1493-39

سالگرد ایرج گرگین

1493-40

26 دیماه مصادف بود با سالگرد زنده یاد ایرج گرگین یکی از استادان مسلم رادیو و تلویزیون، یاد و خاطره او در ذهن تمامی همکاران و رادیو تلویزیونی اش که معلمی بود برای تمام فصول . مطلب زیر را میرعلی حسینی یکی از شاگردان و گویندگان توانای رادیو و تلویزیون در رثای مرگ استاد خود ایرج گرگین نوشته است:
این نه یک مرثیه، که یک یاد آوری از گوشه کوچکی از خاطرات فراوانی است که از ایرج گرگین به یاد دارم. چند سطری برای برشمردن ویژگی‌های شخصیتی که در نوع خودش در کار یک رادیو تلویزیون حرفه‌ای کم‌نظیر است.
نخستین بار در ۱۶ سالگی، چند ماهی پس از ورودم به دوبلاژ و در استودیو شهاب بود که او را دیدم. از او و از طریق رادیو فقط صدا و نام او را می‌شناختم. برای گفتار یک فیلم به صدای او نیاز داشتند.
هنگامی که رسید، همه دوبلورها در انتظار بودند، و من که تازه کار دوبلاژ را یاد می‌گرفتم، در گوشه‌ای از اطاق ضبط نظاره‌گر بودم و کارآموز.
تابستان بود. وقتی رسید، کُتش را درآورد و بر روی میز کنار میکروفن گذاشت، گره کراواتش را اندکی شل کرد، و پس از شنیدن توضیحات مدیر دوبلاژ فیلم مرحوم سعید شرافت، مطلب نوشته شده را یک بار مرور کرد، و اندکی بعد آغاز به گفتن مطلب کرد و ضبط آغازشد.
در سال‌های پیش از آن، رادیو در منزل ما همیشه باز بود، و به واسطه کنجکاوی و آگاهی از خبرها نزد پدرم، میل شنیدن خبر در من هم بیدار.
همه صداهای رادیویی را می‌شناختم، و هر کدام از صداها برایم جذابیت خودش را داشت. نمی‌دانم چرا یکی از آن صداها اثر عجیبی در من داشت.
میان همه نام‌های کمابیش رایج، نامی که اندکی غیرمتعارف و برایم تازگی داشت در آن سال ها برایم طنین خاصی داشت. ایرج گرگین.
وقتی گوینده پخش اعلام می‌کرد اخبار را از ایرج گرگین می‌شنوید، درهمان سال‌های کودکی باید اخبار را گوش می‌کردم. نامش هم بی‌تأثیر نبود.
آن روز در استودیوی شهاب این صدای افسانه‌ای را از نزدیک می‌شنیدم و کار می‌آموختم. با مهارت حیرت‌انگیزی در مدت اندکی گفتارش را گفت، کارش را تمام کرد، و با همان متانت و ادب و درعین حال غروری که به هنگام ورود به استودیو داشت ازهمه خداحافظی کرد و رفت. همگی همکاران دوبلاژ تحسین کردند و آن روز تمام شد. و من ایرج گرگین را از نزدیک دیده بودم بدون آن که برای او اهمیتی داشته باشد.
چند سالی گذشت، و در ۱۹ سالگی به توصیه یکی از همکارانم اندیشه کار کردن در تلویزیون ملی ایران برایم شکل گرفت. گفتند باید با روابط عمومی تلویزیون تماس بگیری. تماسی برقرار شد و دریافتم که مدیر روابط عمومی تلویزیون در آن زمان نامش ایرج گرگین بود.
روز امتحان سی چهل نفر دیگر برای تست گویندگی وامتحان معلومات عمومی آمده بودند، و از میان آنها فقط من قبول شدم. گویا سابقه سه ساله من در دوبلاژ ایران و آشنایی‌ام با خبرهای روز از عوامل این موفقیت بودند، و ایرج گرگین نه فقط به عنوان مدیر روابط عمومی که به دلیل اینکه خود کار گویندگی را خوب می‌شناخت تصمیم نهایی برای پذیرش من را در تلویزیون اتخاذ کرد. اما اصلأ به یاد نداشت که روزی شاهد گفتار فیلم گفتن او در استودیو شهاب بودم و در آنجا با او دست داده بودم.
باری، سال‌ها گذشت، و ایرج گرگین که به تدریج به مقام‌های ارشد رادیو تلویزیون ملی ایران رسید، در همه دوران نقش مهمی در آموزش من و مراتب ترقی من در حرفه‌ام داشت.

افتخاری: اگر تاریخ به عقب برگردد
حتی سمت احمدی نژاد هم نمی روم!

