1523-57

 

مچ پا و دو انگشت رامش شکست

1523-59

هفته قبل رامش خواننده معروف به دنبال سقوط از پله های خانه، دچار شکستگی پا و دو انگشت پا شده و بلافاصله به بیمارستان انتقال یافت.
رامش بعد از عمل و درمان، به خانه بازگشت تا دوران نقاهت را بگذراند.
رامش اینروزها بدلیل مرگ ناگهانی مادرش که بسیار مورد علاقه اش بود، در اندوه بزرگی بسر می برد چون او بیشتر ایام هفته را با مادر می گذراند و همدم اش بود.

خاموشی رضا سپهداری نقاش برجسته

1523-61

رضا سپهداری هنرمند نقاش ساکن لس آنجلس، فارغ التحصیل هنراز دانشگاه تهران پس از انقلاب به کانادا وسپس امریکا مهاجرت کرد و همواره در برنامه های فرهنگی و هنری سهیم بود و از مسئولین برگزاری جشن بزرگ مهرگان در ارواین بود. وی محبوب بسیاری بود، دلی مهربان و انسانگرا داشت و متاسفانه بیماری سرطان امانش نداد و صبح 14 آگوست 2016 آرام چشمهایش را بردنیا و عزیزانش بست.
درگذشت او را به خانواده محترم اش و جامعه هنری تسلیت می گوییم.

اینروزها موزیک ویدیوی دیدنی
«پیامبر» از شاهکار بینش پژوه، همه جا مورد بحث است

1523-62

1523-63

شاهکار بینش پژوه اخیرا یک موزیک ویدیوی بسیار حرفه ای ارائه داده بنام پیامبرThe Messenger که خود با توانایی خاص شعر آنرا سروده و آهنگ اش از موریس ژار و شاهکار و خود شاهکار نیز خوانده است.
این موزیک ویدیو را سیروس کردونی با همه هنر و توانایی هنری خود خلق کرده ودر زوایای آن خلاقیت موج میزند.
به بخشی از شعر پیامبر توجه کنید:
ای پیامبر کاش می دیدی
که اینروزها با نام دین چون می کنند
مردمان بی گنه را می کشند، کودکان را غرقه خون می کنند
دین اگر اینست، پس من کافرم
کافرم من، من مسلمان نیستم
گرمسلمانی به قتل وغارت است
ملحدم من، اهل ایمان نیستم
طالبان و داعش و القاعده
جهل دینی برج ویران می کند
آن که ایمان داشت را هم ای دریغ
این جهالت، سست ایمان می کند
مغزهاشان بوی گند ماندگی
فکرشان بوی عفونت میدهد
منطق شمشیر اینجا حاکم است
صلح شان بوی خشونت می دهد
ای پیامبر کاش می دیدی
که این روزها با نام دین چون می کنند…
مردمان بی گنه را می کشند، کودکان را غرقه خون می کنند
دین شد دکان کار و کاسبی
عده ای از این گذر نان می خورند
از تنور داغ جهل مردمان
کنج مسجد نان ایمان می خورند
جای مذهب کاش یک ذره شعور
جای دین ایکاش وجدان داشتند
کاش براین حرفها که میزدند
روی منبر خویش ایمان داشتند
حیرتا این مغزهای منجمد
جای عالم خویش قالب می زنند
زیرحرف حق که می مانند
بر روی تو مهر محارب می زنند
قبل هر دینی همه ما آدمیم
قبل هر مذهب برادر با همیم
گرمسلمان گرمسیحی، گر یهود
آدمی باشیم، مذهب هر چه بود

کتاب مستطـاب خلخـانه
نوشته استاد علی مسعودی

1523-64

در کتاب مستطاب «خلخانه» صدها ماجرای طنز و شوخی و جدی و نیش ونوش را می خوانید، لبخند میزنید، از ته دل می خندید، چهره در هم می کشید و گاه اشکهایتان سرازیر میشود.

به بخشی از کتاب توجه کنید:
سه شب پیش تیمسار کرامت از من دعوت کرد که در یک گردهمائی نیمچه خصوصی که فقط رجالی که سرشان به تنشان می ارزد دعوت دارند در چایخانه ای که غذا و مشروبات الکلی را عرضه می کرد شرکت کنم و فرمودند که ورودیه کوچکی که صرف کمک به آوارگان در اطراف و اکناف جهان میشود را هر یک از شرکت کنندگان، کاسه کوزه دارها می پردازند.
در ساعت مقرر با تاخیر چند دقیقه ای به چایخانه رسیدم و در یکی از میزهای 5 نفره که تیمسار کرامت و آقای خدازاده نشسته بودند، در کنار تیمسار کرامت نشستم. با یک نگاه کوتاه به گردهمایان دریافتم که بسیاری از آنان را می شناسم دو مدیر روزنامه، سه وزیر، پنج معاون وزیر، پنج شش سرتیپ و سرلشکر از سه نیروی هوایی و زمینی و دریایی و یک تیمسار از ژاندارمری و هفت هشت سرهنگ و سرتیپ و سرلشگر از نیروی انتظامی شهری که یکی از آنها غیابا محکوم به اعدام، صد سال زندان و 500 ضربه شلاق شده بود و اگر سرموقع خارج نمی شد، زیر 500 ضربه شلاق جان به جان آفرین داده بود.
جلسه با گرداندن قهوه، چای بر سر میزها شروع و لحظاتی بعد مدیراجرایی گردهمایی عبدالعلی خان که از هنرپیشگان سینما و تلویزیون بود و علاقه مفرطی به نقش هایی با درجات نظامی داشت پشت تریبون قرار گرفت و با فشار دادن دکمه ضبط صوتی صدای سرود ای وطن را در فضا پخش کرد.
از میز کناری من آقای وزیری که از یک پا ناقص بود و پیش از وزارت صاحب امتیاز روزنامه ای هم بود و با خاندان حاکم فامیل شده بود، با لحن عصبانی و اعتراض به پخش سرود از جا بلند شد و گفت شما حق ندارید که هر سرودی را که تازه مد شده پخش کنید سرود ملی ما همان سرودی است که در آغاز هر فیلم سینمایی در سینماها پخش می شد خواهش می کنم صدای ضبط صوتتان را خفه کنید و اگر سرود شاهنشاهان در بساط ندارید، همه با هم می توانیم بدون موزیک و بالابانچی سرود را بخوانیم و بعد شروع به اجرای بدون موزیک شاهنشاه ما زنده باشد کرد و بدنبال آن جرو بحث و درگیری و توهین آغاز شد…
***
برای اطلاعات بیشتر و احتمالا همین روزها برای تهیه کتاب به شماره زیر تلفن کنید.
949-510-2451