1364-38

1364-25

سالهاست استاد محمد نمایشنامه نویس و کارگردان تاتر را با پیشینه درخشانش در کار خود می شناسم وقتی به لوس آنجلس آمد تا با خواهر (همسر محسن مرزبان هنرپیشه ی پرآوازه ی تاتر) و بچه ها وشوهر او و دوستانش دیدار کند مدتی به اصرار من به باغچه ی ما آمد که مآوای ما بود در فالبروک که معمولا پاتوق دوستان بود و سفره کوچک اما با صفا و حال ما گسترده بود و بحث از این و آن سو به ویژه تاتر و این که چرا تاتر لاله زار از پا افتاده و هنرپیشه های قدیم ما همه سرگشته اند. او مدتها در این اندیشه بود که برای رونق بازار تاتر لاله زار که وعده گاه مهاجران شهرستانی بود راهی به تحول بگشاید… خلاصه دغدغه اش تاتر این محله بود که بیشترین مشتریهای شهرستانها داشت. با سارنگ هنرپیشه برجسته پرکار روابط و دوستی نزدیک داشت و به خاطر روزهای سرگشتگی او که کنار خیابان می نشست و از بیماری اعتیاد که در طول سالها بدان ابتلا داشت رنج میبرد، اذیت می شد. آنهایی که سارنگ را میشناختند با تاثر به تماشایش می ایستادند و استاد محمد غم آن مرد را نیز داشت. به همین دلیل نمایشنامه ای با شرکت سعید راد و آهو خردمند در لوس آنجلس روی صحنه برد که سایه ای از سرگشتگی سارنگ را داشت.
استاد محمد پیش از آنکه به سرطان کبد مبتلا شود تلفنی به من وعده داد که عازم لوس آنجلس است. اما تلاش های او برای آنکه تاترهای لاله زار را سامان دهد به طول انجامید و سرانجام هم بی نتیجه ماند و این بزرگوار نتوانست ما ونزدیکان خود را از فیض دیدارش برخوردار سازد و این هفته به علت نبود داروهای لازم فرصتی بیشتر برای مداوا نیافت .باهمدلی و همدردی جوانان و رادیو جوانان با فاطی بانوی عزیز و رضا مرزبان خواهر و همسر او ودیگر بازماندگانش در ایران خود را با آنها همدل می دانیم.

فرهنگ فرهی

1364-27

 

1364-28

در میان مصاحبه ها و برنامه های تازه رادیو جوانان این برنامه ها همه جا مورد بحث بود.مصاحبه با لیسا دفتری چهره معروف شبکه های معروف چون FOX که توسط فرح شکوهی انجام شده بود، دو برنامه ویژه احمد آزاد از رادیو ایران قبل از انقلاب با حضور چهره های نامدار فراموش نشدنی، برنامه جدید جوانان گویا با همکاری سعید محمدی و ندا، دو مصاحبه با دو وکیل آشنای جامعه ایرانی، دکتر پیام شایانی، دکتر حسین برنجی، گفتگو با پرویز ناظریان و گفتگو با بهروز جلیلی، حسین مجید و دکتر سیما کنگاوری که در طی این هفته سیل ایمیل ها و تلفن ها راسرازیر مجله جوانان کرد و نشان از توجه خاص شنوندگان رادیو از هر سن وسالی داشت.
جالب اینکه این برنامه ها که در سراسر جهان طی 24 ساعت شنیده میشود بروی تلفن های دستی و همچنین از ماه گذشته بروی سیستم GLWIZ در خانه ایرانیان در امریکا،کانادا و اروپا نیز شنیده میشود.
فرح شکوهی برنامه های خود را تهیه و اجرا می کند، سعید محمدی و ندا اخیرا دست به تهیه برنامه جوانان گویا زده اند و احمد آزاد براستی برای تهیه برنامه های رادیو ایران قبل از انقلاب از بزرگترین و نایاب ترین آرشیو کمک می گیرد.

1364-29

1364-30

نادر رفیعی چهره معروف تلویزیونی اینروزها در تدارک ساخت یک فیلم دو ساعته است، که به ماجراهای واقعی شخصیت های سرشناس ارتباط دارد و برای این منظور ازحدود یکسال پیش تدارک دیده، با شخصیت های معروف سخن گفته و تیم سازنده فیلم را هم برگزیده است.
نادر برای ایفای نقش حساس یک پسربچه 10تا 13 ساله نیاز به یک نوجوان مستعد ایرانی که به زبان فارسی و انگلیسی سخن بگوید و تیپ کاملا ایرانی داشته باشد و همچنین یک پدر در سنین 50 تا 60 ساله نیاز دارد که علاقمندان برای این منظور می توانند با ایمیل زیر تماس بگیرند:

[email protected]

1364-31

1364-32

دلارام کشمیری ازگویندگان زیبا و مسلط تلویزیون ملی ایران، قبل از انقلاب بود وحتی بدلیل چهره دلپذیرش به بازی در فیلم ها دعوت شده بود، ولی بمجرد رویداد انقلاب در ایران، از کشور خارج شد و به آلمان کوچ کرد. خیلی از ستارگان تلویزیون در لس آنجلس و یا در نیویورک، واشنگتن دی سی، به طریقی به رادیوها و تلویزیون ها راه یافتند هم دوره ای های دلارام چون نادر صدیقی و همسرش شهلا، فریدون فرح اندوز و انوشیروان کنگرلو و ایرج گرگین به رادیو و تلویزیون صدای ایران راه یافتند، و خیلی ها در تلویزیون ها و رادیوهای لس آنجلس فعال شدند، ولی دلارام یکی از بد شانس ها بود، چون دور بودن از صحنه های امریکا، او را برای همیشه از حرفه اصلی اش دور کرد.
دلارام سالهاست در آلمان زندگی آرام و ساده ای دارد، بارها امکان ازدواج هم پیدا کرد ولی نپذیرفت، امکان اجرای برنامه درکنسرت ها را پیدا کرد، ولی همچنان خلوت خود را ترجیح داد درحالیکه خیلی ها می گویند حیف بود این گوینده توانا خلوت نشین بشود.

1364-33

1364-35

«داودبهبودی» خواننده و آهنگساز سرشناس را دیدیم که پر از انرژی و شادی و شعف بود. پرسیدیم تو که همیشه پر انرژی بودی، ولی این بار انگار اتفاق جالبی برایت پیش آمده که روی زمین بند نیستی.
بلافاصله تصاویری از کیف دستی خود بیرون می آورد و نشان میدهد و میگوید این نوه شیرین من است اسمش «جمزداود بهبودی» است که در طی چند هفته همه وجود مرا تسخیر کرده است. اگر به اختیار من باشد من جمز را حتی شبها هم به پسرم پیمان وعروسم تینا پس نمیدهم، چون هم من و هم همسرم مینا عاشق این مسافر و مهمان تازه خانواده هستیم.
 او گفت: خوشبختانه پیمان اخیرا خانه ای درست در همسایگی ما خریده، که ما بتوانیم شب وروز با این مهمان کوچولو باشیم.
به داود عزیز و مینای عزیز و پیمان و تینای عزیز صمیمانه تبریک می گوئیم و امیدواریم مهمان کوچولو سرشان را شب و روز گرم کند.

1364-36

1364-37