1432-47

از سلسله برنامه های
احمد داوری تحت عنوان
«از شهر فرشتگان تا هالیوود»
در جوانان رادیو
Javanan Radio

1432-50

سینمای کلاسیک هالیوود

سینمای کلاسیک هالیوود اصطلاحی است که بر نوعی سبک دیداری و شنیداری معین در ساخت تصاویر متحرک (فیلم سینما) و نحوه و تهیه و تولید آنها گفته میشود. این سبک در صنعت سینمای امریکا بین سالهای 1910 تا 1960 میلادی مورد استفاده بوده است. اساسا آثار سبک کلاسیک، بر مبنای اصل ویرایش (ادیت) مداوم و با سبک و شیوه «نامرئی» تهیه میشد. باین مضمون، نه حضور دوربین فیلمبرداری و نه ابزارهای صدا برداری، هیچکدام توجه کسی را جلب نمی کرد و محسوس نبود.
با این پیشگفتار در چند سطر راجع به سینمای کلاسیک هالیوود، اکنون می پردازم به عصر طلائی هالیوود در سینمای امریکا:
عصر طلایی هالیوود، در تاریخ سینمای امریکا، اصطلاحا به دورانی اطلاق میشود که از پایان دوران سینمای صامت، یعنی از اواخر سال 1920 میلادی آغاز شده و تاحدود سال 1960 میلادی به طول می انجامد. در طی این دوران، که دورانی پربار در صنعت سینما محسوب می شود، تعداد بسیار زیادی فیلم توسط استودیوهای فیلمسازی هالیوود تولید گردید.
بدون تردید آغاز عصر طلایی را می توان از فیلم معروف خواننده جاز که در سال 1927 ساخته و اکران شد، تلقی نمود. قابلیت و حسن اصلی این فیلم ، در استفاده آن از صدا معرفی شده بود وهمین ویژگی (ویژگی ناطق بودن فیلم)، موجب افزایش چشمگیر فروش آن و گیشه بسیار خوب برای آن گردید. در این دوران اغلب فیلمهای سینمایی ساخته شده توسط هالیوود، در ژانرهای وسترن، کمدی های بزن بکوب (شاد و مفرح و پرماجرا)، ژانر فیلم موزیکال، کارتون و انیمیشن، یا ژانر بیوپیک (فیلم های مربوط به زندگینامه افراد) می گنجیدند و معمول چنان بود که تیم های سازنده هر کدام از فیلم های یک استودیو، اغلب در سایر فیلم های ساخته شده توسط همان استودیو نیز، فعال بودند.
اما پس از فیلم خواننده جاز که در سال 1927 منتشر شد، کمپانی برادران وارنر موفقیت بسیار بزرگ و عمده ای به دست آورد و آن موفقیت این بود که این کمپانی در سال 1928 بعد ازخریداری مجموعه تئاترهای (سالن های سینما) استنلی و تمامی محصولات و متعلقات آنها در سطح امریکا، توانست که خط سیر مشخصی در سینما به دست بیاورد. به همین ترتیب، سایر کمپانی های بزرگ فیلمسازی نیز در راستای تصاحب تئاترهای(سالن های سینما) مخصوص به خود گام برداشتند: شرکت ام .جی. ام MGM که از زمان شکل گیری خود در سال 1924، اقدام به تصاحب زنجیره ای از تئاترهای گوناگون کرده بود، این مجموعه را به نام تئاتر لوئیز Leows نامگذاری کرد و همچنین کمپانی فاکس نیز، به همان ترتیب مجموعه تئاترهای زنجیره ای متعلق به خود را تئاترهای فاکس خواند. درعین حال، شرکت RKO نیز، در سال 1928 از ادغام میان تئاتر کیت- اورفئوم و شرکت رادیویی امریکا شکل گرفت و یک مجموعه دیگر تئاتری را که متعلق به این شرکت بود، پدید آورد.
اما در میان شرکت های پیش گرفته، شرکت RKO در پاسخ به انحصاری که شرکت الکتریکی ERPI غرب، تا آن زمان در زمینه استفاده از صدا در بیشتر فیلمهایش داشت و از پس این کار به خوبی بر می آمد، شکل گرفت و از طریق روش شناخته شده فوتوفونیک ، شروع به استفاده از صدا در فیلم های خود نمود.
کمپانی پارامونت نیز، که پیش از آن و در سال 1926، بالابان و کاتز را به دست آورده بود، و در واکنش به موفقیت دو کمپانی برادران وارنر و RKO اقدام به خرید تعدادی سالن از اواخر سال 1920 کرده بود، قبل از این که به خریدهای نهایی خود در این راستا در سال 1929 بپردازد، تلاش نمود تا از طریق دستیابی به تمامی سالن های تئاتر شخصی در منطقه دیترویت، بر تئاتر دیترویت تسلط پیدا کند و سود و منفعت بسیاری را در گیشه ها متوجه خود سازد.

