1364-24

1366-11

• درادامه گفتگو با خانم دکتر کنگاوری در مورد مسائل روانشناسی و روانکاوی، به مسئله طلاق می پردازیم چراکه اگر به اطراف  خودمان نگاه کنیم به طور تقریبی از هر ده خانواده پنج الی شش خانواده یا طلاق گرفتند و یا در حال طلاق گرفتن هستند و این آمار روزبروز بیشتر می شود. بعضی ها از ازدواج خود راضی نیستند و اینطور بیان می کنند که سال ها سوختند و ساختند و بعضی دیگر برسر مسائل مالی به انتهای خط می رسند.
– بله در ادامه صحبت های گذشته که از آشنایی و قرار ملاقاتها صحبت کردیم رسیدیم به مسئله طلاق که نه تنها در جامعه ایرانی بلکه در همه نقاط دنیا رو به افزایش است و بسیاری از افراد به حتی کلمه طلاق حساسیت دارند و برای بعضی بسیار ترسناک و برای برخی دیگر راهی برای فرار از زجر و مسئولیت و بدبختی و شاید زندان باشد.
• بعضی زوجها را می بینیم که بدون عشق و به شیوه سنتی خواستگاری با هم ازدواج کردند و بعد از گذشت سالها هم هیچ عشقی به هم ندارند وحتی فرزندانی هم دارند به نظر شما آیا باید بدون عشق به زندگی در زیر یک سقف ادامه دهند؟
– سئوال جالبی کردید چرا که این سئوال شامل خیلی از زوج های ایرانی می شود حتی تا چند سال گذشته هم خیلی از ازدواج ها به سبک سنتی و خواستگاری و یا با سلیقه پدر و مادر و یا شاید احساس مسئولیت شکل می گرفت که کاملا اشتباه است چرا که یک نگاه لحظه ای و برخوردی احساسی است ولی اگر به طور منطقی به مسئله نگاه کنیم، مسئله یک عمر زندگی و به دنیا آوردن فرزندان، فرزندانی که احتیاج به عشق و محبت دارند که باید از ابتدا این عشق و علاقه بین زوج باشد که بتوانند به زندگی ادامه بدهند و رشد کنند.
وقتی که دو نفر بنا بر عهدی که با هم بستند که اسم آن را عهد قراردادی بگذاریم نه عهد عشقی، در سالهای اول و دوم هنوز هم احساس خوب و رضایت دارند چرا که فکر می کنند خوب ازدواج کردند به خاطر پدر ومادر و یا به خاطر همسرشان که در یک موقعیت بدی قرار داشته و از سر دلسوزی او را نجات دادند و خیلی از مسائل دیگر ولی در سالهای بعد شخص احساس تهی بودن، خالی بودن می کنند وهمیشه بدنبال چیزی است که جای خالی نداشته ها را پر کند که حالا این محبت وعشق بیشتر نبودنشان مشخص میشود.
حال اگر به اختلافات اخلاقی  ورفتاری برخوردکنند که موجب شکسته شدن غرورها و قراردادها بشود رفته رفته سردی بیشتری بین زوج ایجاد می شود که موجب طلاق می شود.
• وقتی هیچ عشقی بین زوجها نیست آیا شما پیشنهاد می کنید که طلاق بگیرید؟
– خوب اگر اختلاف واشکالی ندارند و هر دو بدون مسئله در کنار هم زندگی می کنند چه نیازی به طلاق است؟
• پس به نظر شما کسانی که به آخر خط رسیدن باید طلاق بگیرند ولی کسانی که مثل رباط دارند با هم زندگی می کنند باهم غذا می خورند وحرف می زنند و با بچه ها گردش میروند درحقیقت Roommate هم خانه، با هم زندگی می کنند طلاق نباید بگیرند،خوب این چه جور زندگی است؟
– خوب معمولا در این زندگی ها یک نفر گذشت می کند وفدا میشود که زندگی حفظ بشود بدلایل مختلف یکی بدلیل عهدی که سالهای گذشته با همسر خود بسته، یا دلش برای همسرش و فرزندان خودش می سوزد، به علت آبرو و یا مسائل گوناگونی که در ذهنش خطور می کند این از خود گذشتگی را نشان میدهد و از خودش و لذت وعشق می گذرد که بتواند زندگی را حفظ کند.
گاهی اوقات بین زوج هایی که عشق و محبتی نیست، عشق به فرزندان آن ها را و زندگی را حفظ می کند.
