1406-62

مهدی ذکایی: هر زمان که با شهره آغداشلو گفتگو می کنم از سراسر جهان، نیوزیلند، استرالیا، از داخل ایران، بچه های بسیارجوان تلفن وایمیل می کنند، بر روی فیس بوک می آیند علاقه نشان می دهند که این مصاحبه ها تکرار بشود و متوجه میشویم که همین مصاحبه برروی فیس بوک دیگران در سراسر جهان رفته است وحتی رادیوهای ایرانی اروپا و نقاط دیگر دنیا این مصاحبه ها را پخش می کنند البته ما گله ای نمی کنیم و خوشحال هم هستیم.
شهره آغداشلو: شما 30 سال است که اینکار را می کنید و از آن موقعی که جوانان را شروع کردید، همین قدر شما سخاوتمند بودید و همین قدر علاقمند بودید که پل های ارتباطی را برقرار کنید، مجله جوانانی که همه جا شناخته شده است و الان هم رادیو جوانان. چند روز پیش یکی از دوستانم می پرسید که چرا تو اینقدر به مسائل ایران علاقمند هستی، ولش کن، 35 سال است که از ایران بیرون آمدی و اینجا کار وزندگی می کنی، درجواب او گفتم: مگر میشود، الان یک ویدیوی جدید به اسم پاسارگاد بیرون آمده است که تخت جمشید را نشان می دهد و اینها را با لیزر جلوی چشم شما پاسارگاد و تخت جمشید واقعی می سازند و 3 بعدی بالا میرود و شما می بینید که قبلا تخت جمشید و یا پاسارگاد چه شکلی بوده است، یعنی طبق محاسبات تاریخی که کرده اند به رنگ هایی رسیده اند که بر روی پاسارگاد نقش بسته و بصورت کامپیوتری نشان میدهد، احساسی که به انسان دست می دهد این است که یک ظرفی به زمین میخورد و هزاران قطعه میشود و یک قطعه اش هزاران کیلومتر و یا مایل آنطرف تر میرود ولی هنوز متعلق به آن ظرف است و این ارتباطات است که ما را سرپا نگه داشته است و این امید نقش مهمی در پیشرفت مملکت ما دارد.
جوانهای ایران اینکار را کردند،جوانهایی که بعد از انقلاب در ایران بزرگ شدند، می گویند بچه های انقلاب اسلامی هستند، ولی بچه هایی هستند که ریشه درتمام تاریخ پر افتخار ایران دارند، اخیرا در میان اسامی بچه هایی که در 10 یا 15 سال اخیر در ایران بدنیا آمدند حتی یک اسم عربی نمی بینید، بگذریم از گروهی که تعصبات مذهبی دارند و اینکار را می کنند ولی بچه هایی با خانواده مدرنتر و تحصیلکرده اسامی نامداران تاریخ را بر می گزینند.
شهره آغداشلو: همانطور که امریکائی ها مفتخرند که امریکایی هستند، همین طور انگلیسی ها و یا عربها که مفتخر به انگلیسی بودن وعرب بودن خود هستند، خیلی مهم است که یک ایرانی پشتوانه مادریش را حفظ بکند، نه تنها بخاطر خودش، بلکه بخاطر فرهنگی که او سفیرش بحساب می آید واگر احیانا از ایران به خارج سفر نکرده، با اینترنت و یک کامپیوتر کوچک در یک پستو بدنیا سفر کرده و دیده است که چقدر اهمیت دارد که در مملکتی که هست آنرا آباد  بکند، آدمی از گِل سرزمینش جدا نیست.
گاهی متاسف می شویم که لوحه کوروش در امریکا به نمایش گذاشته می شود، لوحه ای که از داخل ایران نمی آیدو ازموزه ای از انگلیس می آید و یا مانده و تکه هایی از تخت جمشید را در اروپا می بینیم و تکه هایی از سر ستون ها را می بینیم و باخودمان فکر می کنیم که چه بلایی برسر ما آمد که اینهائی را که افتخار سرزمین ما بود از ایران خارج کردند و به موزه های خارج رساندند. گاهی شاید بگوئیم که حالا اقلا آنها را حفظ کردند و شاید هم روزی آنها را پس بگیریم.