1493-41

علیرضا افتخاری خواننده موسیقی سنتی ایران پنجشنبه هفته گذشته در شهرستان بناب برای کودکان سرطانی کنسرت برگزار کرد برای شاد کردن این کودکان، که می گوید می خواستم لبخند این کودکان را به بینم .
افتخاری می گوید همه وجودم را برای شادی آن ها روی صحنه گذاشتم و تا زمانی که لبخند آنان را ندیدم از روی صحنه پائین نیامدم تم موسیقی دراواسط برنامه کردی بود و برای بچه های سرطانی پایکوبی کردم و رقصیدم آقایان دلواپس گناه من چیست؟ لبخند آن کودکان برای من دنیایی بود.
افتخاری در بخش دیگری از این گفتگو از آغوش گرفتن محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت در اوج اعترافات سال 88 ابراز پشیمانی کرد و گفت اگر تاریخ به عقب برگردد حتی سمت رئیس وقت جمهوری اسلامی نمی روم و غلط می کنم که بخواهم ایشان را در آغوش بگیرم. من امروز به بانک بلند این حرف را میزنم و هیچ واهمه ای ندارم بعد از آن اتفاق با اعتراض ها وفشار گسترده ی افکار عمومی روبه رو شدم که من امروز احمدی نژاد را به قدرنشناسی متهم میکنم آن هجمه ها در همه این سالها برای من تبعات زیادی داشت من با صدای بلند به ایشان می گویم در مورد من بسیار انسان قدرنشناسی بودی که امیدوارم به گوش شان برسد من امروز به آگاهی و درک سیاسی درستی از این بازی ها رسیده ام که امیدوارم این موضوع به خوبی در رسانه ها انعکاس پیدا کند.

شب آواز ایرانی با فریدون شهبازیان

1493-42

در شب آواز ایرانی که فرصت مناسبی برای عرضه هنر هنرمندان بود فریدون شهبازیان پژوهشگر موسیقیدان و آهنگساز که به حق یکی از استادان موسیقی سنتی به حساب می آید هنگام گفتگو در روی صحنه گفت که خطر بیخ گوش ما است و به این نکته اشاره کرد که با کمال تاسف باید هشدار بدهم که در خانه ملی وضعیت خوبی از نظر موسیقی وجود ندارد، موسیقی وارداتی به وفور و تا حد مسمومیت ذهنی از سوی فرزندانمان مصرف میشود و باید برای این موضوع فکر کنیم. شهبازیان گفت می خواهم به نکته ای اشاره کنم که بسیاری از پژوهشگران و موسیقی دانان از آن غفلت کرده اند و آن موقعیت موسیقی است و آن این است تمام حوصله بزرگان هنر موسیقی به جای پژوهش در زمینه جغرافیای موسیقی صرف تاریخ موسیقی شده و باید بگویم که این روزها هر کسی که می تواند به زحمت صدای سازی را در آورد ادعای آهنگسازی می کند و هرکسی بتواند فواصل موسیقی را تمیز بخواند ادعای خوانندگی دارد وهمین طور در ترانه سرائی این وضعیت وجود دارد. و گفت برای اینکه موسیقی این مرز وبوم را از ورطه ای که در آن گرفتار آمده نجات دهیم لازم است چند کار انجام دهیم اول آنکه دولت از هنرمندان بطور اعم وهنرمندان موسیقی بطور اخص حمایت کند.
ضمن اینکه ایجاد مرکزی بنام سازمان موسیقی برپا سازد البته بشرط آنکه خود هنرمندان اداره آن را عهده دار باشند تشکیل فرهنگستان موسیقی اقدام لازم دیگری است چرا که در این مرکز می توان موسیقی سراسر ایران را جمع آوری و چارچوب ملودیک و ریتمیک آنرا تدوین کرد که این کار هم موجب رشد موسیقی کشورمان می شود.
حسن ختام هشتمین شب آواز ایرانی اجرای موسیقی وخوانندگی حسام الدین سراج بود که با اقبال روبرو شد.

