1540-56

دراین گفتگو مرتضی فرزانه همکارمان نیز حضور داشت

1540-57

1540-58

چند سال است آخرین فیلم اسی نیک نژاد جنجال آفریده وهمه جا مورد بحث است، چون سوژه فیلم اخیرش در سطح جهانی است. چون ما در جامعه امریکایی هم آوازه یک قهرمان اتومبیلرانی زن را نشنیده بودیم. ولی جالب اینکه در ایران با همه محدودیت هایش درباره زنان، یک قهرمان زن درعرصه اتومبیلرانی هیاهویی راه انداخته و حتی مورد توجه رسانه ها و محافل ورزشی خارج از ایران هم قرارگرفته است.
اسی نیک نژاد کارگردان نامی ایرانی بعد از سالها فعالیت در امریکا، با همه عشق خود به ایران رفته تا این فیلم را بسازد ولی این فیلم با عکس العمل ها و حوادث بسیاری همراه بوده است. اسی نیک نژاد به سراغ لاله صدیقی رفته، گلی از میان مرداب یا کویر را بیرون کشیده و به آن پرداخته است که بهتر است از زبان خود اسی نیک نژاد این ماجرا را بشنویم، فیلمی که 45 تن از بازیگران سرشناس سینمای ایران از جمله نیکی کریمی، همایون ارشادی و آزیتا حاجیان در آن بازی کردند.
اسی نیک نژاد: زمانی که این پروژه را به دست گرفتم، یکی از نیات من، جامعه ایرانی بود، که سالها در میان غربی ها، شاید غیرمتمدن و غیر مدرن جلوه کرده بود. من در طی 30 سالی که در لوس آنجلس فعال بودم به دنبال سوژه ای بودم که ذهن غربی ها را در مورد جامعه ایران حداقل به واقعیت نزدیک کنم، خوشبختانه وقتی این قصه به دستم رسید، باهیجان وعشق شروع کردم، حتی در اینجا صحبت هایی شد که فیلم را در لوس آنجلس با سرمایه امریکایی بسازیم. ولی من با خود گفتم باید این فیلم در ایران، در محل حادثه و بدست یک گروه ایرانی از افراد فنی گرفته تا بازیگران، ساخته شود.
سال 1391 (2012) با اشتیاق شروع کردیم، خیلی ها عاشقانه ما را کمک کردند ولی در کنارش حسادت ها و تنگ نظری های عجیب و غریب در جامعه هنری و مدیریت به سوی ما هجوم آورد. قرار بود 5 میلیون دلار هزینه گذاشته شود، ولی کارشکنی ها حتی اجازه نداد یک میلیون دلار هم خرج شود و عوامل مختلف سدها و موانع بسیاری سر راه من گذاشتند که این کار انجام نشود ولی ما به کمک همان گروه عاشق و مسئول و رفیق با همه این دردسرها، تا 70 درصد فیلم را ساختیم ولی ناگهان دولت در ایران عوض شد، مدیریت سازمان سینمایی جدید و امور مربوط به ساخت این فیلم ها را به آدم های رتبه دوم و سوم سپردند و جلوی کار را گرفتند.
• ما دورادور شاهد بودیم که حتی انواع انگ ها و مارک های سیاسی هم به تو زدند، ولی خوشبختانه دیدیم که در رسانه های داخل و روی خط رادیو تلویزیون ها جسورانه ایستادی و حرف و فریاد و اعتراض خود را به گوش ها رساندی.
– آنها همه سعی شان این بود که با انواع و اقسام تهمت ها مرا دراز کنند، گروهی برای خود اتاق فکر و نقشه درست کرده بودند، که شعبه هایی هم در این لس آنجلس داشتند، که با آنها هماهنگی می کردند… و مردم فهمیدند که برخی از گروه های بظاهر اپوزیسیون درخارج چگونه با بعضی از مدیران داخل ایران در ارتباط هستند با همه جنجال ها و با روی کار آمدن آدم های دست دوم و سوم در ادارات ایرادهای عجیب بروی این سوژه گذاشتند و البته چند نفر انسان حرفه ای و منطقی از سازمان های مختلف جلوی آنها را تا حدی گرفتند. جلوی معاونت سینمایی وزارت ارشاد و امور سینمایی را گرفتند ولی متاسفانه دشمنی ها ادامه داشت.

