1495-17

اعتراض اردلان سرفراز به سریال شهرزاد

1495-18

اردلان سرفراز با انتشار متنی در صفحه اینستاگرام خود، به استفاده بدون اجازه غزل «برخیز» که در سریال شهرزاد بازخوانی شده است، واکنش نشان داد. سایت پندار با انتشار متن از سوی اردلان سرفراز، ترانه‌سرا و شاعر، درباره گله او به ترانه سریال شهرزاد واکنش نشان داده است. سرفراز درباره «برخیز» که به‌عنوان ترانه جدید سریال شهرزاد منتشر شده، گفته است: «آقایی به نام سینا سرلک، بدون اطلاع و اجازه من، غزل «برخیز که غیر از تو، تو را دادرسی نیست» را بازخوانی کرده و در سریالی به‌نام شهرزاد، بی‌اجازه و به غلط با نام استاد سایه، پخش شده است».
او در ادامه اطلاعیه‌اش آورده: «آگاه شدم که وزارت ارشاد که خود به این غزل در کتاب (از ریشه تا همیشه) به نام من مجوز داده (حدود ١٢ سال پیش)، دوباره به‌نام آن استاد بزرگوار به این غزل، بدون تحقیق و مطالعه، مجوز داده است! […] ویدئوی این ترانه را نیز در فضای مجازی و رسانه‌های اجتماعی، پخش و نام شاعر را استاد هوشنگ ابتهاج ذکر کرده است». سرفراز در پایان این مطلب افزوده است: «برای اطلاع عموم اعلام می‌کنم که این سرقت و سرقت‌های مشابه، از نظر اخلاقی، انسانی و قانون حقوق هنرمندان، خلاف است و وکیل من در ایران، درصدد پیگیری قانونی این بی‌قانونی و سوءاستفاده است. ضمن سپاس از هم‌وطنان و هم‌زبانانم، تقاضا می‌کنم اجازه ندهند از رسانه‌های اجتماعی مورد استفاده‌شان در راستای سودجویی غیرقانونی و غیراخلاقی استفاده شود».

گلريزان فيلم «شيفت شب» براي آزادي زندانيان

1495-19

نيكي كريمي در مراسم گلريزان فيلم «شيفت شب»، شرايط آزادي تعدادي از زندانيان جرايم غيرعمد و رد مال و ديه را فراهم كرد. در اين مراسم كه ١٠ بهمن ماه در سالن ايوان شمس برگزار شد، بليت «شيفت شب» به همت عالي فروخته شد. نيكي كريمي در صحبت‌هايي با بيان اينكه قرار بود اين برنامه زودتر برگزار شود، اظهار كرد: «خوشبختانه از آخرين فرصتي كه قبل از جشنواره فيلم فجر داشتيم، استفاده كرديم و اين برنامه را كه از مدت‌ها قبل در ذهن داشتم برگزار كرديم. قصد و نيتي بود كه از روز اول داشتم تا رقمي را به آزاد كردن تعدادي زنداني اختصاص دهيم. » كريمي با اشاره به موضوع فيلم «شيفت شب» گفت: «ماجراي فيلم در زمان تحريم‌ها اتفاق مي‌افتد و مشكلات مالي كه تا پاشيدن بنياد خانواده پيش مي‌رود. بسياري هم بر اثر اين مشكلات پشت ميله‌هاي زندان هستند و اميدوارم در آخر سال موجبات شادي چند خانواده را فراهم كنيم.» اين كارگردان ادامه داد: «اميدوارم پايه اين را به وجود بياوريم كه بگوييم اگر كار هنري اتفاق مي‌افتد كه درآمدزايي هم دارد بانيان آن بتوانند به كارهاي اجتماعي هم رو بياورند و با هنر بتوانيم كاري كنيم كه مسووليت‌هاي اجتماعي و آگاهي جمعي را افزايش دهيم و اميدوارم اين اتفاق افتاده باشد.» فيلم شيفت شب به كارگرداني و تهيه‌كنندگي نيكي كريمي و با بازي محمدرضا فروتن، ليلا زارع، سحر قريشي، اميرحسين آرمان از روز بيست‌وهفتم آبان‌ماه روي پرده سينماها رفت.

