1432-8

1432-10

عکس روی جلد و این صفحات از علی جداری
—————————–

فتیه عامری را بعنوان یک شاعر و نویسنده و برنامه ساز تلویزیونی و یکی از خالقین حکایت های هشتم و نهم و دهم و یار وهمدم استوار و وفادار مسعود فردمنش، شاعر و ترانه سرای نامدار می شناسیم، هنرمندی که ترجیح داده در خلوت شاعری خود و زندگی آرام زناشویی اش، دور از هیاهوی شهر، آثاری ماندنی خلق کند این زوج را می ستائیم بخاطر رفاقت شان، تفاهم شان، مقاومت شان در گذر از فراز و نشیب های سخت و تونل های سوزنده زندگی در سرزمینی غریب.
• ابتدا از فتیه عامری درباره کارهای تازه اش می پرسم تا بعد گذشته ها را با هم مرور کنیم.
می گوید: آخرین کار مشترک من و مسعود فردمنش، حکایت دهم (حکایت عاشقی ها) بود، که حدود یک سال پیش از سوی شرکت ترانه به بازار آمد، در این مجموعه 6 شعر و دکلمه داشتم، که سه اثر را خودم و سه اثر را با مسعود فردمنش با هم اجرا کردیم که یک کار عاطفی و احساسی قشنگی بود.
• این همه احساس از کجا می آید، از چه الهام می گیرید؟
– بنظر من شعر خودش را می نویسد، من هیچگاه تصمیم نمی گیرم بسرایم با بنویسم، بلکه این خود شعر است که مرا غافلگیر می کند، شعر خاصیتی دارد که گاه شب به سراغ من می آید، حتی در خواب جرقه می زند، من بر می خیزم و آنرا بروی کاغذ می آورم.
• بسیاری دوست دارند یکی از سروده هایتان را از رادیو بشنوند و در مجله جوانان بخوانند.
– با اشتیاق، من شعری دارم بنام سرزمین خیال که در حکایت هشتم دکلمه کردم، خیلی به دلها نشست:

***

در خانة قلبت را باز کن
تا نماند پشت دری بسته، محبت
نومیدانه به این عشق سلام مکن
غریبانه به این خوشبختی منگر
که جغد سیاه بخت شوم
سالهاست که از بام خانه ات پریده است
علاقمندان می توانند بروی YouTube شعر «سرزمین خیال و دیگر اشعار مرا بشنوند.
• شما زوج هنرمند از چه زمانی همکاری با هم را آغاز کردید؟
– مسعود عزیز، در حکایت هفتم، دو شعر مرا بنام های قصر آرامش و چشمات خواندند، این شروع همکاری مان بود بعد در حکایت هشتم از من خواست، آثارم را با صدای خودم اجرا کنم که این همکاری مشترک ادامه یافت.
در این میان مهم ترین اصل، رفاقت و صمیمیت و احترام متقابل است، که پایه های اصلی این همکاری را تشکیل میدهد، قبل از آنکه ما زن و شوهر باشیم، ما در خانه حریم همدیگر را نگه می داریم، زمانی که مسعود به اتاق خود میرود تا در خلوت اش بسراید و خلق کند، من دور و برش نیستم، و وقتی من به خلوت خود می روم تا آنچه به ذهنم آمده، بروی کاغذ بیاورم، مسعود مرا آزاد می گذارد، ما احترام یکدیگر و فضای کاری هم را داریم.
• در جریان هستیم که یک برنامه تلویزیونی مشترک و موفق دارید؟
– سالهاست من و مسعود یک برنامه تلویزیونی بنام «مکتب عشق» داریم که از ITN پخش میشود، در این برنامه سروده های خود را می خوانیم من یک بخش بنام «زیرگنبد کبود» دارم که داستان هایی را که می نویسم اجرا می کنم این داستان ها، با هدف نوشته میشود و با نتیجه احساسی و عاطفی و فلسفی همراه است، می کوشم بروی بیننده تاثیر بگذارد، با خود پیام های انسانی داشته باشد و می بینیم که عکس العمل گسترده و بسیار زیبایی دارد. این برنامه روزهای یکشنبه از ITN ساعت 9 صبح و 9 شب پخش می شود.