1540-59

این مقاومت صدمات روحی و مالی و حرفه ای به من زد چون سرمایه ام را با خودم بردم تا در این دو سه ساله، همه هزینه های زندگی خودم راهم تامین کنم ولی از دیدگاه مدیران سینمایی کشور اهمیتی نداشت جمعی در جامعه فکری قرار دارند که در آن صداقت دیده نمی شود و مسلما صداقت تو را نمی فهمیدند.
متاسفانه خسارتی که به فیلم خورد، آنها را هم شامل شد، چون سرمایه خودشان هم در میان بود، من با روی کار آمدن دولت جدید سعی کردم کار را ادامه بدهم تا به مرور چهره هنرمندان فیلم عوض نشود، دستگاههایی که آورده ایم بکار گرفته شود آدم های دست اندرکار بیکار نمانند ولی همان مدیران دست دوم و سوم امور سینمایی، گوش شان بدهکار نبود، انگار حتی مدیران بالای سر هم نداشتند که به آنها هشدار بدهند چون یک نابسامانی وآشفتگی حرفه ای در سینمای ایران وجود دارد، البته در کنارش غنچه های گلی هم می شکفند و بچه هایی آثار زیبایی می سازند. ولی رکود و سکوت سینما را باید به گردن همان آدم هایی بیاندازیم که مشکل روانی دارند متاسفانه در ایران سوابق مدیران جدید هم چک نمی شود که از کجا می آیند و چه عقیده هایی دارند.
فیلم به زبان انگلیسی بود، فیلم اگر تمام می شد به راحتی همه سرمایه خود را بر می گرداند. هیچ ریسکی روی سرمایه نبود چون قبل از پایان فیلم، چندین تهیه کننده در سطح جهانی که خبرها و تکه های فیلم را دیده بودند، آماده پخش بودند ولی ابتدا از مالکیت فیلم می پرسیدند، که من می گفتم من مالکیت داستان، سوژه، کارگردانی را بعهده دارم.
من غصه می خوردم این فیلم که نمای تازه ای از افکار مترقی مردم ایران نشان می داد چرا باید ناگهان به گوشه انبار برود فیلم یک ایران مدرن، ثروتمند، درست برعکس بیشتر فیلم های جشنواره ای بود که ایران را عقب افتاده و فقیر و بدون فرهنگ و دور از تمدن نشان می دهند.
• برای سرنوشت این سوژه و فیلم چه تصمیمی گرفته ای؟
– من دیگر چون دسترسی به آن بخش های فیلمبرداری شده ندارم، تصمیم گرفتم فیلم را در اینجا دوباره بسازم، با دو سه کمپانی امریکایی درحال مذاکره هستم، حتی درباره نقش لاله صدیقی، جسیکا آلبا را در نظر دارم که بسیار به لاله شباهت دارد باور کنید قبل ازترک ایران به مسئولان سینمایی مراجعه کردم و گفتم آیا براستی شما می خواهید فیلم را تمام کنید؟ گفتند بله، به شرط اینکه شما همه حق وحقوق خود را به ما واگذار کنید، من گفتم آماده ام، گفتند برویم محضر! من گفتم میایم محضر، ولی شما باید تعهد بدهید که فیلم چگونه و کی تمام میشود، گفتند ما تعهد و قول و قرار و قسم نداریم، من همان لحظه فهمیدم پشت این ماجرا، توطئه و دشمنی خوابیده است، متاسفانه یک مدیر زیر مجموعه سازمان سینمایی، این فیلم را گروگان گرفته است، چون وقتی فیلم تا 70 درصد ساخته شده بود، یکروز ریختند توی دفتر، همه چیز از جمله کپی فیلم و کامپیوترها را بردند و دیدند که فیلم چقدر زیبا ساخته شده و در هیچ زمینه ای خطای اخلاقی وجود ندارد، در مدارک هم تقلب و اختلاس مالی پیدا نکردند ولی شاید به همین دلیل فیلم متوقف شد.

شکایت
البته من از طریق قوه قضائیه در داخل ایران و دادگاه لاهه خارج از ایران قضیه را دنبال می کنم، پای سازمان سینمایی کشور و وزارت ارشاد درمیان است، چون من چند سال از عمرم را گذاشتم و سرمایه ام را بکار گرفتم، از همه امتیازات شغلی و درآمدهایم در امریکا گذشتم.
حرفهای ما با اسی نیک نژاد تمام نشده است و بطور مفصل در جوانان رادیو می شنوید.