دفاع جانانه از یک همکار
تروریسم شاخ و دم ندارد!

1495-20

در هفته گذشته اظهارنظرهای گوناگونی از سوی قافله هنر به جهت بی حرمتی که در کاشان به فاطمه معتمد آریا شده بود از جمله از سوی وزیر فرهنگ وارشاد علی جنتی و یکی از این اظهارنظرها از سوی رضا کیانیان بود که بازتاب وسیعی در رسانه های نوشتداری داشت بخوانید دفاع جانانه از یک همکار را.
تروریسم شاخ و دم ندارد
تروریسم یعنی نابود کردن آنچه دوست ندارند!
تروریسم یعنی قانون را قبول نداشتن!
تروریسم یعنی خودشان تصمیم بگیرند چه خوب است و چه بد!
تروریسم یعنی این است و جز این نیست!
تروریسم یعنی خودسری!
تروریسم یعنی خود را تحمیل کردن به دیگران!
تروریسم یعنی دیگران مهم نیستند!
تروریسم یعنی همۀ دیگران نمی‌فهمند!
یعنی زور، قلدری، قمه کشی، هفت تیر کشی، نارنجک پرت کردن، منفجر کردن، حقوق دیگران را له و نابود کردن، بی‌ارزش شمردن حقوق فردی و جمعی، بی‌اعتباری قانون، بی‌اعتباری دولت، بی‌اعتباری نظم، نابودی آرامش، نابودی فهم و ادراک…
تروریسم با لمپنیسم دو قلو هستند! تروریسم یعنی همین چند مشت جوانی که در داعش جهان را تهدید می‌کنند و همین جوانانی که به سفارتخانه‌ها حمله می‌کنند، به‌سخنرانی‌ها حمله می‌کنند. و همین چند نفری که به‌سینمایی که فاطمه معتمدآريا در آن حرف مى‌زد، حمله کردند؛ که مجلس را به‌هم ريختند؛ که شهر را به‌هم ریختند؛ که به‌بازیگری که این همه افتخار برای کشورش آورده توهین کردند و فحش‌های رکیک دادند!
از دهان‌هایی که فحش‌های رکیک خارج می‌شود اسامى مقدس هم خارج می‌شود!
گفتنی‌ست روز یکشنبه چهارم بهمن،در پی حضور فاطمه معتمدآریا بازیگر و کاوه ابراهیم‌پور کارگردان فیلم “یحیی سکوت نکرد” در جلسه‌ی نقد و بررسی این فیلم در شهر کاشان ، نیروهای حزب‌اللهی و تندرو به محل سینما حمله بردند و شیشه‌های خودروی حامل او را نیز شکستند.

