1414-48

 

1414-49

شرمین شجره، ترانه سرا و شاعرکه سالها برای خوانندگان معروف چون ستار، ابی و قمیشی می سرود و در سالهای اخیر لب فرو بسته بود، ده روز پیش پسر 28 ساله اش آیدین را ناگهان از دست داد و شعر زیر را در رثای او سرود و از همان لحظه دست به اعتصاب غذا و دارو زد تا به او پیوست. مجله جوانان فقدان شرمین عزیز و آرمین عزیز را به مهندس شجره عزیز و خانواده صمیمانه تسلیت می گوید.

***

چه مهربان بودى آن شب
آن هنگام كه دستان غمبارت شانه هاى خسته ام را فشرد
من ندانستم كه تلخى وداع در چشمانت برق مى زند
چه مهربان بودى آن شب
چه بى تاب و بى قرار
و من نمى دانستم در پهنه آن شب غمگين چه حادثه اى پنهان است
اگر مى دانستم، از شب مى خواستم كه بماند… با تو…
و كاش مى دانستم مسافر صبحى دلگير و ترسناكى
چگونه نوشت كتاب تو را؟ خدا را مى گويم
كاش مى دانستم كه از اين هنگام قصه ات را تمام مى كند تا تو هميشه قهرمان من بمانى
خوشا به حال زمين… نمى دانى چه دشوار ست 
زمين به تو فخر بفروشد از به آغوش كشيدنت… و تو بدانى پاره هاى تنت به يغما رفته
نمى دانم آيا زين پس چراغ خانه ام با خاطره ات خواهد سوخت؟
من از تاريكى نمى هراسم، شعله جگرم هميشه افروخته ست،
 گرچه نگاه بى سوى من بى تو نور نمى خواهد،
آرام جانم چشمان هميشه نگرانت را قاب مى گيرم تا چراغ دلم شود.
سفرت بخير

