1665-3

1665-4

«امیرعلی سیاسی» پژوهشگر جوان، نوه پدر روانشناسی ایران، زنده یاد دکترعلی اکبر سیاسی چهره معتبر و قابل احترام است، جوانی که متولد امریکا، تحصیلکرده این سرزمین است ولی اینک او را بعنوان یک پژوهشگر، یک نویسنده، شاعر ومترجم توانا می شناسند.
کتاب هایی به زبان فارسی و انگلیسی ثمره تلاش و کوشش امیرعلی سیاسی در سفر و زندگی در ایران است کتاب هایی درباره میراث عرفان ایرانی، شمس تبریزی، گلچین گلستان سعدی، زمان عرفانی حافظ، رباعیات خیام، مناجات نامه خواجه عبداله انصاری، ایران پیش از اسلام و وقتی خودم را درتو می بینم.
امیرعلی می گوید در لس آنجلس بزرگ شدم، از دبیرستان سانتامونیکا باهمکلاسی هایی چون کیت هادسن و برن دیویس ستاره بسکتبال دیپلم گرفتم به کالج رفتم و در سال 2001 نیرویی مرا به ایران برد درونی جوشان داشتم به سراغ پیشگامان تاریخ و شعر وادب و عرفان رفتم، انگار مسئولیتی، ماموریتی، رسالتی نسبت به آنها داشتم، تعهدی احساس می کردم، که باید بعنوان نماینده ای از نسل امروز، مشعل پرتو نور را در دست بگیرم، می خواستم هرچه در ذهنم دارم، آنچه احساس می کنم به نسل جوان تر انتقال بدهم، از همان آغاز پژوهش هایم در موسسات مختلف به تعلیم و تدریس زبان انگلیسی پرداختم، به کارهای ترجمه و موزیک مشغول شدم، همزمان به دنبال الگوهایم رفتم، بدنبال ریشه هایم رفتم، به مرور می فهمیدم برای چه آمده ام، چه هدف هایی دارم، برای چه کاری ساخته شده ام.
یادم هست اولین روزها که به ایران رفتم، در واقع بیمه عمرم را بردم ایران، که در راه پژوهش هایم خرج کنم، پدرم آنروزها کتاب رومی ترجمه انگلیسی نیکلسون را به من داد، یک کتاب آسمانی بود، من همه روز آنرا در خانه بلند بلند می خواندم، از همان روزها عشق و علاقه ام به مولانا بیشتر و بیشتر می شد پدرم خوب می دانست که من چه می طلبم. نیکلسون که بیش از 20 سال عمر خود را برای ترجمه این کتاب گذاشته بود، الگوی خوبی بود و من بدنبال رسیدن به خویش خویشتن، به معبود، به معشوق به بهشت عشق و مهر و صفا و گذشت رفتم.

1665-6

1665-8

آموختم بروی خودخواهی ها، زیادی خواهی ها، غرور و تکبر، بروی این افکار که عقل کل هستم، خط بکشم، کم کم به سوی عرفان کشیده شدم، بخشی از خانواده ما، از دراویش گنابادی بودند، به جمع آنها رفتم با آقای فولادی آشنا شدم شاگرد مکتب اش شدم، تازه فهمیدم چه گرایش عمیقی به شعر و ادبیات دارم. زبان فارسی را از آثار مثنوی، شمس، حافظ، سعدی آموختم کم کم خودجوش شدم، فولادی معلم بزرگی بود و خود از شاگردان علی اکبر سیاسی پدر بزرگم بود، آنروزها در حال نوشتن کتاب هایی بود درباره میراث عرفان ایرانی، که جلد اول اش آماده شد و من در تهیه جلد دوم کمک کردم، همین مرا به شوق آورد، و مرا به سویی کشاند که تهیه کتاب های دوزبانه از بزرگان در ذهنم جای گرفت. می دانستم کار آسانی نیست ولی استاد فولادی به من خوب آموخته بود درون مرا، عطش مرا نسبت به شعر و ادبیات احساس کرده بود، می گفت آنچه تو طلب می کنی، آنهم تو را می طلبد. What You Seeking/ Seeking You
در بنیاد هنر زندگی یک سازمان غیرانتفاعی، که دامنه جهانی دارد، داوطلبانه کار می کردم، به سالمندان کمک می کردم. به یاری بیماران میرفتم، به پاکسازی محیط زیست کمک می کردم، معتادان را از دنیای تاریکی شان بیرون می آوردم و در همان مسیر با فلاسفه هند چون شانکار بزرگ شدم. در پی کتاب های تازه در این زمینه رفتم، بدنبال موزیک رفتم وهمه اینها زندگی مرا بکلی متحول کرد.
به دنبال ترجمه و چاپ و نشر کتاب ها رفتم، از میراث عرفان ایرانی استاد فولادی شروع کردم، بعد به زبان عرفانی حافظ برگزیده ای از 100 غزل معروف حافظ . گلچین گلستان سعدی را شخصا ترجمه و آماده نمودم.
سپس رباعیات خیام را، مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری و 45 سروده دیوان شمس را دو زبانه آماده کردم آثار محب علی صانعی را در سه جلد با نام شاهد نور را ترجمه کردم و من که شب و روزم را گذاشته بودم بدون هیچ دستمزدی و توقعی به ترجمه آنها می پرداختم.
در طی این سالها با وجود دو سه بار آمدن و رفتن، 19 سال در ایران ماندم، خودم را ساختم، بعد از چاپ و انتشار آن آثار، مجموعه اشعار خودم «وقتی که خودم را در تو می بینم» را آماده نمودم، در میان تعجب پدرم، به فارسی هم سرودم و او در این لحظه مرا بیشتر باور کرد و کتاب به چاپ دوم رسید. بعد کتاب «ایران پیش ازاسلام» با کمک بنیاد ایرانیان امریکا به دو زبان چاپ شد خوشبختانه این آثار در ایران بسیار مورد توجه بخصوص نسل جوان قرار گرفت و اینک همه این کتاب ها بروی:Amazone Kindle, Barnes & Noble, Book Kobo در دسترس است.
با امیرعلی سیاسی بسیار سخن داریم که به هفته آینده می گذاریم.

 1665-7