1417-46

1417-47

شهرام فسازاده هنرمندی ارزشمند و بسیار فروتن است، کمتر تن به مصاحبه میدهد و با مهر فراوان دعوت من و احمد آزاد را پذیرفت و به رادیو جوانان آمد و باهم گفتگویی بسیار بیریا ولی پر نکته داشتیم.

******

مهدی ذکائی: من آقای فسازاده را بیشتر از ایران می شناسم، زمانی که هر دوی ما نوجوان بودیم در آن زمان با خانم هایده کار می کردند- و بسیار هم خوش تیپ بودند البته هنوز هم همانطور هستند.
احمد آزاد: من هم این توفیق را داشتم که ایشان را از سال های دور بشناسم چون موسیقی را دنبال می کردم فسازاده عزیز را همیشه در صحنه های خوب با هنرمندان بزرگ دیده و می بینم- اجازه بدهید چون آقای شهرام فسازاده – از خودشان خیلی کم صحبت می کنند. من یک شرح کوتاهی از زندگی اش بگویم و بعد روی همان قسمت ها به گفتگو می نشینیم.
درکتاب مردان موسیقی سنتی ایران، آمده است که شهرام فسازاده، یکی از ویلونیست هایی است که از تکنیک خاصی در اجرای موسیقی در ویلون برخوردار است و هنرمندان بسیار خوب و برگزیده ما، از ایشان وهنر و تکنیک نوازندگی شان به خوبی یاد کرده اند. هنرمندانی چون استاد علی تجویدی، فرامرز پایور، خانم شکوه شهرستانی، حبیب الله بدیعی، فریدون ناصری و بسیاری دیگر. شهرام فسازاده این هنرمند خوب ما متولد تهران است. خانواده شان به موسیقی علاقه زیادی داشتند و از جمله پدر به موسیقی بسیار علاقمند بود و خود هم دستی در کار نواختن ساز داشتند، که حتی خود آقای فسازاده در این مورد توضیح خواهند داد. شهرام خان فسازاده در 5 سالگی به استعداد خودش در موسیقی پی برد و در آغاز به سراغ نی لبک و فلوت رفت و درهمان کودکی هر آهنگی را می شنید روی همان سازی که داشت نت ها را پیدا می کرد ومی نواخت. آقای فسازاده خود در این مورد می گویند که ازهمان کودکی علاقه بسیاری به ویلون داشتم ، هر زمان صدای سحرآمیز ویلون را می شنیدم بی اختیار جادو می شدم وهمیشه آرزو می کردم ایکاش ویلونی داشتم تا عشقم رو به این ساز و به موسیقی از طریق آن بیان کنم وبالاخره طبیعت هم با ایشان همراه شد و چون عشق به ویلون را در وجود ایشان گذاشته بود و از کلاس ششم ابتدایی که بود پدر برایش یک ویلون تهیه کرد، و شهرام خان به سرعت همه آهنگ هایی را که با فلوت نواخته بود و با صدا ونت هایش آشنا بود، بدون کمک خودش اجرای این آهنگ ها را روی ویلون پیاده کرد و در 14 سالگی بخت با او بیشتر یار شد و درهمسایگی ایشان هنرمند برجسته ای ساکن شد، آقای قاسم نیک پو، یکی از نوازندگان چیره دست پیانو وویلون و زمانی که این هنرمند بزرگ استعداد وذوق و شوق شهرام خان را دیدند، به پدر توصیه کردند که ایشان را به هنرستان موسیقی بفرستند و پدر هم که خود موسیقی را دوست می داشت ترتیب کار را دادند و آقای فسازاده در هنرستان موسیقی ملی به هنرآموزی مشغول شدند، در هنرستان آموزش موسیقی را نزد هنرمند ارزنده آقای رحمت الله بدیعی آغاز کردند و زیرنظر این استاد عزیز ردیف های موسیقی استاد صبا را نواختند و آموختند.  و هم زمان در کلاس های استاد مهرتاش هم شرکت می کردند و علاوه برخواندن ردیف ها و موسیقی این استاد با شاگردان آقای مهرتاش در نواختن سازهمکاری می کردند. در 17 سالگی به موسیقی غرب روی آوردند. و مدت 7 سال نزد آقای رومن به فراگرفتن موسیقی غربی مشغول بودند و به عقیده خود آقای فسازاده تکنیک نواختن این ساز یعنی ویلون را مدیون راهنمایی ها وآموزش این هنرمند خوبمان هستند. و بعدها نزد خانم شکوه شهرستانی به فراگیری فن نواختن پیانو پرداختند و درخدمت استاد فریدون ناصری تئوری و هارمونی موسیقی را آموختند. با استاد پایور سنتور، و ایشان به ساز استاد حبیب الله خان بدیعی بسیار علاقمند هستند وساز پرویز یاحقی و فرامرز پایور بسیار دوست می دارند و در طول سالهای اقامت در لس آنجلس شاگردان مستعد وعلاقمند به موسیقی را تعلیم و آموزش داده و می دهند.