ممنوع التصویر شدن ها

1493-43

محمود شهریاری یکی از استادان عرصه اجرا و تهیه کنندگی در رادیو و تلویزیون صدا و سیما که از سال 61 به استخدام این سازمان دولتی در آمده رکوردارترین و بیشترین ممنوع التصویری بودن را در طی همه سالها مجری گری و تهیه کنندگی و برنامه سازی در چهار دوره ریاست این سازمان در کارنامه خود دارد وجالب است که هر بار که ممنوع التصویر شده به او علت را توضیح ندادند اما خود چندین علت را اینگونه بازگو میکند اولین بار که ممنوع التصویر شده بودم در عروسی برادرم حضور پیدا کرده بودم در یک تالار یک طبقه مردانه بود و یک طبقه برای خانمها که درنتیجه خانمها جدا بودند وآقایان جدا در سر سفره عقد که اغلب برادر و خواهر، دائی، عمه و زن دائی بودند من پس از خواندن خطبه عقد بعنوان برادر داماد که رقصی هم کرده بودم که اولین قربانی لو رفتن عکس های رقص من درعروسی برادرم در شبکه های اجتماعی بود.
یک بار دیگر تهیه کننده مجری یک برنامه تلویزیونی بودم برای شبکه جام جم خارج از کشور بنام «دردست گلی دارم» که آهنگش را کوروش یغمایی به همین نام خوانده بود و من سه چهار ماهی تلاش کردم تا این آهنگ را تیتراژ برنامه ام کنم در اولین برنامه از شانس بد من وقتی گوشی را برداشتم گفت سلام من شهرام شب پره هستم منهم گفتم سلام هنرمندعزیز آقای شهرام شب پره و یک لحظه مکث کردم که چه بکنم که ناظر پخش در اتاق فرمان گفت معطل چه هستی ادامه بده من به تصور آنکه ناظر پخش هم او را شناخته ادامه دادم برنامه یک مسابقه بود که دو شرکت کننده داشت هر هفته هر یک که بازنده میشدند از دور خارج می شدند و نفر دوم برنامه ماندگار میشد برای هفته بعد وقتی اولین برنامه که زنده بود به پایان رسید من به اتاق فرمان رفتم که ببینم ناظر پخش و تهیه کننده راضی بودند یا نه یک مرتبه ناظر پخش گفت مردحسابی تا حالا شهرام شب پره نشناخته بودی، تو چرا گفتی هنرمند عزیز؟ گفتم چه باید می گفتم، فحشش می دادم؟
در یکی دیگر از برنامه ها من یک آهنگ حمیرا را پارت اولین اش را خواندم «شاهان همه رفتند کاخها به جا مانده…» و قسمت دیگر از یکی از آهنگهای دیگرش بنام پله پله تا ملاقات خدا و گفتم این خانم بسیار با خدا است همیشه لباسهای پوشیده می پوشد و آهنگ و شعرهایی که انتخاب می کند خیلی با معنا است و در دنباله حرفهایم گفتم صدا و سیما اگه بگذارد ما برنامه اجرا کنیم شما نمی روید ماهواره نگاه کنید و همین خواندن آهنگ حمیرا و حرفهایم بار دیگر باعث ممنوع التصویری ام شد.
یک بار دیگر در انتهای برنامه فکس هایی که از سوی بینندگان از طریق ماشین فکس در کنارم بود بر میداشتم می خواندم فکسی بود از سوی فائقه آتشین خانم گوگوش که من فائقه آتشین را خواندم، همین فائقه آتشین باعث ممنوع التصویری ام شد در صورتی که شب قبلش در یک برنامه تلویزیونی که رضا شریفی نیا اجرا می کرد اسم بهروز وثوقی را برده وحتی رو در رو با او صحبت هم کرده بود، هیچ اتفاقی نیفتاد. محمود شهریاری در دنباله حرفهایش با رضا رشیدپور یک مجری خوب و با تجربه تلویزیونی که او هم ممنوع التصویر میباشد و یک برنامه تلویزیونی پر بیننده اینترنتی دارد می گوید صدا وسیما 38500 کارمند و برنامه ساز دارد چرا یک تلویزیون جدید بیاید و سی و چهل نفر تلویزیونی اش از صدا وسیما پر بیننده تر باشد؟ چرا که به ما اجازه نمی دهند آهنگ اصفهانی را بخوانیم که خانم پروین خوانده یا آهنگ دلکش را که افتخاری خوانده آهنگهای مرضیه با صدای خوانندگان امروز مرتبا از رادیو پخش میشه چرا باید مجری یا تهیه کننده آنقدر خودسانسوری داشته باشد که نتواند افزایش بیننده برای خود دست و پا کند؟

ممنوعیت و حضور در جم تی وی

1493-44

پس از حضور چندین بازیگر فیلم نامه نویس کارگردان در جم تی وی در هفته گذشته یکی دیگر از بازیگران فیلم ها و سریالها و تئاترهای ایرانی به جمع هنرمندان ایرانی جم تی وی پیوست. این بازیگر رابعه اسکوئی نام دارد که بازیگری است توانا و بیشتر در نقش های دوم ظاهر میگردید همانگونه که در عکس می بینید او نقش همسر مرتضی عقیلی بازیگر توانا را در این سریال جم تی وی ایفا می کند از دیگر بازیگران این سریال می توان از بهمن مفید و چکامه چمن ماه بازیگر نقش اول کلاه پهلوی  نام برد با آنکه صدا و سیما اعلام کرد هر هنرمندی چه کارگردان چه بازیگر فیلمنامه نویس که درکانال های ماهواره ای فعالیت داشته باشند دگر بازگشتی به هنر ایران ندارند هم چنان هنرمندان جذب با جم تی وی میشوند.