1432-49

در این دوران هنرمندان هر یک از تئاترها نیز معمولا با کمپانی تصاحب کننده آن کار می کردند. به عنوان مثال، کردیک جیبونز وهربرت استوتهارت، همیشه بر روی فیلم های کمپانی MGM کارمیکردند، الفرد نیومن، برای مدتی حدود 20 سال، در کمپانی فاکس قرن بیستم فعال بود، سیسیل ب دومیل، تقریبا تمام فیلم های خودش را در پارامونت ساخت، و فیلم های هنری کینگ نیز، بیشتر برای فاکس قرن بیستم ساخته شد، و به همین ترتیب الی آخر…
در این دوران، گرچه ساخت فیلم هنوز به صورت کسب و کار پر رونقی در نیامده بود، اما با این حال شرکت های فیلمسازی از طریق تجهیز استودیوهای تصویربرداری خود، پول بسیار بدست می آوردند و به هزاران نفر از دست اندرکاران ساخت فیلمها در استودیوهای بزرگ خود، حقوق و دستمزد می پرداختند. از جمله بازیگران، تهیه کنندگان، کارگردانان، نویسندگان، بدل کاران، پرسنل فنی و تکنسین ها، همگی جزو این حقوق بگیران بودند.
کمپانی های بزرگ همچنین صدها سالن سینما در شهرستانها و شهرهای سرتاسر امریکا داشتند، که همواره درحال نمایش فیلم های تولیدی کمپانی های مختلف بودند و همیشه به فیلم های تازه برای نمایش نیاز داشتند. در سال 1930، و در دوران رئیس جمهوری پرزیدنت ویل های، MPDDA (مجمع دولتی فیلمسازان امریکا) اقدام به تاسیس موسسه ای ، موسوم به هایز کد نمود که یکی از اقدامات آن صدور دستورالعمل سانسور بود و براثر همین دستورالعمل و پس از تهدیدهای دولت روند سانسور فیلم ها گسترش یافت. روندی که از سال 1930 آغاز شد، اما با این حال تحمیل دستورالعمل کد و سانسورهای حاصل از آن تنها تا سال 1934 تداوم یافت، یعنی تا پس از آن که لژیون تعیین شایستگی (صلاحیت) وابسته به سازمان جدید کلیسای کاتولیک [که ظاهرا در روند اعمال دستورالعمل سانسور، اظهارنظر می نمود] از ساخت فیلم هایی با بازی مائی وست [از نخستین هنرپیشگان س ک س ی سینما] همچون:
«او اشتباه خود را کرد» و یا فیلم «من فرشته نیستم»، که حاوی برخی صحنه های جنسی بودند، وحشت زده شد و تهدید کرد که اگر به خواسته های کلیسا ترتیب اثر داده نشود، این فیلم ها را تحریم خواهد نمود و بعلاوه تاکید گردید تمامی فیلمهایی که مجوز دولتی بر مبنای دستورالعمل سانسور کد، از دولت اخذ ننموده اند، ناگزیر به پرداخت جریمه نقدی برابر با 000/25 دلار خواهند بود و دیگر نمی توانند که از اکران فیلم ها در تئاترهای خود، سود ببرند. بدین ترتیب MPDDA تئاترهای زیادی را در سطح کشور تصاحب کرد و مالک پنج استودیوی بزرگ شد.
در طول دهه 1930 میلادی، وهمچنین در دورانی طولانی از عصر طلایی، کمپانی MGM صنعت سینما را تحت سلطه خود داشت و تعداد زیادی از ستاره های مطرح سینمای هالیوود در فیلم های این کمپانی ایفای نقش می کردند و برای ستاره های سینما نیز حضور در این فیلم ها نوعی اعتبار محسوب می شد. از جمله برخی از ستاره های بزرگ سینما که برای MGM در زمان های مختلف به ایفای نقش پرداختند، می توان به این افراد که به سلاطین هالیوود مشهورند، اشاره نمود: هامفری بوگارت، کلارک گیبل، گرتا گاربو، جوآن کرافورد، ژان هارلو، گری کوپر، مری پیکفورد، هنری فوندا، مریلین مونرو، مارلون براندو، الیزابت تیلور، اوا گاردنر، جیمزاستوارت، کاترین هیپورن، ویوین لی، گریس کلی، جین کلی، بت دیویس، گلوریا استوارت، فردآستر، جینجر راجرز، جان وین، باربارا استنویک، جان بریمور، ادری هیپورن، باستر کیتون، جودی گارلند.
یکی دیگر ازدستاورد بزرگ سینمای امریکا در طول این دوره از طریق انیمیشن های والت دیزنی بدست آمد.در سال 1937، والت دیزنی موفق ترین فیلم دوران خود، یعنی انیمیشن سفید برفی و هفت کوتوله را ساخت.
بسیاری از مورخان سینمایی، معتقدند که بسیاری از آثار سینمایی بزرگی که از این دوران برآمده اند، در شرایطی منضبط ساخته شده اند. و فیلم های این دوره جزو فیلمهای بسیار منظم محسوب می شوند. اما یکی از دلایلی که ساخت این قبیل فیلم ها را ممکن می کرد این بود که با ساخت بسیاری از این فیلم ها، هیچ تهیه کننده و سرمایه گذاری ناچار به تحمل یک ضربه و فشار بزرگ نبود. بعنوان یک نمونه از این قبیل فیلم ها، می توان به فیلمی اشاره کرد که تنها در یک استودیو و با بودجه ای متوسط و با فیلمنامه ای خوب، و باحضور جمعی از بازیگران نسبتا ناشناخته تولید گردید: همشهری کین ، فیلمی به کارگردانی اورسن ولز که اغلب و در بسیاری از نظرسنجی ها به عنوان بهترین فیلم سینما در تمام دوران ها در نظر گرفته می شود، فیلمی است که با تمام توضیحات ارائه شده در مورد ویژگی های فیلمهای این دوران مطابقت دارد.