شهره آغداشلو: من احساس شما را دارم و هرگاه که یکی از این گنج ها را در موزه غیر ایرانی می بینم همین احساس به من دست میدهد. مسئله بازگرداندن این آثارامکان پذیر است، چند خانواده کلیمی ادعا کرده اند که نقاشی هایی که در منزل پدر و پدر بزرگشان بوده وعکس هم از آنها دارند، در موزه های آلمان است وباید برگردانده شود ولی ایران اینکار را نخواهد کرد و متاسفانه دیدیم که چه اتفاقی برای موزه های عراق افتاد و رقم بر رویشان نمی شود گذاشت، پولش مهم نیست، قدمت آن مهم است. یاد آنروزی  می افتم که طالبان مجسمه بودا را منفجر می کرد و چقدر هم طول کشید تا این عقب افتاده ها آن سنگ ها را منفجر بکنند و هم زمان در تلویزیون بی بی سی مصاحبه با پروفسورهای باستان شناسی میکردند که حتی یکی از آنها در فرانسه گریه میکرد. آن بوداها چهارهزار ساله بودند واینجوری می توانستیم بگوئیم که زمین چقدر عمر کرده است و انشاءالله ما هرگز به آنجاها نخواهیم رسید، چون ملت تحصیلکرده و هوشیاری هستیم.
آنروز در سمینار فستیوال نور و بنیاد زنان ایرانی لوس انجلس، که به نظر من سمینار بسیار زیبا و تاثیرگذار و یک رویداد استثنایی بود وبرای اولین بار چهار بازیگر بسیار بلند آوازه که بدون اغراق شما در صدر همه آنها ایستاده اید آنجا بودند یک گفتگو مشترک داشتید و برای اولین بار بود که در جامعه ایرانی دیدم که چهار ستاره آمدند و نشستند واز هم تعریف و ستایش کردند.
شهره آغداشلو: در درجه اول این را ما مدیون مهناز افشار هستیم که از ایران آمده بود و به نظر من سفیر صلح، دوستی و محبت از صنف خودش بود،  من کارهای مهناز افشار را دورادور دنبال کرده بودم، ما هنرپیشه ها اگر از همدیگر خوشمان بیاید کارهای همدیگر را دنبال می کنیم، کار آخرش به کارگردانی پیمان معادی را خیلی دوست داشتم و وقتی که به اینجا آمد خیلی علاقه نشان دادم که او را ببینم و به کمک فستیوال نور و همین طور سازمان خانمهای ایرانی امریکایی موفق شدیم که بحثی داشته باشیم با این هنرمند خوب، مردمی، مهربان وفهمیده وجوان سینمای ایران، در کنار او دو هنرمند ایرانی دیگر که تقریبا بزرگ شده انگلستان وامریکا هستند، نازنین بنیادی که 20 روزه بوده که از ایران بیرون آمده و نگار هم تقریبا 1 یا 2 ساله بوده است ، بنابراین 2 خانم جوان ایرانی درخارج از کشور می توانند الگوی خوبی برای خارج از کشور باشند و اینها در صحنه سینما بخصوص تلویزیون دائم در فعالیت هستند و توانستیم آنها را در بحث خود داشته باشیم، زیباترین بخش برنامه بنظر من این بود، همیشه انقلاب ها بروی همبستگی تکیه میکند وبیشتر بر روی طبقه کارگر، اما انقلاب های فرهنگی بیشتر تکیه بر روی شانه هنرمندان دارد و می تواند به وحدت ملی بیانجامد. مهناز افشار نماینده درستی برای شروع رابطه دلپذیر، زیبا و طبیعی بود، بهمین دلیل هم من،نازنین ونگار با عشق وشادی بیشتر از این حادثه ای که داشت اتفاق می افتاد بر روی صندلی هایمان جا گرفتیم و بی پرده از کارمان، عقایدمان نسبت به کارمان، نسبت به همدیگر و از همبستگی و انقلاب فرهنگی حرف زدیم.
مهناز افشار هنرمند آگاهی است وچقدر دیپلماتیک به تمام سئوالات جواب میداد، یعنی مراعات تمام جوانب را میکرد که در امریکا وسط شهر لوس آنجلس وهالیوود نشسته است در کنار تمام خانم هایی که همه با عقاید دیگری زندگی می کنند و نگاهی به پشت سر دارد که باید به آنجا برگردد وزندگی بکند و چنان با احترام و درایت خاصی به تمام سئوال ها جواب میداد که من واقعا شگفت زده شدم و درچهره شما دیدم که او را تحسین می کردید.
شهره آغداشلو: بله تمام وقت چون متوجه بودم که اوچکار می کند، هنرمندانی که از ایران می آیند، جدا از مسائلی که ممکن است با دولت داشته باشند، اینها یک مشت دشمن در میان اوباش دارند که متاسفانه هنوز تعدادی از آنها باقی مانده است واین بچه ها را اذیت می کنند، بنابراین روی لبه تیغ راه میروند و بسیار با درایت این شمشیر دو لبه را مهناز افشار پیمود و بسیار صادقانه سعی نکرد که چیزی را قایم بکند، چون ما می فهمیم بخصوص که همه با خلوص نیت صحبت می کنند و اگر یک نفر بخواهد که پرده پوشی بکند، بلافاصله عریان میشود و با خلوص نیت سعی کرد که این پل ارتباطی را نه تنها در میان هنرمندان ایرانی در امریکا و ایران برقرار کند بلکه با مردمش و اشاره کرد که چقدر علاقه مندی مابین ایرانی های در ایران و ایرانی هایی که در امریکا هستند وجود دارد، اگر قرار بود من به سهم خودم او را به عنوان سفیر هنری ایران معرفی می کردم.
