1427-36

1427-38

امیر طراح نامدار ایرانی، هفته قبل بجای برگزاری مراسم یادبود و ختم، جشن زندگی تازه مادر نازنین خود خانم دخی بهادری را با موسیقی شهرداد روحانی و آواز سنتی ایران با صدای دلنشین فریماه شهراز، در یک جلسه پرشور، پر احساس و ماندنی برگزار کرد. درواقع در شأن چنین مادر اصیل و پاک نهادی، چنین خانم مهربان وانساندوستی، که همه عمر قلبش برای یتیمان، بی پناهان و بیماران می تپید، برگزاری چنین مراسمی بود که در آن اشکی ریخته نشود، بلکه انگار همه حاضرین، او را زنده و پرانرژی و مهربان در بالای همان مجلس می دیدند، که لبخند شیرین همیشگی اش را بر لب داشت.
امیر طراح بین المللی که با همان فروتنی و مهربانی خاص، بغض کرده ولی با چهره ای که بر آن لبخند نشسته می گوید چون مادرم در کودکی، پدرش را از دست داده بود، همیشه قلبش را به کودکان یتیم هدیه می داد، به سراغ شان می رفت، به فریادشان میرسید، به آغوش شان می کشید. برای این مادر همیشه مهربان، همیشه پرانرژی و عاشق ایران، شایسته نبود، مراسم ختم برگزار شود، ما با حضور شهرداد روحانی موزیسین برجسته، خواننده توانا و ارزشمند فریماه شهراز و ارکستر اختصاصی و بسیار هنرمندش، موسیقی وآواز زیبا و دلنشین سنتی ایران را به جان دل حاضرین هدیه دادیم. شور و هیجان لحظاتی که فریماه شهراز و همراهانش خلق کردند، همه ایرانیان حاضر را با آهنگ وطنم وطنم به آن سوی مرزها و به سرزمین مان ایران، به بلندای خلیج فارس بردند.
و همه دیدیم که یک شخصیت بین المللی چون Mr. Jerry Weintraub جری واین تراب چگونه به هیجان آمد، چگونه تحت تاثیر قرار گرفت و گفت این موسیقی و این نوازندگان مرا با خود به عالمی دیگر بردند و من میخواهم که آنها به سینمای امریکا و فیلم های جهانی بیایند. واین تراب تهیه کننده بزرگترین فیلم های سینما چون اوشن ایلون و توالو Ocean’s Eleven, Twelve و کاراته کید و برنده جایزه امی برای فیلم Behind The Candelabra  و مدیر تبلیغات و معرف چهره هایی چون جان دنور، فرانک سیناترا، الویس پریسلی و نیل دیاموند است.
جری واین تراب هفته قبل از من دعوت کرد تا به خانه اش بروم و با باربارا ایسترایسند دیدار کنم. وقتی گفتم بر بالین مادرم در بیمارستان هستم، بلافاصله سبد گل بزرگی برای مادرم فرستاد، مادرم پرسید این آقا کیه که گل فرستاده ؟ گفتم در کار سینماست،  با همان سادگی و مهربانی خاص خودگفت تو که اینقدر آشنا داری، چرا برایش یک کار خوب پیدا نمی کنی! و من وقتی این ماجرا را برای تراب گفتم، دقایق بسیاری می خندید و یاد مادرم را زنده می کرد.
مادرم همیشه عاشق ایران بود، یادم هست در مراسم اعتراض به گوگل بخاطر اشتباه در درج نام خلیج فارس، وقتی بروی بلندی ایستاده حرف میزنم، از دور دیدم که خانمی با واکر به زحمت جلو می آید، با تعجب پرسیدم این خانم کیست؟ و لحظاتی بعد دیدم مادر خودم هست، پرسیدم مادر با این شرایط چرا آمدی؟ گفت این وظیفه ایرانی من بود، جالب اینکه همان روز یکی از تلویزیون ها گفت کلی زنان و مردان مسن آمده بودند. من جواب دادم چه افتخاری بالاتر از این که پیشگامان ما، پدر ومادرهایمان هنوز سرپا هستند. هنوز قلب شان برای سرزمین مان می تپد.
در این شب پرشور و ماندنی، شهرداد روحانی موزیسین برجسته آمده بود، بروی صحنه دو آهنگ بسیار زیبا نواخت که همه را تحت تاثیر قرار داد، چراکه شهرداد روحانی نیز یک هنرمند با اصالت های ایرانی است.
در این شب شهرزاد اردلان چهره معروف رادیویی آمده بود و با سخنان خود به فارسی و انگلیسی، با زیبایی خاصی درباره مادرم حرف زد. آن شب همه جا را گل پوشانده بود، دخترم، پسرم، نوه های مادرم درباره اش حرف زدند، همه آمده بودیم تا زندگی تازه اش را جشن بگیریم.
آن شب یک اتفاق عجیب دیگر هم رخ داد که مرا تکان داد و اینکه فریماه شهراز روی صحنه رفت، قشنگ ترین و با احساس ترین و پرشورترین برنامه را اجرا کرد ولی در آخر من فهمیدم که او متاسفانه مادرش را 24 ساعت قبل از دست داده و بدلیل تعهد هنری و اخلاقی به آن برنامه آمد و با همه وجود برنامه اش را اجرا کرد و همه را تحت تاثیر قرار داد.

1427-39

1427-40

1427-41

1427-42

1427-43