1422-68

1422-67

• آقای بهبهانی عزیز مدتی بود در لس آنجلس از شما خبری نبود، گرچه شنیدیم درخارج از امریکا، آثاری ساختی و خوشبختانه فعالیت هایت را ادامه دادی، براستی در این مدت چه فعالیت هایی داشتی؟
محمد بهبهانی: پنچ شش سالی است که تمرکز کارهایم در خارج از امریکا بوده، در چین، مالزی، ترکیه، دبی و ایران فعالیت هایی داشتم از جمله کار فیلمسازی، از فیلم های کوتاه گرفته تا فیلم های بلند و آثار مستند، البته کار اصلی من نورپردازی فضاهای شهری و ساختمانی با سیستم های هوشمند  LED بروی پارک ها، پل ها، ساختمان های بزرگ در نقاط مختلف دنیا از جمله ایران بود.
• چه شد که از لس آنجلس کوچ کردی؟
بهبهانی: من سال 1994 به اتفاق مادر بزرگ نازنینم سیمین بهبهانی به لس آنجلس آمدم، شاهد بودم که چقدر به شما آقای ذکایی عزیز علاقه داشت و کارهای شما را دنبال می کرد. چقدر شما برایش احترام و عشق قائل بودید، حیف که از دست رفت. پشتوانه خوبی برای من بود. من دراینجا تحصیل خود را ادامه دادم، تجربیات خوبی بدست آوردم و بعد کوچ کردم اخیرا احساس کردم باید به مرکز هنری جهان لس آنجلس برگردم، خوشبختانه این بار با پارتنر خوبی که دارم خانم لطفیان، فعالیت های گسترده ای را شروع کردیم.
• خوشبختانه میان شما یک هارمونی خاصی دیدم، با توجه به نقاط مشترک و احترام متقابل پیش میروید.
بهبهانی: خانم لطفیان سابقه وکالت دارد ولی بدلیل قدرت مدیریت و تجربیاتی که دارد، مسئولیت های دوره جدید فعالیت هایمان برگردن ایشان است.
خانم لطفیان: من سالهاست در امریکا زندگی می کنم تجربیات زیادی در زمینه امور مالی و اقتصادی دارم، ضمن اینکه در زمینه مهاجرت تحصیلات خود را ادامه داده ام، امیدوارم در این زمینه به هموطنانم یاری برسانم و اینک به اتفاق آقای بهبهانی در مسیر مشترکی حرکت می کنیم.
من در سفری که به دبی داشتم تا برای یک موکل خود، مراحل مهاجرت اش را انجام بدهم. آقای بهبهانی هم از امریکا به ایران میرفتند، حدود 16 ساعت در هواپیما با هم و کنار هم گپ می زدیم و بیشتر با کارهای هم آشنا شدیم.
بهبهانی: این یک تصادف خوب بود. همین آشنایی ثمره بسیار درخشانی داشت چون همکاری مان شروع شد و تا امروز ادامه یافته است.
• شما الان چه پروژه ای را دنبال می کنید؟
بهبهانی: من بعد از پایان تحصیلاتم در رشته سینمافتوگرافی در یو سی ال ای، کارم را شروع کردم، همزمان با تلویزیون های ایرانی هم کار می کردم بعد به مارکت امریکایی راه یافتم تا بعد از مدتی دست از کار با تلویزیون های ایرانی کشیدم و جذب جامعه امریکایی شدم، در سال 2008 فیلمی ساختم که برنده جایزه اول جشنواره کنتاکی شد فیلمی بنام Five Then Four که بسیار مورد توجه قرار گرفت و من متاسفانه امریکا را ترک گفتم و اینک آمده ام تا آن اشتباه را جبران کنم. آنروزها من بنام Mike Malak کار میکردم که اگر گوگل کنید نام مرا در بسیاری پروژه ها می بینید.
در ایران با نام محمد بهبهانی فیلم هایی ساختم، که به جشنواره های زیادی راه یافت، ولی محدودیت ها و سانسور مرا خسته کرد البته من در این مدت 9 فیلم ساختم.
خودتان می دانید در امریکا فعالیت داشتن آسان نیست، نیاز به یک ایجنت قوی دارید، حضور در جشنواره ها ضروری است فیلم باید پیام جذابی داشته باشد. تماشاگر را جلب کند، در آن شرایط تهیه کنندگان قدم جلو می گذارند. من دارم این شیوه را دنبال می کنم.
