1364-24

1364-22

گفتگوهایی داریم که مورد توجه شنوندگان رادیو در سنین مختلف در سراسر جهان قرار گرفته است. این هفته با دکتر کنگاوری درباره درگیریها، بدگوئی ها و تهمت ها و بدنام کردن یکدیگر در زمان طلاق و پس از آن در جامعه ایرانی گفتگو کردیم و سپس به مسئله باکره بودن و روابط جنسی دخترها و پسرها قبل از ازدواج پرداختیم.
موضوعی که بارها در مجله جوانان راجع به آن صحبت کردیم و متاسفانه درحال حاضر دربین خانواده های ایرانی بسیار مرسوم شده چیزی نیست جز تهمت و افترا و فروپاشی شخصیت طرفین درحین طلاق.متاسفانه امروزه زن و شوهر در حین طلاق دروغ ها و تهمت هایی را به هم نسبت می دهند که باعث شکسته شدن شخصیت طرف مقابل نه تنها در مقابل اطرافیان بلکه در مقابل فرزندانشان می شود و جالب اینکه در بعضی موارد بعد از گذشت چند ماه از طلاق دوباره به هم باز می گردند بطور مثال یکی از دوستان ما چه دعواهایی با خانمشان داشتند و چه تهمت هایی به ایشان نسبت دادند که با آقای مدیرشان درارتباط هستند، دزدی می کنند از کیف این آقا پول می دزدند. بعد از گذشت 8 ماه از طلاق دوباره قصد آشتی داشتند که برای ما این سئوال پیش آمد که چگونه باهمان خانمی که این خصوصیات را به او نسبت داده دوباره ازدواج می کند؟!
دکتر کنگاوری: در باور من انسان بد وجود ندارد تفاوت در شیوه تربیت و تفکر است که باعث اختلاف دو انسان می شود. وقتی مسائل و مشکلاتی بین زن و شوهر ایجاد می شود در ابتدا این اختلافات با بد و بیراه گفتن ها، تهمت ها بصورت رودر رو صورت می گیرد بعد که احساس خطر بیشتری می کنند و به طلاق نزدیک تر میشوند این تهمت ها و دروغ ها را طرفین به دوستان مشترک و فامیل بازگو می کنند علت این ماجرا این است که انسان دوست دارد در مقابل چشم مردم بی عیب و نقص باشد و اینکه دیگران او را به شکل مشکل رابطه و انسان بد رابطه نگاه نکنند پس چاره ای جز تخریب شخصیت طرف مقابل ندارد وبا این کار بیان میکند که طرف مقابل من این ایرادها را داشته و من آدم خوبی بودم که این سالها این شرایط را تحمل کردم و گذشت کردم ولی دیگر طاقت ندارم. که بزرگترین اشتباه بخصوص برای زوج هایی که دارای فرزند هستند همین است که سالها با هم زندگی کنند و هنگام طلاق نسبت به هم بدگویی کنند چه مرد و چه زن چراکه اگر فرزند آن ها کوچک باشد همیشه بین پدر و مادر و این تهمت ها گیج خواهد بود و اگر هم کوچک نباشد پس در جریان تمام دعواها و بحث ها بوده و بسیار خوب می تواند مقصر و انسان بد رابطه را تشخیص بدهد پس لزومی به بدگویی پدر ومادرها نسبت به هم در مقابل فرزندان نیست به فرض مثال بچه ای که چهارده سال سن دارد پدر ومادر را به خوبی می شناسد و با آن ها زندگی کرده است.
در کار روانشناسی میگویند:«کسانی که ایرادی دارند با ایراد گرفتن از دیگران، سعی در پوشش ایراد خود دارند» و چطور این امکان دارد که شما با کسی سالها زندگی کنید و خاطراتی با هم داشته باشید مشکلات را با هم سپری کرده باشید حال از هم بدگویی کنید. به عقیده من چیزی بدتر از این نیست که انسان از فامیل وخانواده خود به خصوص همسر خودش دربین دوستان واطرافیان بدگویی کند چراکه به نظر من خود شخص است که با بدگویی نسبت به همسرش خراب میشود.
من فکر میکنم طرفین با این کار به دنبال تبرئه کردن خودشان هستند به این شکل که با بدگویی نسبت به طرف مقابل تقصیر این جدایی و طلاق را به گردن طرف مقابل می اندازند.
یکی از دلایل می تواند این باشد ولی بستگی به اختلاف بین زن و شوهر دارد. اگر اختلاف اخلاقی و رفتاری باشد با اختلافی که بعلت خیانت پیش آمده فرق می کند در خیانت یک نفر خیانت کرده اثبات هم شده پس به هیچ وجه نمی تواند خودش را تبرئه کند مگر اینکه عللی را بیان کنند که بعلت آن ها خیانت کرده که باز هم بدگویی و تهمت درست نیست.
همانطور که می دونید در جوامع امریکایی و اروپایی زوج ها خیلی دوستانه از هم طلاق می گیرند که بچه ها در حقیقت اذیت نشوند و حتی در بعضی مواقع تا مدتی هم بعد از طلاق زیر یک سقف زندگی می کنند فکر نمی کنید درجامعه ایرانی هم ما باید به همچین نقطه ای برسیم؟
کاملا موافق هستم منتها  در بین ما ایرانی ها وقتی مسئله طلاق، جدایی ، دعوا و اختلاف پیش می آید حس انتقام جویی هم بوجود می آید و در حقیقت با این بدگویی ها و انتقام گرفتن ها فکر می کنند حقشان را می گیرند درصورتی که حق گرفتن و دفاع از خود به این شکل درست نیست بلکه اگر از ابتدا اگر اختلافی وجود دارد باید بصورت دوستانه با هم صحبت کنند و جدا بشوند هیچگونه اختلاف بعدی بجز در رابطه با مسائل مالی و نگهداری از بچه ها بوجود نخواهد آمد.
این رویدادها تاثیرش روی بچه ها به چه شکل است؟
همانطور که گفتم بچه های کوچک که اکثرا گیج می شوند. بچه هایی که یک مقدار بزرگتر هستند خوب پدر و مادر را می شناسند با آنها زندگی می کردند رفتارها و گفتارها را درخانه دیدند پس وقتی شما حرفی را که حقیقت ندارد بیان می کنید فرزند شما متوجه دروغ شما می شود و از آنجائی که پدر و مادرش یک الگو را برای فرزندان خودشان دارند پس با این کار دروغگویی را به بچه یاد داده اید یعنی به او یاد داده اید که اگر چنین مشکلی را در آینده با دوست یا همسرت پیدا کردی اهمیتی به رابطه نده و دروغ بگو یعنی برای دفاع از شرایط خودت، بی اهمیت به روابط، دروغ بگو و بدگویی کن.