فسازاده: آنچه که گفتید، شاید حدود 27-28 سال پیش که من در ایران بودم از طریق شادروان بهروزی ، با من مصاحبه شده بود برای کتاب چهره های ماندگار موسیقی اما باید علاوه بر استادان و آموزگارانی که از آنها صحبت کردید، از دیگر هنرمندان واساتیدی یاد کنم که آنها هم در زندگی هنری من نقش موثری داشتند و دارند، و من همیشه وام دار هنر آنها بوده وهستم همیشه از آنها برآموخته هایم افزودم وهنوز هم از آنها خیلی چیزها یاد می گیرم- از جمله آقای فرهاد فخرالدینی عزیزم که معلم هارمونی من بودند، آقای سعید شریفیان، آقای ژرژ مارتوسیان که معلم ویلون فرنگی من بودند، در دو سالی که در لندن بودم در سالهای 80 از پروفسور ویلیامز که ایشان در ارکستر سمفونی لندن بود آموختم.
احمد آزاد: البته  در آغاز گفتم که شرح  کارشما رااز کجا گرفتیم اما می دانیم که در طول سالهای گذشته شما در سرتاسر جهان و به همراه هنرمندان برجسته، کنسرت های بسیاری اجرا کردید.
فسازاده: من باید در اینجا به این مطلب اشاره کنم که با استاد حبیب الله خان بدیعی  دوست بسیارخوبم، بسیار رفیق و محشور بودیم اما از آنجا که من ردیف های موسیقی را نزد استاد رحمت الله بدیعی آموخته و اجرا کرده بودم و آقای رحمت الله بدیعی در آموزش  وشناخت فرهنگ موسیقی ای که استاد صبا داشتند یگانه هستند. اما این سئوال بسیار پیش آمده که بالاخره من با آقای حبیب الله خان بدیعی همکاری و دوستی داشتم، یا رحمت الله بدیعی؟ و باید بگویم که با هر دو استاد عزیز به شکلی درارتباط بودم. واز هر دو استاد عزیز بسیار آموختم ، اما دوستی و رفاقت من و علاقه فراوان من به کار وساز آقای حبیب الله خان بدیعی، بسیار زیاد است- روانش شاد . من تا زمان فوت ایشان با این استاد عزیز معاشرت و دوستی داشتم و بسیار تحت تاثیر ساز ایشان بوده وهستم، امیدوارم با این توضیح دوستان علاقمند و موسیقی، جواب گرفته باشند.
احمد آزاد: بله، درود می فرستم به آقای رحمت الله بدیعی و آرزو می کنم که سلامت وشاد باشند  و میدانم که در طول سالهای گذشته هم ایشان در خارج از ایران فعال بوده و هستند وهنوزهم در حفظ واشاعه موسیقی ما نقش برجسته ای دارند. اماخوشحالم که توضیح دادید چون ساز شما البته حال وهوای مخصوص خودش دارد، اما تاثیر کار استادانی را که نام بردید را می شود در ساز شما اخساس کرد.
فسازاده: بله، کاملا باید هم همینطور باشد.
احمد آزاد: آقای ذکایی، آقای فسازاده از همان نسلی هستند که در دوران طلایی موسیقی سرزمین ما نقش برجسته ای داشتند- البته نه از نظر سنی، بلکه از نظر هنری، در همان ردیف هستند. ما در آن زمان در ایران در موسیقی سنتی چهره های شناخته ای داشتیم آقای حبیب الله بدیعی، پرویز یاحقی،  اسدالله حکمت، فرهنگ شریف، مهندس همایون خرّم، سیاوش زندگانی، فضل الله توکل و غیره و آقای فسازاده در این گلستان، ناگاه با رایحه دل انگیز موسیقی اش نه تنها مثل یک گل بلکه چون باغ گلی تازه نمایان شد.
فسازاده: البته من باید اینجا از آقای لقمان ادهمی هم یاد کنم چون ایشان و سازشان را بسیار دوست می دارم .