مرتضی قمصری: شما نظرتان درباره گلشیفته فراهانی چیست؟
بهبهانی : من به گلشیفته افتخار می کنم، در ایران کارهای خوبی داشت، در افغانستان بهترین کارها را کرد، در اروپا خودش را نشان داد، با بزرگترین کارگردانان کارکرد. با لئوناردو دیکاپریوهمبازی شد، مسیر خوب و حساب شده ای را طی کرد.
قمصری: در اینجا هم با بهروز وثوقی در نمایش رویای خصوصی بازی کرد، کار جنتی عطایی که او را خیلی بیریا دیدم.
بهبهانی: در هر زمینه ای حرفه ای عمل کرد.
• خانم  لطفیان حالا که شما وارد حیطه هنر شده اید، فکر نمی کنید سینمای جهان مردسالاری شده، مسلما در سینمای ایران هم چنین است، جایگاه زن در سینمای ایران جایگاه کم رنگی است، حالا همکاری شما با محمد بهبهانی، که از خانواده اهل شعر و ادب وهنر می آید، مادر بزرگ صاحب نام و قدرتمند و جسوری داشت، ثمره خوبی ببار می آورد.
خانم لطفیان: همکاری با آقای بهبهانی برای من بسیار راهگشاست، دیدگاه خودم را در مورد سینما روشن تر می بینم. قبول دارم که سینمای ایران، موقعیت لازم را به زنان نمیدهد ولی آنچه مسلم است اینکه زنان خود، راه را می گشایند و جلو میروند. همکاری من و آقای بهبهانی هم در یک مسیر مشترک و هم شانه پیش میرود و من خوشحالم که می توانم بقولی در گشودن راه برای خانم ها قدمی بردارم.
بهبهانی: اجازه می خواهم غزلی از مادربزرگ نازنینم سیمین بهبهانی برایتان بخوانم.
سبز و بنفش و نارنجی
زرد و کبود و گلناری
آویز لاله ها لرزان
جو بار رنگ ها جاری
رقص هزار پروانه
بر سبزه های پر شبنم
نقش هزار نیلوفر
بر موج های زنگاری
با پلک نیمه باز امشب
خیل سیاه مژگانم
نخ ها کشیده در سوزن
از جنس خواب و بیداری
از نور پیکری دارم
با پای نرم چابک پو
سرگرم سرسرک بازی
در پهنه ی سبکباری
ای عشق، نوجوان بودم
هفده بهار گل با من
هفده بهار یغما شد
در ترکتاز تاتاری
مردی ز راه دور آمد
پوزار قرن ها با او
هفده بهار با او شد
هفتاد سال بیزاری
من چند ساله ام امشب
می دانم و نمی دانم
با این شراب می باید
دفع بلای هشیاری
ای عشق جای رویا کن
این پلک نیمه بازم را
تا ماه و تیله هایش را
از آسمان فرود آری
ای تیله باز سرگردان
من بکر خانه پروردم
مینای سر به مهرم را
سر ناگشوده نگذاری
ای عشق در سرم امشب
گرداب نور می چرخد
سبز و بنفش و نارنجی
زرد و کبود و گلناری
• بعد از شنیدن این غزل زیبای غزل بانوی شعر ایران، برگردیم دوباره به لس آنجلس و ببینیم آقای بهبهانی عزیز و خانم لطفیان چه برنامه ای در پیش دارند.
– با سپاس از این موقعیت خوبی که در اختیار ما گذاشتید، من سالها فعالیت کردم تجربه اندوختم، ولی بعنوان یک فیلمساز یک هدف بزرگ دارم، آنهم دستیابی به اسکار است. می کوشم با فیلم های کوتاه وبلند خیلی زود بر بلندی مراسم اسکار بایستم و بعنوان یک ایرانی از سرزمینم، از هنر سرزمینم و مردم آن بگویم. خوشبختانه خانم لطفیان نیز با همه وجود می کوشد که مرا به این هدف برساند داستان ها و پروژه هایی آماده داریم که بمرور به مرحله اجرا در می آید.
• مسلما کسانی می خواهند با شما تماس بگیرند.
– بهترین وسیله وب سایت ما است:

 MikeMalak.com