1521-28

شهرداد روحانی رهبر ثابت ارکستر سمفونیک تهران شد

1521-29

بی بی سی فارسی: علی‌اکبر صفی‌پور، مدیرعامل بنیاد رودکی اعلام کرد که شهرداد روحانی به‌ عنوان رهبر ثابت ارکستر سمفونیک تهران انتخاب شده است.
شهرداد روحانی ضمن تایید این خبر در گفت‌وگو با خبرگزاری دانشحویان ایران گفت: “قرار نیست ارکستر سمفونیک فقط با رهبر مهمان اداره شود، بلکه یک رهبر اصلی خواهد داشت. برای این کار حتما رهبرهای مهمان را هم دعوت خواهیم کرد، اما ارکستر باید رهبر اصلی داشته باشد.” او پس از استعفای علی رهبری، رهبر پیشین ارکستر سمفونیک تهران حدود دو ماه به عنوان رهبر مهمان این ارکستر را هدایت می‌کرد.
به گزارش ایسنا، نخستین کنسرت ارکستر سمفونیک تهران به رهبری شهرداد روحانی قرار است اواخر مردادماه در تالار وحدت اجرا شود. برای این اجرا از یک سولیست ایرانی دعوت خواهد شد.
به گفته آقای روحانی او میل دارد که ارسلان کامکار، نوازنده ویلن را به عنوان کنسرت‌مایستر ارکستر سمفونیک تهران انتخاب کند.

برنامه های موفق شیلا و مصطفی خاک نگار
در جوانان رادیو

1521-30

روزهای پنجشنبه از ساعت یک تا 2 و 9 تا 10 شب در جوانان رادیو
Javnan Radio/ Javanan.com برنامه شنیدنی «پشت صحنه با شیلا» پخش میشود که در دو سه هفته اخیر مصطفی خاک نگار هم در چند برنامه به او پیوسته و این هفته نیز جمشید علیمراد خواننده ایرانی امریکایی، با آنها گفتگو دارد و به نکات و خاطرات جالبی اشاره می کند.
شیلا دو سال است در جوانان رادیو با هنرمندان پشت صحنه مصاحبه می کند و خیلی ها را که سالهاست یادی از آنها نمی شود به حرف می کشد.
از سویی مصطفی نیز اخیرا به رادیو جوانان پیوسته و روزهای جمعه 11 تا 12 صبح و 7 تا 8 شب سه شنبه ها از ساعت 11 تا 12 ظهر و 11 تا 12 شب دو برنامه موفق و ویژه دارد که درباره آن هفته آینده با مصطفی گفتگو می کنیم.

چهلمین سال فعالیت بوتیک بیژن را جشن می گیرند
شایعه فروش بوتیک بیژن صحت ندارد

1521-31

1521-32

1521-33

به زودی چهلمین سال فعالیت بوتیک بین المللی بیژن در «رودئودرایو» را جشن می گیرند، و همه خاطره های این اسطوره فشن را با حضور چهره های بین المللی زنده می کنند.
بوتیک بیژن با حمایت و مدیریت خوب در تمام 5 سال ونیم گذشته به فعالیت گسترده جهانی خود ادامه داده و همچنان بعنوان از پرطرفدارترین بوتیک چه در زمینه لباس، چه عطر، و چه ساعت و چه جواهرات وحتی اتومبیل از صدرنشینان است، همچنان مشتریان معروف خود را از سران کشورها، سوپراستارها، قهرمانان را دارد، همچنان مدیران فروش در حال سفر به نقاط مختلف جهان هستند و عطرهای بیژن هرسال رکورد تازه ای برجای می گذارد بقولی نام بیژن آنچنان بزرگ است، که برای همیشه می ماند.
پسر برومند و تحصیلکرده و با ذوق و هنرمند بیژن اینک به سراسر گیتی سفر می کند، در بزرگترین گردهمائی فشن دیزاینرها حضور می یابد و بعنوان یکی از تاپ ترین چهره ها و وارث یک لجند فشن، سخن می گوید.
اخیرا شایعاتی درباره فروش بوتیک بیژن به مبلغ 60 میلیون دلارهمه جا پیچیده بود، که با توجه به منابع موثق با خبرشدیم که ابدا چنین معامله ای صورت نگرفته، درحالیکه بوتیک بیژن حداقل 125 میلیون دلار می ارزد، بزودی جشن 40 سالگی خود را با حضور سوپراستارها، بعضی سران کشورها جشن می گیرد و محصولات تازه ای را ارائه می دهد.
به قول اطرافیان بیژن، این بوتیک یک مرکز جاودانه در فشن است.