ذکائی: ما شما را از ایران می شناسیم، از آن زمان که با چهره های نامدار همکاری میکردید، از آن دوره همکاری ها برایمان بگوئید.
فسازاده: من در آغاز کار درحدود 16- 17 سالگی که هم درس می خواندم و هم به هنرستان شبانه موسیقی می رفتم با اولین خواننده ای که همکاری کردم خانم گلوریا روحانی بود. بعدها خوب سعادت پیدا کردم که بااستاد اکبر گلپایگانی سالها همکاری داشته باشم، بعنوان شف ارکستر بودم و همچنین با خانم هایده، خانم مهستی عزیز، محمودی خوانساری، عبدالوهاب شهیدی، ایرج، خلاصه با همه هم ارکستر تشکیل دادیم و هم همکاری کردیم. حدود سالهای 98 بود که به امریکا آمدم. البته من در سالهای 80 گفتم که در لندن بودم، اما چون در ایران شاگردان بسیاری داشتم برای تکمیل کار شاگردانم چند سالی به ایران برگشتم که از اینجا به یکایک این هنرمندان خوب درود می فرستم. اما از زمانی که به امریکا آمدم متاسفانه خانم هایده دیگر میان ما نبود، اما با هنرمندان دیگر خانم حمیرا، خانم مهستی وهنرمندان دیگری که از ایران آمدند همکاری کرده ام. من در اینجا با توجه به اینکه سه تار هم می زنم، به علاقمندان به افراد با استعدادی که اینجا هستند آموزش سه تار و ویلون می دهم که خوب وظیفه ماست چون قطره ای دراین دریای بزرگ هنر سرزمین مان تلاش کنیم خدمتگذار علاقمندان به موسیقی باشیم و آنچه را که آموخته ایم به نسل های بعدی منتقل کنیم.
ذکایی: من بعنوان یک علاقمند به موسیقی می خواستم بپرسم که شما از دور و از اینسوی وقتی به موسیقی درون کشور نگاه می کنید موسیقی امروز ایران را در این سالهای گذشته چگونه می بینید؟
فسازاده: سئوال بسیار خوبی است. به نظر من وافرادی چون ما که با اون نوع موسیقی بزرگ شدیم وکار کردیم، اون نوع موسیقی را یک موسیقی دلچسب و با حالی می دانستیم و خوب امروز هم ما در ایران چهره های خوبی درکار موسیقی داریم هنرمندان بسیار با استعدادی وجود دارند وکارهای بسیار خوبی هم اجرا کرده اند که بنده توفیق شنیدن شان را داشتم، خوب خیلی ها  هم هستند که آواز می خوانند، اما گاه تصور می کنم که آنها دارند درس پس می دهند. یعنی در هنر یک چیزی که شما باید به خاطر داشته باشید اینکه هر چه آموختید تکنیک و دانش، و آموزش همه بجای خود محفوظ باید دید، از درون خود،  از ذات و شخصیت و ذوق خودت چه دارید که به آن آموخته ها اضافه کنید.

1417-48

احمد آزاد: اولا که بعد از اتفاقاتی که در در ایران افتاد، یک سبک بسیار فاخر موسیقی ما، سبک اصفهان، از صحنه دور ماند، می دانید که اصفهان در مرکز ایران قرار گرفته است. وقتی موسیقی به اصفهان می رسد کاملا ایرانی است. یا با سبک خراسان وتبریز و غیره تفاوت هایی دارد. دوما: همانطور که آقای فسازاده اشاره کردند در موسیقی آن زمان یک نکته جالبی وجود داشت که هنرمندان ما وقتی کار را ارائه می کردند مثلا آقای ایرج، گلپا، ادیب خوانساری ، بنان، قوامی و خلاصه همه وقتی آواز می خواندند هر یک صاحب سبک خود و صدای خاص خودشان بود و با بیان اولین بیت ما متوجه می شدیم که خواننده ما کیست.  امروز وقتی آوازخوانی، آواز می خواند نمی دانی این شخص چه کسی است و تشخیص از طریق آوازش میسر نیست همه مثل هم و با یک صدا می خوانند. و همانطور که آقای فسازاده گفتند، این روزها زیبایی ، لطافت و خلاقیت موسیقی فدای تکنیک شده است.
فسازاده: بله متاسفانه، تکنیک باید در جهت بیان خلاقیت موسیقی باشد.
احمد آزاد: کاملا به نظر من آشنایی با دستگاه ها و ردیف های موسیقی دستور زبان موسیقی است که باید آموخت تا کار بهتری ارائه کنیم.