حبیب خواننده معروف بازداشت و به قید وثیقه آزاد شد

1414-52

از دویچه وله فارسی
یک نماینده مجلس به نقل از یکی از فرماندهان نیروی انتظامی از آزاد شدن حبیب به قید وثیقه خبر داده است. بنا بر گزارش رسانه‌های ایران حبیب هنگام ضبط ویدئوکلیپی در یکی از شهرهای شمال ایران بازداشت شده بود.
سایت “انصاف نیوز” گزارش داده حبیب محبیان معروف به حبیب خواننده مشهور ایرانی که در روزهای اخیر در ماسوله یکی از شهرهای گیلان بازداشت شده بود، به قید وثیقه آزاد شده است.
ناصر عاشوری نماینده ی فومن و شفت در مجلس شورای اسلامی به سایت “انصاف نیوز” گفته است: «فرمانده نیروی انتظامی [منطقه] حضوری برای من توضیح داد، نیروی انتظامی به ایشان مشکوک شده بود که مجوز نداشته چون آن را ارائه نداده بوده، و چون از خارج آمده است، برای همین او را یک شب میهمان کرده بودند.» این نماینده مجلس ادامه داده: «البته حبیب زندانی نبود و آن شب هم او را به عنوان میهمان ویژه نگه داشته اند.»
آن‌طور که این نماینده مجلس گفته فردای روز بازداشت، دادسرا با دریافت سندی حبیب را آزاد کرده است.
پیش از این سایت “ایسنا” گزارش داد که “حبیب در حین ساخت ویدیو کلیپ دستگیر شد”. بنا بر این گزارش «حبیب به همراه تمامی عوامل ساخت ویدیو کلیپ، توسط نیروی انتظامی دستگیر و تحویل مقامات قضایی شد».
در نامه‌ای که حبیب پس از آزادی خطاب به پسر خود محمد محبیان درباره چگونگی بازداشت و آزادی نوشته، آمده است که افرادی که او را دستگیر کردند “واقعا آماتور عمل کردند”.
بنا بر این نامه که در سایت “موسیقی ما” و صفحه فیسبوک محمد محبیان پسر حبیب منتشر شده، حبیب افزوده که بدون هیچ توضیحی او را بازداشت کرده و بعد از چند ساعت با همان لحنی که او را دستگیر کرده بودند، دوباره آزاد کرده‌اند.
حبیب نوشته است: «زمانی که من آزاد شدم سربازهای وظیفه و افسرها از فرط خوشحالی شروع به عکس و امضا گرفتن از من کردند. سعی کردم در عکس‌ها لبخند بزنم ولی حس عجیبی داشتم. با خودم فکر می‌کردم اگر من شخص مجرمی هستم این امضا و عکس گرفتن‌ها دیگر برای چیست؟ کدام آدم معقولی با یک مجرم عکس می‌گیرد؟ ده‌ها سرباز گرد من جمع شده بودند و امضا می‌خواستند. آنجا بود که خدا رو شکر کردم که مردم سرزمینم “من”، یعنی حبیب واقعی را می‌شناسند و وصله‌هایی که فکر می‌کردم بهم چسبیده رو باور ندارند.»
چندی پیش مجموعه ترانه‌های حبیب محبیان با مجوز در ایران منتشر و در نمایشگاه کتاب هم عرضه شده بود.
حبیب محبیان که با نام “حبیب” در دنیای موسیقی شناخته شده است، سال ۱۳۸۸ پس از سال‌ها زندگی در آمریکا به ایران بازگشت. او از آن زمان تاکنون در انتظار مجوز برگزاری کنسرت یا انتشار آلبومی در ایران است.
پس از بازگشت حبیب به ایران ترانه‌ای با عنوان “عشق‌های خدایی” از او در اینترنت منتشر شد که به موضوع قربانیان جنگ ایران و عراق می‌پردازد.
حبیب بهمن ماه ۱۳۹۱ در گفت‌وگو با خبرگزاری ایسنا در پاسخ به این‌که آیا این ترانه را برای گرفتن مجوز خوانده است، گفت: «من برای اعتقادات قلبی‌ام نیازی به مجوز نمی‌بینم. این آثار را در سال ۲۰۰۶ ساخته‌ام. در سال‌هایی که اصلا قرار نبود به ایران بیایم.»
با این حال این خواننده تا کنون موفق به انتشار آلبوم یا برگزاری کنسرتی در ایران نشده است.

ستار در آلانیای ترکیه

1414-51

علیرضا دهقان
ستار هنرمند محجوب و دوست داشتنی که برای اجرای کنسرت 20 روزه به آلانیای ترکیه رفته بود و با بی مهری و عدم تعهد اخلاقی برنامه گزار کنسرت مربوطه مواجه شد و با توجه به استقبال هموطنان که از ایران به آنجا رفته بودند با اجرای 2 شب کنسرت ناگزیر به بازگشت به لوس آنجلس شد تا تدارک وآماده کردن خود برای اجرای برنامه جدیدش باشد.

دیدگاه ستار در مورد جام جهانی برزیل و تیم ملی ایران

ستارخواننده محبوب که یکی از دست اندرکاران تیم فوتبال هنرمندان است بازی های جام جهانی را در هر شرایطی پی گیری می کرد به همین مناسبت روزی که پای تلویزیون نشسته بود و دیدار فینال بین آرژانتین و آلمان را مشاهده می کرد به او زنگ زدم و قبل از اینکه مسابقه به اتمام برسد معتقد بود آلمان پتانسیل قهرمان شدن را دارد و تفسیر جالبی از پیشرفت آلمان داشت و می گفت آلمان باآوردن بازیکنان و مربیان برزیلی به فوتبال آلمان از داشته های آنها طی سالیان استفاده کرده و حالا با همان طرز فکرهای برزیلی و سازمان تیمی برزیل را درخاکش به خاک سیاه می کشاند.
ستار در مورد تیم ملی ایران با الهام گرفتن از گفته زنده یاد ناصر حجازی که کجایمان درست است که فوتبالمان درست باشد می افزاید کل فوتبال و ورزش ایران سیاسی و امنیتی شده است و اصلا به هیچ وجه دولت مردان دوست ندارند ایران در میادین بین المللی پیروز شود چون در داخل ایران باعث شادی و شلوغی شهر می شود.
درمورد بهترین بازیکن ایران هم معتقد بود بازیکن شاخصی وجود نداشت که بتواند سرنوشت بازی را تغییر دهد و اگر هم مقداری توانسته بودند در نتایج بدست آمده موفق باشند مدیون دانش مربی پرتغالی بودند.
ستار به نیکی و احترام خاصی از بازیکنان و مربیان قبل از انقلاب یاد می کرد.

