی آن عدد 8 نوشته شده بود (عدد هشت در زبان ژاپنی «هاچی» تلفظ میشود که نماد شانس و موفقیت است) که پروفسور نام او را هاچیکو می گذارد. پروفسور هر روز برای رفتن به دانشگاه به ایستگاه قطار «شیبوئی» می رفت هاچیکو یک روز به دنبال پروفسور به ایستگاه می آید و هرچه پروفسور می خواهد که هاچیکو به خانه برود، نمی رود و او مجبور میشود هاچیکو را به خانه برساند و از قطار آن روز باز می ماند وقتی او از دانشگاه باز می گردد می بیند هاچیکو روبروی در ورودی ایستگاه منتظر بازگشت پروفسور نشسته از آن تاریخ به بعد هر روز هاچیکو و پروفسور به ایستگاه قطار می رفتند و تا عصر هاچیکو جلو در ایستگاه منتظر بازگشت او می ماند تمام فروشندگان وحتی مسافران دیگر هاچیکو را می شناختند و از این رابطه ی دوستانه تعجب می کردند تا در سال 1925 که پروفسور در سر کلاس درس براثر سکته از دنیا میرود آن روز هاچیکو 18 ماه داشت تا شب روبروی در ایستگاه به انتظار صاحبش می نشیند و خانواده ی پروفسور او را به خانه می برند اما روز دیگر هم مثل گذشته هاچیکو به ایستگاه میرود و منتظر بازگشت پروفسور می ماند و هرچه خانواده سعی میکردند که جلوی رفتنش را بگیرند موفق نمی شوند و هاچیکو به هر طریقی بود خود را به ایستگاه شیبوئی می کشاند و درمطبوعات خبرها وگزارشهایی از وفاداری هاچیکو چاپ میشود هاچیکو خانواده ی پروفسور را ترک می کند و شبها در زیر قطار فرسوده ای می خوابید و فروشندگان و مسافران برایش غذا می آوردند و او 9 سال هر بعد از ظهر روبروی ایستگاه منتظر بازگشت صاحب عزیزش می ماند تا زمان مرگش در مارچ 1934 در سن 11 سال و 4 ماهگی منتظر صاحب مورد علاقه اش باقی ماند. وفاداری هاچیکو در سراسر ژاپن پیچید و در سال 1935 تندیس یادبودی روبروی ایستگاه قطار شیبوئی از او ساخته شد که در زمان جنگ جهانی دوم تندیس در اثر بمباران تخریب شد در سال 1947 تندیس تازه ای از هاچیکو در وعده گاه همیشگی بنا شد و در سال 1953 اما تندیس دیگری از این سگ وفادار در زادگاهش برپا شد. و در اواخر سال 2015 سالروز تولد او را در ژاپن جشن گرفتند.

یک بانوی عکاس ایرانی برنده جـایزه ی بزرگ 100 هزار یوروئی بنیاد «پرنس کلاوس» هلند شد

1504-100

نیوشا توکلیان که یکی از معتبرترین عکاسان خبری ایران است که سال ها به صورت عکاس – خبرنگار حرفه ای عکس هایش از سال 2002 در نشریات معتبر بین المللی مانند تایم، نیویورک تایمز، اشپیگل، لوموند، فیگارو و…. نشریات دیگر اروپا و امریکایی به چاپ رسیده سرانجام موفق به دریافت جایزه ی بزرگ پرنس کلاوس، از سوی «بنیاد فرهنگ و توسعه ی » هلند شده است طی مراسمی با حضور خانواده ی سلطنتی.
هرچند این عکاس پرآوازه ی ایرانی 000/15 یورو از جایزه 000/100 یوروئی خود را به پناهندگان عراقی وسوری و 000/13 یوروی آنرا به جایزه ی «شید» که به عکاسان جوان داده می شود، 000/10 یورو به بنیاد «محک» که به کمک کودکان سرطانی می پردازد و 000/7 یورو به انجمن های حمایت از حیوانات اختصاص داده است. جایزه ی پرنس کلاوس هر سال به شخصیت های تاثیرگذاری اهدا می شود. توکلیان در 1361 در 16 سالگی عکاسی حرفه ای را با نشریه ی «زن» در تهران در سال 1377 آغاز کرد او تا کنون در کشورهای عراق، لبنان، سوریه، عربستان و پاکستان به عکاسی پرداخته و در سال 2015 به عنوان عضو در «آژانس ماکنوم» یکی از معتبرترین آژانس های عکاسی جهان که هر سال دو عضو می پذیرد، پذیرفته شد. توکلیان مقیم تهران با «توماس اردبرینک» خبرنگار هلندی که به خاطر ساخت مجموعه ی چهار قسمتی «مردمان درتهران» در بین ایرانیان خاصه ایرانیان ساکن هلند شخصیت شناخته شده ایست ازدواج کرده است.