قصه پرغصه سوسن تنظيم از كاوه سنگ صبور مهربانم، آقاي ذكايي محترم،واقعا نميدانم از كجا شروع كنم؟ قصه پر غصه من بسيار طولاني و اندوهبار است. براي اينكه پاسخي دريافت كنم مجبورم داستانم را خلاصه … Read more about 053قصه پرغصه سوسن
كداميك؟ شوهر سابقم، عشق تازه ام، بچه هايم؟052
كداميك؟ شوهر سابقم، عشق تازه ام، بچه هايم؟ تهيه از: فريدون اخوان سنگ صبور عزيز هم من و هم ناصر هر دو در خانوادههاي مرفهي پرورش يافتيم. فاميلي دوري هم با هم داشتيم، ولي آنها در تهران زندگي ميكردند و … Read more about كداميك؟ شوهر سابقم، عشق تازه ام، بچه هايم؟052
051-جنينسرنوشت ساز
جنين سرنوشت ساز سنگ صبور عزيزجنيني كه هنوز پا به زندگي نگذاشته، با خود مشكلات و بن بستهايي را همراه آورده است، واقعا چه بايد بكنم؟•••ده ساله بودم كه همراه خانواده كشور را ترك كردم. مدت يكسال را در … Read more about 051-جنينسرنوشت ساز
اهالي شهرك بدنبال دخترك گمشده ام رفتند
اهالي شهرك بدنبال دخترك گمشده ام رفتند بارها تصميم گرفتم برايت نامه بنويسم،ولي هر بار بدليلي پشيمان شدم،ولي اين بار با خود گفتم بهرحال انعكاس اين قصه هاي واقعي در مجله جوانان، بسياري را بخود ميآورد و … Read more about اهالي شهرك بدنبال دخترك گمشده ام رفتند
قسم خورده بودم نقاشي نكنم
قسم خورده بودم نقاشي نكنم ز همان كودكي، بروي دفترچه مدرسه ام نقاشي ميكردم، پدرم بارها گوشم را كشيدكه پسر! بجاي اين ديوانه بازيها برو دنبال درس و مشق ات. من دلم ميخواهد حداقل يك دكتر توي اين خانواده … Read more about قسم خورده بودم نقاشي نكنم
يك راز كهنه دردل شكسته من!
يك راز كهنه دردل شكسته من! سنگ صبورعزيز من در كابل بدنياآمدم، در دوران آشوب و جنگ، بمباران و ويراني سرزمينم، با پدر و مادرم به ايران كوچ كرديم.متاسفانه پدرم براثر يك تصادف هولناك جان از كف داد و مادرم … Read more about يك راز كهنه دردل شكسته من!
كسي باور نميكند مريم با من زندگي ميكند!
كسي باور نميكند مريم با من زندگي ميكند 7 سال قبل كه من وارد امريكا شدم، 41ساله بودم، از يك رابطه نافرجام عاشقانه بيرون آمده بودم، از هر رابطه احساسي و اصولا دوستي و نزديكي با جنس مخالف پرهيز … Read more about كسي باور نميكند مريم با من زندگي ميكند!
خود را در ميان كوهي از آتش ميبينم1247
خود را در ميان كوهي از آتش ميبينم سنگ صبور عزيز من به دليل طلاق پدر و مادرم، تصميم داشتم هيچ گاه ازدواج نكنم به همين جهت وقتي در 22 سالگي به كلن آمدم با خود گفتم همه نيروي خود را به كار ميگيرم … Read more about خود را در ميان كوهي از آتش ميبينم1247
چرا مژده مرا باور ندارد؟
چرا مژده مرا باور ندارد؟سنگ صبور عزيز گاه آدم ها در ميمانند، كه چگونه صداقت و عشق خود را ثابت كنند؟ چگونه به اطرافيان بفهمانند كه آنها براستي دلسوز و مسئول هستند. من از جمله همان آدم ها هستم،كه امروز … Read more about چرا مژده مرا باور ندارد؟
روياي گمشده
روياي گمشده سنگ صبور عزيز از روزي كه ايران را ترك گفتم به در و ديوار زدم، تا خودم را به امريكا برسانم، ولي متاسفانه همه جا با در بسته روبرو شدم راستش ميخواستم به تنها عشق زندگيم رويا بپيوندم، به … Read more about روياي گمشده
قصه سگ كوچولوي بهترين دوست من
قصه سگ كوچولوي بهترين دوست من سنگ صبور عزيزمن هميشه به دوستي فرامرز مينازيدم، دوستي وفادار و با گذشت بود، من و فرامرز از ايران با هم دوست بوديم، هر دو در خيابان فرح شمالي همسايه بوديم، خانواده هايمان … Read more about قصه سگ كوچولوي بهترين دوست من
سنگ صبور1236
بخاطر انتقام، زني آشوبگر شدم سنگ صبور عزيز شايد از ديدگاه تو و همه آنهايي كه اين ماجرا را ميخوانند، من آدم گناهكاري جلوه كنم، ولي اگر خوب به زندگي من توجه كنيد، ميبينيد من چاره اي جز انتقام … Read more about سنگ صبور1236
سنگ صبور1238
بخاطر انتقام، زني آشوبگر شدم سنگ صبور عزيز شايد از ديدگاه تو و همه آنهايي كه اين ماجرا را ميخوانند، من آدم گناهكاري جلوه كنم، ولي اگر خوب به زندگي من توجه كنيد، ميبينيد من چاره اي جز انتقام … Read more about سنگ صبور1238
سنگ صبور-1239
سفر به روسيه، زندگيم را تكان داد سنگ صبور عزيز زندگي زناشويي من در سفري به روسيه ناگهان منقلب شد، ناگهان احساس كردم به آخر خط آن رسيده ام.من و ژيان دو شكست خورده در عشق بوديم، من بدنبال يك نامزدي 4 … Read more about سنگ صبور-1239
سنگ صبور-1240
بلاي فيس بوك! سنگ صبور عزيز تكنولوژي جديد، بويژه آنچه از كامپيوتر بر ميآيد، ضمن اينكه براحتي به كار بشر كمك ميكند، به همه چيز سرعت بخشيده و اعجازي كه در اين ده پانزده سال اخير از خود نشان داده، … Read more about سنگ صبور-1240
سنگ صبور-1241
آن سايه خانمان برانداز نيمه شب! سنگ صبور عزيز امروز تصميم گرفتم به سراغ شوهرم بروم، از آن راز بزرگ با او سخن بگويم، رازي كه شايد زندگيم را دچار طوفاني بزرگ بكند.يادم هست روزي كه من و فرهنگ با هم … Read more about سنگ صبور-1241
سنگ صبور-1242
هر روز بيشتر از شوهرم دور ميشومسنگ صبور عزيز در يك عروسي بزرگ در دالاس، من براي اولين بار كامران را ديدم، دخترخاله ام او را بعنوان دكتر كامران معرفي كرد، راستش من بدليل حادثه اي كه در ايران براي … Read more about سنگ صبور-1242
سنگ صبور-1243
از آن زن زيباي بالا بلندچه مانده سنگ صبور عزيز هر بار كه به گذشته بر ميگردم، با خود ميگويم بايد بيشتر از اينها شكرگزار بودم. چون سالهاي اخير، چشم و گوش مرا چنان در برابر نعمات زندگي، لحظات زيباي … Read more about سنگ صبور-1243