سواران همه رفتند
اسماعیل یگانگی رهگذری از میان طوفان

1414-53

در سال 32 که تاریکی تولدی دیگر پیدا کرد، در دالانهای گراند هتل لاله زار که روزگاری در آن قمر برای مردم میخواند.اتاقهایش برکسب و کار و دفاتر رنگارنگ به اجاره رفته بود.
اتاق شماره دوازده دفتر روزنامه مازندران بود که متعلق به آقای نقوی بود و تابلوئی در کنار درب ورودیش نصب شده بود که «دفتر آوارگان بابل» بر آن نوشته شده بود. آنروزها همه جوانان شهر بابل بدنبال تسخیر شهر توسط ایل قاری کلاه و قیام کنندگان برعلیه نهضت ملی، رخت و لباس خلاصه ای را درون بقچه ها گذاشتند و از شهر گریختند. برای کسانی که شهر و اموراتش را در دست گرفته بودند ملی ها، توده ای ها، همه زبان درازها واجب القتل بودند، مرتدهائی بودندکه رویت سحرگاه را نباید دیگر تجربه می کردند.
در این فرار بزرگ از شهری که همه کله ها بوی قرمه سبزی میداد، اسماعیل یگانگی برادر کوچک یکی از دوستانم که عضو حزب ملت ایران بود مهمان عزیزی بود که تجربه زندگی را در شهر تهران نداشت و افتخار ورود به خانه محقرم را داد.
خانه ای که در زیرزمین آن پر بود از روزنامه های راه مصدق و آرمان ملت، من باو اعتماد کردم،هرگز از او نپرسیدم چپ است یا راست، او مهمان بود و برادر دوستم، او هرگز از من نپرسید که در زیر زمین خانه چه خبر است.
من ازاو خواستم  که اگر به راهنمائی منی که در تهران زاده شده ام و سرمیان سرها دارم  نیاز پیدا کند بدون رودربایستی با من در میان بگذارد.
اسماعیل دوست داشت بنویسد، دوست داشت به حرفه روزنامه نگاری روی بیاورد، او همیشه احساس می کرد که خیلی حرفها برای نوشتن دارد.
قدم اول تهیه مطلبی بود که موضوع روز باشد، آنروزها صف طویلی درخیابان چرچیل بود که جوانان بسیاری به درازای همه خیابان برای پناهندگی و مهاجرت به استرالیا در انتظار به ثبت رساندن اوراق مهاجرت بودند.
با دوربینی که از من بود ومصاحبه هائی که از او بود مطلب جالبی با عکس های زیاد تهیه شد و در وهله اول به مجله آشفته و سپس به مجله امید ایران ارائه شد و آقای صفی پور ناشر مجله امید ایران خیلی آن را پسندید.
اسماعیل دراولین قدم مطبوعاتی بازی را برده بود و خیلی زود با دیدگاه سرزمین خود آشنا شد. او خوب می نوشت،خوب خبرها را تجزیه و تحلیل می کرد و باندازه یک شیردل داشت.
اوعاشق روزنامه نگاری و نوشتن بود و اعتقاد داشت که تنها کاری که طبقه با سواد می تواند انجام دهد روشن کردن چراغ هائی است که روشنایی آن زشتی ها و کراهت آدمهای کریه را  به چشم بیاورد.
سالهای سال بود که او راندیده بودم در آغاز آشنائیمان در گوشه دالان گراندهتل اتاق کوچکی بود که بر سر در نوشته شده بود«دفتر آوارگان بابل» حالا در همه جهان پهناور و در هر کوچه و برزن از بالای قطب شمال تا بی انتهای یخبندان جنوب من آواره ام، تو آواره ای، ایشان آواره اند، همه و هم آواره ایم.
اسماعیل یگانگی مرد، جان داد، دخترش درحالیکه بغض گلویش را گرفته بود خبر مرگ پدر را درنه بیست دقیقه شب داد، به او گفتم که پدرش مرد بزرگی بود، همه عمر گذرگاهش از میان طوفان بود.
علی مسعودی