صدای پای باران
سروده های سرور نیری

1521-34

«سرور نیری» نویسنده و پژوهشگر، آخرین مجموعه از سروده های خود را بنام «صدای پای باران» پیشکش به زنان سراینده و پوینده راه زندگی کرده است
زنده یاد برهان ابن یوسف درباره ی همسرش می نویسد: سرور نه تنها سراینده ای چیره دست و آگاه به هنر سرودن است که سخنوری توانا و نویسنده ای داناست. او سالها پیش در نخستین کنگره شعر در تالار رودکی تهران سخنرانی بسیار شیوا و گیرا و زیبایی درباره شعر داشت که در شیوه ی گفتار و نوشته، تازه ای نمود و بزرگداشت شنوندگان را برانگیخت. سرور با برنامه های رادیویی چون گلگشت و در گلزار ادب پارسی از رادیو تهران، برنامه زنگ مدرسه از رادیو صدای ایران و نوشتن کتاب های آموزش زبان فارسی برای کودکان بیرون ایران کوشا بوده است.
سرور نیری زیباترین سروده های خود را در مجموعه صدای پای باران تقدیم به عاشقان شعر و ادبیات کرده است.
بخشی از سروده صدای پای باران

با صدای پای باران چشم ها را باز کردم
بامدادی شاد و خوش از زندگی آغاز کردم
پاک کردم آینه، تا روی خود بهتر بینم
جای پای خواب دوشین را به چهره ناز کردم
وا گرفتم چین ز ابرو، خنده بر لب
پیک شادی را دوباره، در برویش باز کردم
در گشودم روی باران، سر برون کردم ز خانه
یادی از یک روز بارانی به شهر خوب خود شیراز کردم

کتاب مستطاب «خلخانه» نوشته استاد علی مسعودی به هیچ کتابی شباهت ندارد

1521-35

کتاب مستطاب خلخانه، به هیچ کتابی شباهت ندارد، نه خاطرات است، نه رمان، نه تاریخ نویسی، نه طنز ونه نیش و نوش، ولی عجیب اینکه همه اینها را با خود دارد.
به نوشته استاد علی مسعودی فریادهای غربت است، که به مرد روستایی پیر که در اتاق چسبیده به طویله در بستر بیماری است تقدیم می شود، ولی در اصل به من و شما، به اپوزیسیون خواب رفته، به آنها که به خر مراد سوارند و می تازند، به آنها که در تاریکی زندان ها پوسیده اند، به آنها که زیر شلاق دیگر فریادی نمی کشند، به آنها که قلم شان شکسته و حتی خورده هایش را هم جمع نمی کنند تقدیم می شود.
«خلخانه» قالیچه حضرت سلیمان نیست، که در یک لحظه به آسمان سرزمین مان پرواز کند، از آن بالا مسیر همه جا را تماشا کنیم و هرچه بگردیم نوجوانی و جوانی مان را هم پیدا نکنیم. خلخانه ما را با خود به سالهای دور می برد، به بگیر و ببندهای سالهای 80 و حتی ما را به دوره زنده باد و مرده باد می برد، به آن روزها که فریاد یک شجاع تاریخ دکتر مصدق، که انگار همیشه لباس تن اش پرچم شیروخورشید بود، به گوش کسی نمی رسد او را بجای برسر نشاندن و قدرشناختن، به تبعید روانه می کنند، می کوشند نام اش را از صحنه تاریخ پاک کنند، ولی صفحات تاریخ در طی سالها پاک میشود، عوض میشود، تحریف میشود، ولی نام مصدق طلایی تر از همیشه برجای می ماند.
استاد مسعودی مرید مصدق، هر بار از او تصویری می کشد، انگار بزرگترین سردار جنگی دنیا را به روی تابلو خلق می کند، او عمیقا این فردوسی زمانه را، بابک خرم دین، نواده کورش را می شناسد.
خلخانه با کسی رودروایستی ندارد، هرچه در دل دارد رو می کند، مچ خیلی ها در خلخانه باز می شود حتی اگر اسم واقعی شان نیاید، چرا که شهر فرشته ها، شهر رسواکننده دلالهای سیاسی است.
خلخانه یادی از بختیار، داریوش فروهر، همه سرداران سربریده می کند و از خیلی جلادان، زندانبانان و دادستان های بدون قلب، که قلب وطن پرستان را نشانه رفتند.
خلخانه از کودتای امریکایی در ایران، تا کودتای سکوت در شهر فرشته ها می گوید، از فدرال بیلدینگ که روزگاری 40 هزار ایرانی را در خود جای می داد تا روزی که 140 نفر روی چمن ها در آفتاب سوزان ایستادند و ناامید روانه خانه هایشان شدند.
خلخانه را که می خوانید، خیلی ها را می شناسید، به ماهیت شان پی می برید، انگار پرده ای از جلوی چشمان تان کنار می رود.
خلخانه را باید مرور کرد، صد بار، چرا که هر بار در پس صفحات اش با واقعیت های تکان دهنده ای روبرو میشوید، با طنزهایش می خندید و با طنزهایش می گریید.