1364-23

مسئله دیگری که باز در جوامع غربی تاثیر زیادی دارد ولی در جامعه ایرانی دیده نمی شه مسئله جدایی موقت قبل از طلاق است، نظرتان راجع به این مسئله چیست؟
اتفاقا این مسئله درحال حاضر در جامعه ایرانی هم در حال انجام است و ما از زوج هایی که درحال طلاق گرفتن هستند می خواهیم که بین 2 تا 3 ماه از هم جدا باشند ولی در صورتی این جدایی تاثیر گذار نبود طرفین در این مدت راجع به طلاق فکر کنند که متاسفانه اکثرا از این زمان سوءاستفاده می کنند.ما از زوج می خواهیم که فکر کنند که آیا هنوز نسبت به هم علاقه ای دارند و حاضرند برای حفظ زندگی وبرای فرزندانشان تغییراتی در خودشان بوجود بیاورند. در ابتدا همه قبول میکنند ولی بعد از این مدت جدایی که بر می گردند متوجه میشویم که برای مثال یکی از این دو در این مدت هر شب در کلاب بوده و اصلا راجع به زندگی خودش مطالعه نکرده و فکر کرده باید از این آزادی استفاده کند. که خوب هیچوقت این جدایی موقت تاثیر گذار نخواهد بود.مگر کسانی که واقعا زندگی را دوست داشته باشند و تلاش و سعی خودشان را برای نگهداری زندگی خودشان بکنند و به این فکر کنند که ما چند سال این زندگی را با تمام مسائل و مشکلات ساختیم و فرزندانی داریم و حالا حیف است که بخاطر چند مشکل، زندگی را از هم بپاشیم. که این دو ماه جدایی برای این افراد بسیار تاثیرگذار خواهد بود.
طبق نامه هایی که در مجله جوانان دریافت می کنیم به موردی بر می خوریم  دو نفر در اروپا در حال طلاق گرفتن بودند بدستور دادگاه حدودا یکسال باید قبل از طلاق بصورت جداگانه زندگی میکردند و در این یکسال هم اجازه هر کاری داشتند یعنی حتی اینکه هر یک از طرفین دوستی را انتخاب کنند و این یک سال را بگذرانند. بنظر شما جامعه ایرانی آمادگی چنین کاری را دارد. چون بعضی خانمها تا حدی قبول می کنند که آقایان با یک خانم دیگر بروند بیرون و برگردند ولی 99درصد آقایان نمی توانند قبول کنند که همسرشان با فرد دیگری در ارتباط باشد و بعد برگردد.
-من کاملا مخالف مدت زمان یکسال هستم چرا که هر چقدر طولانی تر باشند و فاصله بیشتر باشد سردی جدایی بیشتر می شود چراکه شما وقتی بیشتر از 3-4ماه تنهایی زندگی می کنید به آن شکل زندگی عادت می کنید و حتی بعد از 8ماه و یک سال برای شخص برگشتن به زندگی قبل سخت تر هم می شود. من مخالف مدت زمان طولانی هستم که هیچ با این شیوه که مجاز به انجام هر کاری هم هستند مخالفم. فرض کنید بچه ای از مدرسه خارج می شود و شما انواع بازیها را به مدت 3 ماه در اختیار این بچه قرار میدهید مسلما او دلش نمی خواهد که به مدرسه برگردد. مگر برای افرادی با حدود سنی مشخص که این یکسال آزادی را استفاده می کنند ولی بعد به این نتیجه می رسند که هیچی در این بیرون نیست و حیف از همسر وفرزندم و حیف از خانواده گرمی که داشتم و تصمیم می گیرند به زندگی باز گردند اما در بعضی موارد طرف مقابل دیگر قبول نمیکند.
ولی چرا این جدایی طولانی مدت درجامعه اروپایی و یا امریکایی موثر است؟
– طرز فکر و فرهنگ جامعه امریکایی با ما متفاوت است نه تنها در این مورد بلکه در موارد دیگری مثل روابط جنسی قبل از ازدواج، دوست پسر و دوست  دختر، بکارت.
همانطور که می دانید مسئله بکارت در جوامع شرقی بسیار حائز اهمیت است درحالیکه در جوامع غربی حتی دخترانی راکه تا سنین دانشگاه باکره هستند مورد تمسخر قرار میدهند و تصورشان بر این اصل است که این دختر دچار عیب و یا مشکلی است که تا این سن باکره است. در حال حاضر جوانان جامعه ایرانی هم به نحوی طرز فکرشان تغییر کرده و این چنین می اندیشند. آیا این درست است؟