فسازاده: بله ، دست مایه است.
احمد آزاد: بله همانطور که شاعر با دانستن دستور زبان شاعر نشده بلکه دستور زبان برای بهتر سرودن شعر کمکی بوده است، ردیف و دستگاه هم باید کمکی باشد به اجرای بهتر موسیقی.
فسازاده: بله کمااینکه ما بسیاری دکترای ادبیات داریم که تاکنون یک بیت شعر هم نگفته اند.
احمد آزاد: بله، باید با ذوق و استعداد هنری متولد شد.
فسازاده: بله ، تا دلی آتش نگیرد، حرف جانسوزی نگوید
احمد آزاد: باید برای اینکه دوستان درک بهتری از این گفتگو داشته باشند به این موضوع اشاره کنم که در سی – چهل سال قبل از انقلاب ما در ایران گنجینه ای بی بدیل برای تاریخ موسیقی بجا گذاشتیم، یعنی هنرمندان آن دوران شاهکارهایی خلق کردند که تاریخ مصرف ندارد و برای همیشه در تاریخ باقی خواهد ماند و هنوز هم بعد از این همه سال آن آهنگها و ترانه ها به یاد مردم مانده وباقی است، اما بعد از آن زمان ببینیم چه کار ماندگاری تولید و پخش شده است.
ذکایی: من به عنوان کسی که عاشق موسیقی کلاسیک هستیم به  موسیقی آقای شجریان و شهرام ناظری گوش میکنم و دوست دارم و خوشحالم که این موسیقی را حفظ کرده اند و باورم این است که اگر این دو هنرمند ما نبودند شاید موسیقی کلاسیک ما بی رنگ و یا شاید کم رنگ شده بود، اما چون من تخصصی دراین زمینه ندارم باید ببینم نظر شما که از آن دیدگاه براین موضوع نگاه می کنید چیست؟
فسازاده: البته، موسیقی سلیقه ای هم هست اما فراموش کردم، باید از استاد شجریان هم دراین زمینه یاد کرد، ایشان یکی از بزرگترین اساتید ردیف موسیقی ایران هستند و کارهایی را که ایشان در گلهای تازه و گلهای رنگارنگ با مرحوم استاد بدیعی یا تجویدی و یا مهندس خرم انجام دادند هر یک شاهکاری است، در نوع خودش و در شناخت ردیف و آوازخواندن کم نظیرند شاید هم بی نظیرند.
احمد آزاد: یادمان باشد که هر دو هنرمندی که نام بردید آقای شجریان و شهرام ناظری متعلق به همان دوران هستند.
فسازاده: بله، چه حرف مناسبی، بله همینطوره.
احمد آزاد: بله، ما در  همین رادیو جوانان اولین آهنگی که توسط آقای شهرام ناظری در رادیوی قبل از انقلاب پخش شده را پخش کردیم و خوب به یاد داریم که ایشان کی، چگونه و با همکاری چه کسانی آغاز کردند- آقای شجریان هم که سال ها قبل از اینکه اتفاقات تازه در ایران بیفتد و موسیقی مسیرش را تغییر بدهد در بخش موسیقی ما فعال بودند و جزو همان اساتید بودند که از آنها نام بردیم. اما طبیعتا بعد از انقلاب هنرمندان بسیاری خانه نشین شدند ویا اینکه خانه نشین شان کردند. اما آقای شجریان اجازه فعالیت داشت و دارد.
فسازاده: بله، اجازه کار نداشتند.
احمد آزاد: من شخصا تاسفم از این است که هنرمندان بزرگی که از آنها نام بردیم، آقای ایرج، گلپا، هایده، مهستی، حمیرا، اساتیدی چون: حبیب الله بدیعی، پرویز یاحقی، تجویدی، اسدالله ملک، خرّم  و…. زمانی که به پختگی کامل و رشد و خلاقیت تمام رسیده بودند اجازه کار از آنها گرفته شد و برای لحظه ای تصور کنید اگر این هنرمندان در طی این سی و چند سال گذشته فعال بودند چه آثاری از آنها در گنجینه موسیقی ما بجا می ماند.
فسازاده: همینطوره و متاسفانه بعد از انقلاب همه گوشه نشین شدند و بقولی: اگر از پرنده پرواز و بگیری چی می مونه؟ و همه، در گوشه نشینی و انزوا از بین رفتند. یا درواقع دق کردند- من خودم چند تایی از آنها را می شناسم که حقیقتا مریض شدند و دق کردند- حیف – حیف. واقعا حیف بود، چرا نباید آقای گلپایگانی بخواند، چرا نباید محمود خوانساری بخواند، چرا نباید از ایرج بزرگ استفاده بشود، و خواننده های ترانه های زیبا.