1432-7

• احساس می کنیم که شما با سلیقه های روز حرکت می کنید، نسل جوان را درک می کنید، گذشته را تکرار نمی کنید و مسلما با گستره وسیع سوشیال نت ورک ها، شما با نسلی سختگیر و در ضمن تازه پسند و نوگرا روبروهستید.
– براستی چنین است، چرا که رضایت و تشویق همین مردم، در تعالی کار، در تنوع کار، در دگرگونی بنیادی کارها اثر دارد. آنچه من به سهم خودم از طبقات مختلف مردم شنیده ام، حکایت دهم را بیش از هر حکایتی شنیده اند، نوع شعر و کلام و ارائه را نو می بینند. چون شعر هم در هر زمان زبان خاص خود را دارد، دیگر نمی توان برای نسل امروز از گل و بلبل گفت، آنها جستجوگر شیوه تازه ای در شعر و اجرا و حتی برنامه های تلویزیونی هستند و مسلما کار ما سخت تر از گذشته است ولی همین سبب میشود گام هایی به سوی آینده برداریم.
• با شما بر می گردیم به گذشته و اینکه سرودن و نوشتن را از چه زمانی شروع کردید؟
– من اولین شعرم را در 11سالگی سرودم، آنروزها احساس عجیبی داشتم ، از خدایم می خواستم این احساس را از من نگیرد و همان روزها بود که درهای شعر بروی من گشوده شد.
• مسعود چقدر در این مسیر نقش داشت؟
– مسعود وقتی سروده های مرا خواند، با وجود اینکه من چون همیشه از کارهایم راضی نبودم، گفت شعرهایت قشنگ است، هیچ ایرادی درکارت نیست، مهر تائید را بر آنها زد و بمن اعتماد به نفس بزرگی داد، که به راهم ادامه بدهم.
• کتابی از سروده های خود ارائه دادید؟
– کتاب «سرزمین خیال» مجموعه اشعارم است که بسیار مورد استقبال قرار گرفت، از همه نقاط جهان تماس می گیرند، من شماره 818-727-0103 را برای این کار در نظر گرفتم، ولی هنوز راهی بسوی ایران برای این کتاب باز نشده است.
• بعنوان یک شاعر، آثار چه شعرایی را بیشتر می خوانید و می پسندید؟
– من بدون شک استاد شاملو را از بهترین شعرای جهان می دانم، در ایران باید سالها بگذرد تا شاعری چون شاملو زاده شود آثار فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، مسعود فردمنش را بسیار دوست دارم، از سروده های مسعود وقتی خودش دکلمه می کند بیشتر لذت می برم از شعرای جهان، آثار گارسیا لورکا شاعر اسپانیایی و نظار قبانی شاعر سوری را دوست دارم.
• فکر می کنید چرا در این 35 سال گذشته کمتر شاعر زن نامداری چون گذشتگان ظهور کردند، تصور می کنید بخاطر محدودیت ها و سانسورها بوده است؟
– مسئله محدودیت ها و سانسور را که می تواند بازدارنده باشد قبول دارم، ولی متاسفانه خیلی از شعرای داخل در یک نقطه متوقف شده اند، چون شعر، عریانی، فریاد، جسارت، اعتراض و تمنا و عشق می طلبد.
البته من فکر می کنم شعرای صاحب سبک و ذوق هم در ایران هستند که متاسفانه چون همیشه در زمان حیات شان شناخته نمی شوند همان شیوه مرده پرستی ها، آنها را بعد از رفتن شان کشف می کند.
• با ورود مسعود فردمنش، او را به گفتگو می کشیم و می پرسیم درباره فتیه چه دیدگاهی داری؟
– به شعرهایش علاقه دارم هرکدام از شعرهایش یک تابلوی نقاشی است، سبک سروده هایش را دوست دارم، کاش من هم بلد بودم چون فتیه بسرایم، خوشحالم که با «حکایت ها» با من همسفر شد، گرچه او سالهاست همسفر مهربان زندگی من است. باور کنید با حضور فتیه حکایت ها سرشار شد، سبک و سیاق سروده های نقاشی اش، طوری است که باید دو نفره آنرا بخوانیم و مردم نیز این سبک را بسیار پسندیده اند.
از فتیه عامری می خواهیم یکی از سروده هایش را برای شنوندگان رادیو بخواند تا در مجله نیز چاپ کنیم.
واو با احساس خاصی شعر دلتنگی را می خواند.
مرا با خود ببرید
ای کبوتران مسافر
مرا با خود ببرید
که اینجا دیگر جای من نیست
و این قلبی که در سینه می طپد
دیگر قلب من نیست
قلب مرا
در شبی تاریک دزدیدند
و رگهای رابطه را بریدند