فرستنده سرگذشت: جلال .م- تورنتو- كانادا قسمت هفتم "سوفيا" دختر جذاب ايتاليايي اسير دست گربه شده بود حالا ديگر سوفيا با صداي بلند گريه ميكرد. بطوري كه مستهاي آخر شب كه در آن "بار" جمع شده بودند، همه … Read more about 060-“سوفيا” دختر جذاب ايتاليايي اسير دست گربه شده بود
059-جنجال گربه خبيث بر پرده تلويزيونها و صفحه اول روزنامه هاي شهر رم
روزنامه نگار جوان و جذاب تمامي فرستنده سرگذشت: جلال .م- تورنتو- كانادا قسمت ششم جنجال گربه خبيث بر پرده تلويزيونها و صفحه اول روزنامه هاي شهر رم "سوفيا" وقتي ماجراهاي آنشب را تعريف ميكرد، خودش بشدت … Read more about 059-جنجال گربه خبيث بر پرده تلويزيونها و صفحه اول روزنامه هاي شهر رم
058-روزنامه نگار جوان و جذاب تمامي آن حوادث عجيب را با چشم خود ديد
روزنامه نگار جوان و جذاب تمامي آن حوادث عجيب را با چشم خود ديد فرستنده سرگذشت: جلال .م- تورنتو- كانادا قسمت پنجم سوفيا وقتي ماجراي روزنامه نگاري را كه به خانه برده بود تعريف ميكرد، رنگ به چهره … Read more about 058-روزنامه نگار جوان و جذاب تمامي آن حوادث عجيب را با چشم خود ديد
057-گربه عاشق و حسود در انتظار ورود معشوقه من بود
فرستنده سرگذشت: جلال .م- تورنتو- كانادا قسمت چهارم گربه عاشق و حسود در انتظار ورود معشوقه من بود زيبايي جادويي "سوفيا" و ملاقات ناگهاني او در آن نايت كلاب، بقدري مرا سرحال آورده بود كه به هيچوجه … Read more about 057-گربه عاشق و حسود در انتظار ورود معشوقه من بود
حلول يك روح خبيث در بدن گربه يك دختر جذاب056
حلول يك روح خبيث در بدن گربه يك دختر جذاب فرستنده سرگذشت: جلال .م- تورنتو- كانادا قسمت سوم زير لب و با صداي بلند، اما بدون اراده و خواست خودم، حرفهاي دخترك را تكرار كردم:- گربه سياه سياه. رنگ شب. … Read more about حلول يك روح خبيث در بدن گربه يك دختر جذاب056
كابوس پنجه گربه سياه055
كابوس پنجه گربه سياه فرستنده سرگذشت: جلال .م- تورنتو- كانادا قسمت دوم خلاصه شماره پيش در روزگاراني نه چندان دور من يك ديپلمات جوان و مجرد بودم. محل ماموريت من در ايتاليا بود و از زندگي مرفهي كه … Read more about كابوس پنجه گربه سياه055
ملاقات فراموش نشدني در رم054
ملاقات فراموش نشدني در رم! فرستنده سرگذشت: جلال .م- تورنتو- كانادا قسمت اول آقاي ذكايي مدير و سردبير مجله خوب جوانان ايراني سراسر دنيا.من با وجود اينكه سني ازم گذشته است و تقريبا در جاده سخت پيري … Read more about ملاقات فراموش نشدني در رم054
سرانجام كسي ميخواست از راز پدربگويد-قسمت سوم
سرانجام كسي ميخواست از راز پدربگويد قسمت سوم خلاصه هفته هاي گذشته زير دستورات پدري بزرگ شديم كه تحصيل كرده فرانسه و انگليس بود،از خانواده ثروتمندي بود، صاحب چند كارخانه و چند شركت در داخل و خارج … Read more about سرانجام كسي ميخواست از راز پدربگويد-قسمت سوم
از خلوت با استيو ميترسيدم – قسمت دوم
از خلوت با استيو ميترسيدم قصه: رويا.م. شيكاگوتنظيم از مزداقسمت دوم خلاصه هفته قبل من در يك خانواده 6 نفره بزرگ شدم، پدرم خشن و پرخاشگر بود، ميديدم كه هميشه به مادرم توهين ميكند، او را كتك … Read more about از خلوت با استيو ميترسيدم – قسمت دوم
رازي در پشت پرده زندگي من -قسمت اول
رازي در پشت پرده زندگي من قصه: رويا.م. شيكاگوتنظيم از مزدا قسمت اول در ميان يك خانواده 6 نفره بزرگ شدم، دو خواهر و يك برادر داشتم، خانواده ام بظاهر بسيار صميمي بودند، البته پدرم اخلاق خاصي … Read more about رازي در پشت پرده زندگي من -قسمت اول
با لوسي از بيمارستان خارج ميشديم كه
با لوسي از بيمارستان خارج ميشديم كه... خلاصه هفته هاي قبل من از كودكي فهميدم نيرويي در من وجود دارد كه براي اطرافيان شانس و خوشبختي و ثروت ببار ميآورد، البته در مورد خانواده خودم اثري نداشت … Read more about با لوسي از بيمارستان خارج ميشديم كه
بچه ها از پشت پنجره نگاه ميكردند-قسمت دوم
بچه ها از پشت پنجره نگاه ميكردند قصه: فريبرز.م-واشنگتن دي سي تنظيم: از مزداقسمت دوم خلاصه هفته قبل من از 12 سالگي ناگهان متوجه يك نيروي عجيب ويرانگر در درون خود شدم، من عاشق دختري بنام نيلي بودم … Read more about بچه ها از پشت پنجره نگاه ميكردند-قسمت دوم
پا به عالمي گذاشتم كه نميدانم وهم بود يا واقعيت؟
پا به عالمي گذاشتم كه نميدانم وهم بود يا واقعيت؟ قصه: پرتو. ك. هامبورگ تنظيم از: مزدا قسمت اول از فرودگاه هامبورگ به سوي شهر مي آمدم، باران شديدي ميباريد، از اينكه بعد از 6 ماه از مادرم جدامي … Read more about پا به عالمي گذاشتم كه نميدانم وهم بود يا واقعيت؟
قسمت دوم – بدنبال دوست افغانی ام مرجانه می گشتم
قسمت دوم - بدنبال دوست افغانی ام مرجانه می گشتم خلاصه هفته قبل مادرم را براي بازگشت به ايران به فرودگاه هامبورگ رساندم وبااندوه از او خداحافظي كردم، در راه بازگشت، به دليل باران شديد ولغزندگي جاده، … Read more about قسمت دوم – بدنبال دوست افغانی ام مرجانه می گشتم