احمد آزاد: آقای فسازاده عزیز، یکی از اتفاقات دردناکی که افتاد که برای من نه بعنوان کسی که در موسیقی دستی بر آتش دارم، بلکه بعنوان کسی که موسیقی را دنبال می کنم و دوست دارم بسیار درک آن مشکل است و ناخوشایند، اینکه استادانی مثل خالقی، حسین یاحقی، صبا، پرویز یاحقی، بدیعی، ملک و بسیاری دیگر یک ساز خارجی چون ویلون را چنان حال وهوایش را بر موسیقی ما نزدیک کردند چنان لباس ایرانی بر تنش کردند که گویی این ساز از اصل متعلق به ایران و موسیقی ایران است و می دانیم که در بسیاری از آوازهای زیبایی که اجرا شد اگر ویلون نبود شاید جایش را بسیار خالی می دیدیم و این ساز واقعا نقش بسیار ارزنده ای در بیان آوازهای ایرانی در برنامه گلها و غیره به عهده داشت و پس از انقلاب دیدیم که بی دلیل نواختن این ساز و خود این ساز توقیف شد.
ذکائی: خیلی ها می پرسند آقای فسازاده اینروزها کجاست چه می کند و چه برنامه هایی دارد؟
فسازاده: من که الان در لس آنجلس هستم و هرازگاهی چند با هنرمندانی که ساکن لوس آنجلس هستند ارکستری تشکیل می دهم و برنامه هایی را روی صحنه می برم و اگر برنامه ای باشد که درخارج از اینجا باید اجرا بشود همراه این هنرمندان برای اجرای این برنامه عازم کشورهای دیگر وایالات دیگر می شوم. بارها با آقای ستار، خانم مهستی، خانم حمیرا، آقای گلپایگانی همکاری داشتم بسیاری از این همکاری ها هم در خارج از امریکا و یا لس آنجلس بوده، کانادا، انگلیس. علاوه برآن من حدود 2 سال در ارکستر سنفونیک Sanfernando Valley وارکستر سنفونیک Long Beachدر یکی بعنوان ویلون اول و دردومی به عنوان ویولن دوم کار کردم وحالا بیشتر کار آموزش و تدریس موسیقی می کنم و اگر ضبط و تولید کاری دراستودیو باشد خوب همکاری دارم و با هنرمندانی چون آقای احمد آزاد که خیلی هم به او ارادت دارم به خودش و شخصیت و هنرش همکاری دارم و دیگر دوستان. بهرحال همکاری می کنیم، خوب زندگی را می گذرانیم.
احمد آزاد: اجازه بدهید این توضیح را من بدهم که بسیاری از کارهائی که آقای گلپایگانی در اینجا تهیه و ضبط کردند با همکاری جناب فسازاده بود، کارهای بسیار زیبایی که چند سال پیش اجرا شد.
فسازاده: برنامه ای بود به نام گلهای غربت شماره 4 که آهنگ اول  از عزیز خودم آقای محمد حیدری بود و شعرش از خانم هما میرافشار در مایه دشتی که آقای گلپایگانی آن را در اینجا اجرا کردند.
احمد آزاد: چون صحبت از استاد گلپایگانی شد اجازه بدهید منهم از دوست عزیزم آقای میلاد کیایی یادی بکنم و از این طریق دوردی به ایشان بفرستم.
فسازاده: بله، ایشان هم از دوستان بسیار عزیز و قدیمی من هستند. امیدوارم هرجا هستند تندرست و سلامت باشند.
ذکائی: امیدوارم به همت احمد آزاد عزیز این گفتگوها را در هفته های آینده به صورتی دیگر ادامه بدهیم، چون شما چشمه جوشان موسیقی هستید و خیلی دوست داریم با شما در مورد موسیقی، آینده موسیقی، جوانانی که به موسیقی روی آوردند، پیشنهادات و توصیه های شما در این زمینه همه مسائلی که با موسیقی سرو کار دارد در این برنامه با شما بنشینیم و صحبت کنیم و نظر شما را بشنویم، واقعا سپاس از اینکه آمدید.
فسازاده: من از شما سپاسگزارم. متشکرم از آقای احمد آزاد و اگر فرصتی باشد، حتما در خدمت شما و شنوندگان شما خواهم بود.