نسل جدیدی که این جا بزرگ شدند کاملا بانسلی که 40 سال پیش از ایران آمدند متفاوت هستند از سن 15 سالگی دوست پسر و دوست دختر دارند چراکه در مدارس و محیط امریکایی دوستان خودشان را می بینند ورابطه جنسی هم دارند. با پسران امروز ایرانی که صحبت می کنیم و از اهمیت بکارت دختران سئوال می کنیم در جواب حتی اینطور میگویند که اگر همسر آینده اشان باکره نباشه بهتر است چرا که از تجربه بالاتری برخوردار است و اما آقایان در سنین بالاتر کاملا متضاد فکر میکنند حتی من یک موردی داشتم از یک آقایی 47-48 ساله که اینطور می گفتند که تمام زندگی با خانمهای مختلفی بوده ولی برای ازدواج به ایران می رود که با یک خانم باکره ازدواج کند.
از طرف دیگر هم اینطور نیست که همه دختران رابطه جنسی دارند و یا باکره نیستند من هنوز هم خیلی ها را می شناسم که رابطه ای نداشتند وحتی دست هیچ مردی به آن ها نخورده و من نمی توانم بگویم که آیا کار درستی است و یانه، این یک تصمیم شخصی است که بعضی دوست دارند خودشان را برای همسر آینده باکره نگهدارند.
از لحاظ روانی مشکلی ایجاد نمی کند؟
نه چون خودش این تصمیم را گرفته خیر. حتی دختران امریکایی که اکثرا کاتولیک ها به این شکل هستند که تا قبل از ازدواج رابطه جنسی ندارند. آمارگیری که انجام شده بیان می کند که اکثرا هم زندگی خوب و آرامی دارند بدون سکس.
فرض کنیم شما یک پسر سی ساله دارید که با دختری که باکره نیست ولی عاشقش شده قصد ازدواج دارد، شما بعنوان یک مادر چه عکس العملی دارید؟
-برای من اصل عشق بین دو طرف مهم است و مسئله باکره بودن مهم نیست چون اینجا پسرها رابطه جنسی دارند ودخترها هم آزاد هستند که این رابطه را داشته باشند و شاید مفید هم باشد برای رابطه شان. مثالی که برای شما بزنم، پسر 30 ساله ای می گفت «من میخوام که همسرم باکره نباشد، زیرا برای زندگی خودم بهتر است» ولی دیگری نظر متفاوتی داشت.
این پسرها و دخترها در چه شرایط خانوادگی بودند؟
– هر دو در امریکا بزرگ شده اند. مسئله بکارت و رابطه جنسی قبل ازازدواج در همه جا مطرح است و نظرات متفاوتی هم برای آن  وجود داره ولی از نظر من این یک مسئله شخصی است وباید به عهده شخص قرار بگیرد. دخترانی دوست دارند با نامزدشان در دوران نامزدی یا با دوست پسرشان که قرار است با هم ازدواج کنند رابطه داشته باشند که البته دوست دارم در یک جلسه جدادگانه راجع به این مسئله صحبت کنم چرا که در خیلی موارد رابطه دختران و پسران که در دوران نامزدی و پیش از ازدواج با هم سکس داشتند خراب شده و من دوست دارم در باره علت این موضوع صحبت کنم چرا که مسئله ازدواج است، حتی اگر امکانش باشد بصورت زنده باشد.
حالا راجع به پسران چه نظری دارید فرضا اگر پسری تا سن 40 سالگی باکره باشه آیا شما تائید می کنید؟
– به هیچ عنوان. چون پسر باید با بدن یک خانم آشنایی کامل داشته باشد و این جا هم خیلی کم دیده می شه.
فکر نمی کنید که مسئله باکره بودن در سنین بالاتر مشکلاتی را بوجود بیاورد؟
– مسئله ای که شما بیان کردید به چیزهای دیگر هم بر می گردد از جمله:کمبود اعتماد به نفس، خجالتی بودن، تجربه رابطه جنسی… که این مسائل بعدا به انحرافات جنسی کشیده می شود.

پایان