• شما یک دکتر روانشناس امروزی هستید ولی سنتی فکر می کنید، در این بیست و اندی سال در مجله جوانان ما هر روز تعداد زیادی نامه از هموطنان دریافت می کنیم برای قسمت های مختلف مجله که بیان می کنند که بنابرعهد و پیمانی که سالهای پیش بستند مجبورند که بسوزند و بسازند وبدون هیچ عشقی در کنار هم زندگی کنند و خیلی ها هم بعد از گذشت سالها ابراز پشیمانی می کنند از این که جدا نشدند وعمر خود را هدر دادند.
– هیچ ارتباطی بین سنت و احساس و وجدان وجود ندارد هرکس در هر موقعیتی می تواند زندگی خود را بسنجد و صلاح خود را تشخیص دهد.
به عقیده من عشق وعاشق شدن هیچ ارتباطی با مذهب و سنت وزمان وسن ندارد.
• ولی به عقیده من بسیار به هم مرتبط هستند بطور مثال خیلی از آدمها مذهبی هستند و سنتی که بطور کلی افکارشان با یک آدم روشنفکر امروزی متفاوت است.
– همان آدمهای مذهبی چه در ایران و چه در هر کجای دنیا دل داشتند و عاشق شدند. سریالی در ایران پخش میشد به نام «میوه ممنوعه» که راجع به حاج آقایی مسن معروفی بود که عاشق دختر جوانی شد ویا فیلم هایی که در امریکا ساخته میشود راجع به رهبران مذاهب مختلف که خود عاشق میشوند.
• ولی وقتی برنامه هایی مثل DR. Phillرا تماشا می کنید وقتی یکی از زوجین بیان می کند که مثل یک رباط زندگی می کند و هیچ احساسی وجود ندارد در زندگی، Dr. Phil سریع راه حل طلاق را پیش پای این زوج قرار میدهد.
– درحقیقت روش و طرز فکر امریکایی ها و ایرانیان متفاوت است و به همین علت ایرانیان ترجیح می دهند که با روانشناس ایرانی کار کنند و این هیچ ارتباطی با سنت ندارد.
کاملا شما درست می گوئید اگر در بین امریکایی ها شما نگاه کنید خیلی راحت به زندگی نگاه می کنند که هر یک از زوجین اگر دوست نداشته باشد ادامه بدهد خیلی راحت می گویند برو در صورتی که من خودم به شخصه هیچوقت با مراجعینم اینگونه برخورد نمی کنم و همیشه طلاق آخرین مرحله برای حل مشکل است و به نظر من راه های زیادی برای نگهداری زندگی وجود دارد چرا که اگر حتی احساس کمی در بین زوج وجود داشته باشد می شود زندگی را حفظ کرد ولی اگر کوچکترین نفرتی در بین طرفین باشد به هیچ عنوان زندگی قابل حفظ کردن نیست.
اگر ما به روش امریکایی  عمل کنیم بسیاری از موارد به طلاق می انجامد ولی سپس تکلیف قرارها و پیمانی که بسته میشود، تکلیف بچه هایی که بدنیا آورده اند چه می شود که باید همه جوانب در نظر گرفته شود.
اما برای کسانی که در این زندگی به قولی گیر افتاده اند، لذت و خوشی وجود ندارد و عشق و احساس و صحبتی که احتیاج دارند ندارند، حتی راهی برای اینها وجود دارد که من کمک می کنم به این افراد که راه خودشان را پیدا کنند.
این افراد وقتی به زندگی خود فکر میکنند و می بینند که همه چیز را فراهم کردند از جمله مسئولیتی که نسبت به همسر و فرزندان می بایستی داشته باشند وقتی به فرزندان خود نگاه می کنند که هر یک به سرانجام رسیدن و هرکدام به سنی رسیدند  که می توانند خوب و بد را تشخیص دهند، در این زمان حتی می توانند با فرزندان خود صحبت کنند که از زندگی خارج بشوند و برای خود زندگی کنند چرا که حق داشتن زندگی و گرفتن عشق و محبت را دارند. پس به عقیده من زمان و موقعیت خانه وخانواده خیلی مهم است.
هر موجود زنده ای نه تنها انسان ها به این دنیا آمده برای زندگی کردن. یعنی زنده هستیم و زندگی می کنیم که لذت ببریم و شاد باشیم و حق زندگی کردن داریم پس اگر تمام عمر را بخواهیم بسوزیم و بسازیم اشتباه کردیم. به عقیده من طلاق خیلی بستگی دارد در چه سنی و چه مرحله ای از زندگی بچه ها اتفاق می افتد چون سن فرزندان بسیار مهم است. ضربه هایی که بچه ها می خورند خوب نیست . مثلا وقتی می فهمند علت طلاق خیانت بوده، معشوقه ای وجود داشته و یا مسائل مالی بوده تاثیر بدی روی آنها دارد. بسیاری از آقایان مسئولیت زندگی را نمی توانند قبول کنند واز زندگی خارج می شوند و حتی سالهای اخیر که در آمریکا مشکلات اقتصادی پیش آمده خودشان را دار زدند و کشتند.