میدانم تا آنجایی که فرصت دارید سینما و فیلم های ایرانی را می بینید و دنبال می کنید، آیا آنهایی که در ایران هستند با شما تماس دارند، چه میگویند و چه می خواهند؟ چه توقعی و مشکلاتی دارند.
شهره آغداشلو: در تماس هستم، بسیار متفاوت هستند، دانشجویی که تازه فارغ التحصیل شده است و فیلم کوتاه ساخته، میخواهد بداند که به کجا مراجعه بکند و من راهنمائیش میکنم، هنرپیشه ای می پرسد که آیا در آنجا جایی برای من وجود دارد، نویسنده ای داریم که می پرسد که آیا من می توانم نقش اول قصه اش را بازی کنم،نگاهی که ایرانیان درون مرز به موقعیت سینمای امریکا دارند و من بیشتر در حد راهنمای آنها هستم.

1406-63

از ایران ستاره های جدیدی که می آیند به ما زنگ می زنند وهمیشه دلشان میخواهد که با پشیگامانی چون شما ارتباط مستقیم داشته باشند و وقتی که از آنها سئوال می کنم، چرا، بیشتر آنها رویای هالیوود را دارند و می خواهند به نوعی از مرز آن محدودیت ها بگذرند و به طریقی قدم در دنیای هنر جهانی بگذارند و میخواهند با شما صحبت بکنند، چون شما پیشگام تمام این ستاره ها هستید، دیدن شما در اسکار در آن شرایط هیجان انگیز که تمام دنیا به تماشا نشسته بودند و یا جایزه ای را که بردید، یا فیلم های پیاپی که بازی کردید، همه اینها برای آنها بهترین الگو است، به عقیده من این حس خوبی به آدم میدهد که ستارگانی که درایران هستند، شمارا به نوعی تماشا می کنند.
شهره آغداشلو: متوجه هستم و خیلی از این بابت خوشحالم، افتخار می کنم و بخودم می بالم و تنها موقعی که اجازه به خودم میدهم که ببالم، اما بطور اعم، تصور کنید هر چهره ای دربرابر خود کوهی بلند چون دماوند دارد، که یک قله ای دارد که آن فرد هنرمند می خواهد آن قله را فتح بکند، مثلا یک کسی که میخواهد بالرین بشود قله کوهش باله روسیه است که روزی بتواند دریاچه قو را بر روی صحنه ببرد، برای یک بازیگر تاتر بلندترین قله برادوی نیویورک است و برای یک بازیگر سینما بالاترین قله جایزه اسکار و سینمای هالیوود است، سینمای امریکادر جهان یکه تاز و از همه سر است و قادر به ساختن فیلم هایی است که هیچ کجای دنیا قادر به ساختن آن فیلم ها نیستند، بنابراین من براحتی می توانم بفهمم که چطور یک بازیگر افغانی که تازه کارش را در یک فیلم ایرانی شروع کرده، همان رویایی را دارد که یک دختر جوان در اوکراین میخواهد راه به سینما باز بکند و یا کشورهای دیگر دنیا و یا یک دختر 16 ساله که فیلمی در نیوزیلند بازی می کند که آنسال که من نامزد اسکار بودم او هم نامزد اسکار بود و اولین بار بود که از نیوزیلند بیرون می آمد، این طبیعی است، اگر در سرزمین خودتان درایران، هند… بازیگر مشهوری هستید، هیچ لزومی ندارد که بیرون سرزمین خود از اول شروع کنید، تا آن زبان را یاد بگیرید و آشنا بشوید، حتی اگر نابغه هم باشید، چند سالی را از دست دادید، اگر کار بدون دردسری را انجام می دهید و با هوش هستید و راههایی پیدا کنید که هم مثمر ثمر باشید و فعالیت کنید و هم پیغام های انسانی را به گوش شنوندگان و بینندگانتان برسانید، چه دلیلی دارد که این راه بروید و مملکتان را ترک بکنید، مگر اینکه مجبور باشید ودر آنصورت حتما همین امروز این کار را بکنید، همیشه همه جای دنیا شانس برای بهتر زیستن ، بهتر شدن و موفق شدن وجود دارد.
