شوهرم همه جا مرا تعقيب ميكرد با سميرا كه گفتگو ميكردم، گاه دچار احساسات ميشد و در چشمانش اشك مينشست، ولي كمي دورتر پدرام و پسرش خونسرد در حال خوردن بستني بودند. سميرا از من خواست با او به كافيشاپ … Read more about شوهرم همه جا مرا تعقيب ميكرد055
با رقيب عشقي خود چكنم054
با رقيب عشقي خود چكنم با روزبه در دفتر وكيلش به حرف نشستم، درحاليكه دختر و پسرش را هم با خود آورده بود. ميگفت: قرار بود ناهيد هم امروز بيايد، ولي باز هم از سر لجبازي نيامد! ولي بهرحال من درد دلم را … Read more about با رقيب عشقي خود چكنم054
053آيا اشكهاي ژاله از پشيماني خبر ميدهد
آيا اشكهاي ژاله از پشيماني خبر ميدهد حضور من در سالن انتظار دادگاه، نه براي تهيه گزارشي از ماجراهاي طلاق، كه به منظور ديدن دوستي بود كه يك قاضي جوان ايراني تبار است. ژاله كه در آن فضاي خشگ دادگاه به … Read more about 053آيا اشكهاي ژاله از پشيماني خبر ميدهد
چگونه زندگي دختركم بر باد رفت؟052
چگونه زندگي دختركم بر باد رفت؟ "غزاله" شيك و زيبا و جذاب جلوي دادگاه ايستاده بود، من با سفارش دوستي او را به مصاحبه دعوت كرده بودم. با خوشرويي جلو آمده و گفت شوهرم سيامك ميلي به گفتگو ندارد، گرچه او … Read more about چگونه زندگي دختركم بر باد رفت؟052
طلاق در اوج خوشبختي051
طلاق در اوج خوشبختي گوهريك آبراميان از دادگاههاي طلاق كاليفرنيا گزارش ميدهد شايد اين طلاق، عجيب ترين طلاق در جامعه ايراني باشد، ولي در نهايت اتفاق افتاده است، براي زوجي كه بظاهر عاشق هم بودند•••همه … Read more about طلاق در اوج خوشبختي051
چاقي بلاي جانم شد
يافا سليماني از دادگاههاي طلاق نيويورك گزارش ميدهد نسترن از شما خوانندگان عزيز مجله جوانان راهنمايي ميطلبد چه راهكار هايي را براي او پيشنهاد ميكنيد؟ آيا جدايي براي او بهترين راه بود؟ با نسترن جلوي … Read more about چاقي بلاي جانم شد
توطئه خواهر شوهر
توطئه خواهر شوهر محبوبه را در دفتر وكيلش ديدم، خود علاقمند به گفتن ماجراي زندگيش بود. ميگفت هيچ گاه فكر نميكردم روزي با شوهرم اردشير به چنين مرحله اي برسم. ولي متاسفانه حوادت زندگي آدم ها و … Read more about توطئه خواهر شوهر
آنروز با يك چمدان خانواده ام را ترك گفتم
آنروز با يك چمدان خانواده ام را ترك گفتم >ارژنگ< را در دفتر وكيل اش ملاقات كردم، آمده بود تا آخرين مراحل طلاق اش از رويا همسرش طي كند.خود مايل به گفتگو بود، عقيده داشت بازگويي اين رويدادها، از سويي … Read more about آنروز با يك چمدان خانواده ام را ترك گفتم
1241همسرم با مردي قرار ملاقات داشت
همسرم با مردي قرار ملاقات داشت بهمن با دل پري با من حرف مـيزد، احـسـاس پشيماني و احساس گناه، احساس اينكه گاه آدم ها چگونه آشيانه خود را بهم ميريزند، او را اذيت ميكرد، وقتي حرف همسرش پوري را … Read more about 1241همسرم با مردي قرار ملاقات داشت
رابطه زناشويي در اتاقي تاريك و در سكوتي مطلق1236–
رابطه زناشويي در اتاقي تاريك و در سكوتي مطلق >فلور< وقتي حرف ميزد، خجالت و شرم را در چـهره اش ميديدم، ميگفت هيچگاه دلم نميخواست اسرار پشت پرده زندگيم را براي كسي بازگو كنم، ولي احساس ميكنم بار … Read more about رابطه زناشويي در اتاقي تاريك و در سكوتي مطلق1236–
زندگي ما در تلافي خلاصه شده است
زندگي ما در تلافي خلاصه شده است علي آباداني از دادگاههاي طلاق آلمان گزارش ميدهد پروين وافشين را از قـبـل مـيشـنـاخـتم، قرار گذاشتيم پاي حرفهاي هر دو بنشينم، ولي در آخرين لحظات فقط افشين با من به حرف … Read more about زندگي ما در تلافي خلاصه شده است