بچه ها در سنین مختلف نوجوانی و جوانی با طلاق به گونه های مختلف برخورد می کنند و خیلی مهم است که والدین بدانند فرزندانشان و خانواده در چه موقعیتی قرار دارد و مخصوصا فرزندان در سنین نوجوانی  سن بحرانی را می گذرانند که باید خیلی مراقب باشند.
اصلا نیازی نیست که هر یک از والدین نسبت به دیگری بدگویی کند چرا که بچه ها همه چیز را می بینند و درک می کنند حتی اگر خیلی کوچک باشند وقتی بزرگ شدند می توانند مسائل را بسنجند و متوجه می شوند.
•  آن هنرپیشه فیلم  که درخانه خودش فوت کرده، وقتی چند سال پیش گفتگویی کرده بود، بیان کرده بود که در هفت سالگی پدر ومادرش طلاق گرفته بودند که خیلی موجب اذیت او شده بود و دچار افسردگی و ناراحتی شده بوده و چون به دنبال راهی برای آرام شدن می گشته به مواد و مشروب روی آورده که در دوازده سالگی مواد و مشروب مصرف می کرده و در شانزده سالگی موادی نبوده که مصرف نکرده باشد در این مدت هم از کیف آشنایان پول می دزدیده و با مادر روابط خوبی نداشته و حاضر نبوده پدر را ببیند.
– همانطور که من تاکید کردم سن بچه ها برای جدایی پدر و مادر بسیار مهم است.
• بیشتر کسانی که دچار اعتیاد میشوند، در زندان ها هستند و یا درگیریهایی در مدرسه دارند و از خانه فرار میکنند اکثرا ریشه این مشکلات را در طلاق می بینیم و به خصوص وقتی در سنین کودکی پدر ومادر جدا شده باشند تاثیرات منفی بیشتری دارد.
– من هم همیشه توصیه ام به مراجعینی که فرزندانشان در سنین کودکی و نوجوانی هستند این است که چند سال صبر کنند تا بچه ها رشد کنند بالغ تر شوند و بعد جدا بشوند چرا که حالا با یک سال- دو سال دیرتر طلاق گرفتن اتفاقی برای زوج نمی افتد.
البته اصلا اینطور نیست که همه بچه های طلاق دچار مشکلات اخلاقی و روحی می شوند و خلافکار و معتاد، خیلی از بچه ها در ناز و نعمت هم بزرگ می شوند و زندگی بسیار خوبی داشتند ولی باز هم در مواد مخدر هستند.
• خیلی از بچه ها هم وقتی اختلاف پدر ومادر را می بینند اصرار به جدایی آن ها می کنند.
– بله امروزه اینطور شده. بچه ها از پدر ومادر می پرسند که اصلا شما چرا با هم ازدواج کردید و چرا به این زندگی ادامه می دهید؟ پس موقعیت زندگی و سن بچه ها در طلاق گرفتن والدین بسیار مهم است.
• فکر می کنید که بچه هایی که درخانواده شاهد درگیری پدر و مادر و اختلافات و جدال آن ها بودند در آینده خوشبخت می شوند؟
– هیچ تضمینی وجود ندارد نه میشود گفت بدبخت می شوند و نه خوشبخت. آمار نشان میدهد که بچه هایی که مخصوصا درسنین کودکی شاهد این اختلافات بودند و پدر ومادر از هم جدا شدند یک مقدار عقب تر از دیگران هستند ولی هیچ تضمینی وجود ندارد چرا که بچه هایی هم هستند که وقتی پدر و مادر از هم جدا شدند این بچه ها ساخته شدند و خودشان بودند که زندگی را از نوجوانی شروع کردند و خیلی هم الان موفق هستند پس هیچ نتیجه گیری نمی شود کرد ولی خیلی شنیدیم که با بچه های طلاق مثلا ازدواج نکنید چون عصبی هستند و مشکل دارند و فردا خودشان در زندگی همچین مسائلی را بوجود می آورند ولی این را دوست دارم اینجا ذکر کنم که این شامل حال همه نمی شود و کسانی هم که با خانواده و در کنار خانواده زیر یک سقف بزرگ شدند هم ممکن است مشکلات و مسائلی را داشته باشند. شاید حتی این بچه ها از زندگی پدر ومادر درس گرفته باشند و با تجربه این زندگی، زندگی بهتری را برای خود درست کنند.

1366-12