آناهیتا خلعتبری گزارشگر انتخابات
 در تلویزیون آمریکایی‌ لوس انجلس

1414-54

ماه گذشته، انتخابات در شهرهای مختلف کالیفرنیا برگزار شد و آناهیتا خلعتبری طبق روال چندین سال گذشته، گزارشگر انتخابات شهر لندیل بود.
این گزارش به صورت زنده به مدت ۶ ساعت از کانال‌های آمریکایی‌ پخش شد و آناهیتا خلعتبری در کنار گزارشگر معروف کانال CBS لحظه به لحظه انتخابات و مراحل رای گیری را گزارش کردند.  این اخبار همچنین شامل مصاحبه‌های مختلف و جامعی با سیاست‌مداران بود.
  آناهیتا خلعتبری سالهاست که به عنوان گوینده اخبار در تلویزیون این شهر فعالیت دارد و از طرف شهردار تقدیر نامه‌ای نیز به او تعلق گرفته است. شایان ذکر است که در این انتخابات، برای اولین بار یک سیاه پوست آمریکایی‌ به عنوان شهردار جدید برگزیده شد و در عکس آناهیتا خلعتبری را پس از اتمام انتخابات در کنار شهردار جدید می‌بینید. روزنامه Daily Breeze نیز در این رابطه مقاله جالبی‌ را با عکسهایی از آناهیتا در کنار شهردار جدید به چاپ رساند.

آلبوم 3 آهنگه بهرام فروهر

1414-55

جدیدترین آلبوم «بهرام فروهر» بنام «خیلی زود بود» با 3 ترانه و آهنگ همین روزها بدست دوستدارانش می رسد.
آهنگ و ترانه «خیلی زود بود» از اکبر مهرافزا، تنظیم شهرام قادری.
«ایوالله» بازخوانی یک آهنگ قدیمی و «فریبا» با آهنگ حسین صمدی تنظیم بیژن قادری و شعر منصور خراسانی است.
بهرام فروهر بخاطر صدای دلنشین اش همیشه آلبوم هایش موفق بوده است.

حمیرا بسیار جوان می خواند

1414-56

شاید کمتر کسی بتواند اعضای ارکستر را شناسایی کند،ولی همه خواننده محبوب شان حمیرا می شناسند، که در سالهای دور، قبل از انقلاب، ابتدا بعنوان خواننده ناشناس و بعد بدنبال هجوم مردم برای شناسایی اش با نام حمیرا معرفی شد و درکمتر از یکسال به دل میلیونها راه یافت.
«حمیرا» یک استثناء موسیقی کلاسیک و ناب ایران است، که شیوه خواندن اش را هیچ خواننده ای نتوانست بقولی کپی کند.
«حمیرا» خوشبختانه هنوز سالم و پرانرژی با چهره ای همیشه جوان، اینروزها در هر فرصت مناسب و ویژه ای که پیش آید روی صحنه می خواند ولی در پشت پرده، یک مادر بزرگ مهربان است که حاضر است همه روز و شب را به آن اختصاص بدهد.

1414-57

1414-58

1414-59