درباره یکی از مهمترین بخش این مصاحبه، فعالیت های جدید خودتان در عرضه تلویزیون وسینما توضیح بدهید؟
شهره آغداشلو: خیلی خوشحالم، یک اصطلاحی در زبان انگلیسی زبان ها است که  I am a working girl now  یعنی هر روز دارم کار می کنم. هیچ چیزی دردناکتر برای یک هنرمند وجود ندارد که نتواند کارش را ادامه بدهد، در سریال تلویزیونی «گریمGrimm» که شنیدم بزودی به ایران هم میرود برای مدت 6 ماه همکاری میکردم، در نقش ملکه کولی ها، بعد از آن سریال تلویزیونی «باورBelieve» نقش هنرمند مهمان را داشتم، دیشب جای شما خالی در سریال تلویزیونی «Bones» در نقش یک مادر هنرمند با هوش ایرانی بودم و بزودی عازم اروپا هستم برای بازی در فیلم «مهر ماههای شیرازSeptember of Shiraz» که «جرارد باتلر» آنرا می سازد، همان کسی که فیلم 300 را از او دیدیم. امروزه خیلی بین هنرمندان امریکایی مرسوم شده ، که بازیگرها حقوق کتابها را می خرند و بعد اینها را تبدیل به فیلم می کنند. جرارد باتلر در پروازی به امریکا کتاب را خوانده و از آن خوشش آمده است.
دیگر فیلم ها و سریال هایی که بزودی خواهیم دید چیست؟
شهره آغداشلو: از فیلمهای دیگرم که بزودی بیرون می آید«آخرین شب شوالیه ها Last Knights » با هنرنمایی «کلایواوئن و مورگان فریمن و کارگردانی Kazuaki Kiriya مخترع جلوه های ویژه است که حالا تصمیم  گرفته است از آدمهای واقعی استفاده بکند لشکر فیلم واقعی هستند. فیلم براساس قرن 14 ساخته شده است و من نقش همسر «مورگان فریمن» بازی می کنم. در قصرهای بیرون از پراک، یک قصر تابستانی و یک قصر زمستانی فیلمبرداری شده است که قصرها هم در قرن 14 ساخته شده اند.
شما که در این سریال ها و فیلم ها بازی کردید،کدام نقش را بیشتر دوست داشتید؟
شهره آغداشلو: من همه آنها را دوست دارم، ولی بی صبرانه منتظر دیدن فیلم «گلاب Rosewater» به کارگردانی «جان استوارت» هستم، جان استوارت برنامه تلویزیونی دارد و بسیار محبوب همگان است و امریکایی ها عاشق او هستند. آنها بدنبال من آمدند، جان کتاب را که میخواند دیوانه کتاب میشود و میخردوتصمیم می گیرد که فیلم را بسازد، فیلم درعمان فیلمبرداری شده است.
شنیدم که جان استوارت تصمیم دارد که دست به ترکیب هیچ چیزی از داستان نزند؟
شهره آغداشلو: فیلم تمام شده ودر مرحله «ادیتEdit » میباشد، جان بسیار وفادار بوده و تنها کاری که کرده، آنرا تبدیل به سناریو کرده است. الان مد شده فیلم هایی که ساخته میشود تا آنجایی که ممکن است هنرپیشه های بین المللی در آن میگذارند. فیلم گلاب درواقع قصه ایرانی است و در ایران اتفاق می افتد، 99درصد از بازیگرانش غیر ایرانی هستند. نقش مازیار را یکی از بهترین و باهوش ترین هنرپیشه مکزیکی «Gael Garcia Bernal گایل گارسیا برنال» بازی می کند که هنرپیشه بسیار قوی است و دارد بالا میرود، پارسال در  فیلمی که در اسکارآمده بود گابریل را دیدیم و همین طور «Motorcycle Diaries» که فوق العاده بود. نقش شکنجه گرش را یک بازیگر دانمارکی، که بازیگر فوق العاده ای و هنرمند ممتاز دانمارک است بازی می کند که سریال «پل Bridge» او در دانمارک در ردیف اول قرار دارد. نقش راننده مازیار را یک بازیگر انگلیسی بازی کرد، اگر دهانش را باز نکند، امکان ندارد که بگوئید ایرانی نیست، نمی توانم بگویم که چقدر برای این فیلم هیجان زده هستم.
آیا در فیلم بزبان فارسی هم صحبت می کنند؟
شهره آغداشلو: تنها کسی که چند کلمه فارسی حرف میزند من هستم، در نقش ملوک مادر مازیار. هنرمندان بین المللی قصه را تعریف می کنند و من بخصوص خیلی خوشحال شدم که جان استوارت تصمیم به این کار گرفت، چون نهایتا داستان درباره لگدمال کردن حقوق ژورنالیست ها در جهان میباشد. ما هر روزه می بینیم در یک منطقه پاکستان، ایران، هند حقوق یکی از آنها پایمال میشود. خود جان استوارت ژورنالیست است و میداند که چه دردی دارد، چون واقعا در دنیای امروزه با این دمکراسی که ادعا می شود ژورنالیست ها باید حقوق خودشان را داشته باشند  و از این نظر فیلم خیلی مهمی است.