حمايت صنفي از معتمد آريا

1495-21

جمشيد مشايخي رئيس هيات‌مديره انجمن صنفي سينما در اعتراض به اتفاقات كاشان گفت: «هنرمندان داراي رسالتي هستند. آنها كليد درهاي بسته هستند و امثال اين برخوردها با اين افراد دور از انتظار و نادرست است. خانم معتمدآريا هنرپيشه‌اي جهاني است و همانطور كه مي‌دانيد در سطح دنيا با احترام زيادي با او برخورد مي‌شود. ما انتظار رفتارهاي به اين شكل را نداريم و مي‌خواهيم در داخل كشور نيز با اين هنرمندان با احترام برخورد شود.» پرويز پرستويي هم در اينستاگرامش نوشت: «فقط مي‌توانم بگويم براي آن دسته از هموطناني كه مرتكب چنين عمل زشتي شده‌اند، متاسفم. چرا كه معتمد آريا دشمن نيست بلكه يكي از هنرمندان خوب كشورمان است. يادمان باشد با كساني كه سرمايه‌هاي مملكت را غارت كردند چنين برخوردي نكرديم.» مهناز افشار هم با انتشار تصويري از معتمدآريا در اكانت توييتر خود نوشت: «مگر مي‌شود «گيلانه» ما را، «روسري آبي» ما را، فاطمه معتمدآرياي ما را دوست نداشت؟» محسن تنابنده نیز در صفحه شخصي‌اش با انتشار عكسي از فاطمه معتمدآريا نوشت: «توهين به شما بانو جان توهين به همه اهالي سينماست. انسانم آرزوست!» صابر ابر هم با انتشار عكسي از فاطمه معتمدآريا در اينستاگرام نوشت: «از شرف مدح تودر كام من گرد عبير است و لعابم گلاب.» شبنم مقدم هم با انتشار عكسي از فاطمه معتمدآريا نوشت: «از ستاره بودن ِشما كه چيزي كم نمي‌شود… اگر عده‌اي چشم ببندند… منكر باشند، ندانند… يا خود را به ندانستن بزنند… » همچنين روز گذشته انجمن بازيگران سينماي ايران با انتشار بيانيه‌اي به رفتاري كه با فاطمه معتمدآريا در كاشان صورت گرفته، اعتراض كرد و نوشت: «انجمن بازيگران سينماي ايران، فارغ از هر گرايش سياسي و جناحي، اين واقعه بسيار زشت و غيراخلاقي را تلاش در راه تخريب چهره واقعي فرهنگ والاي اين مرز و بوم دانسته، آن را به‌شدت محكوم نموده و از تمامي دستگاه‌هاي ذيربط استدعا دارد برخورد جدي و قانوني با عاملان اين حركت ناپسند صورت گیرد و شرايطي فراهم شود که ديگر شاهد چنين بي‌حرمتي‌هايي نباشيم.» اما سوال ما اين است كه مگر چه اتفاق تازه و عجيبي رخ داده كه امام‌جمعه يك شهر آن هم شخصيتي مثل آيت‌ا… نمازي كه سال‌ها در مسئوليت‌هاي مختلف سرد و گرم روزگار را چشيده‌اند، چنين اظهارات عجيبي را بيان مي‌كنند؟ سفر يك هنرپيشه خانم آن هم صرفا براي شركت در جلسه پرسش‌وپاسخ يك فيلم، به كجاي ارزش‌هاي اخلاقي و ديني مردم كاشان حمله مي‌كند؟ چرا سطح دغدغه‌ها را تا اين حد پايين مي‌آوريم و يك سفر عادي و معمولي را به موضوعي جنجالي تبديل مي‌كنيم؟ آيا در سال‌هاي اخير، حادثه‌اي مهم‌تر و مصيبت بارتر از سفر معتمدآريا به كاشان رخ نداده كه لايق عزاي عمومي و غصه‌دار شدن باشد؟!

روایت جدید علیرضا افتخاری از بغل کردن احمدی‌نژاد

1495-22

• آن اتفاق (در آغوش‌کشیدن احمدی‌نژاد) نه تنها برای من در حوزه اجتماعی تبعات زیادی داشت، بلکه باعث شد بسیاری از هنرمندان این مملکت هم پشت من را خالی کنند.
• از تلویزیون به من زنگ زدند و گفتند ۵ میلیون به شما می‌دهیم و شما برای برنامه بزرگداشت خبرنگاران بیایید و «پلی بک» اجرا کنید. من هم قبول کردم. من معمولا برای اجراها یا به صورت پلی بک قرارداد می‌نویسم، یا با گروه. آن روز قرار شد برای اجرای پلی بک به سالن بروم. ۵ میلیون به حساب من واریز شد و من هم رفتم به سالن. قبلش یک داستانی هم بود. دوستان در تلویزیون شعری از آقای حداد عادل را به من داده بودند تا رویش آهنگ ساخته شود و من هم بخوانم. ما به هر آهنگسازی این شعر را دادیم، زیر بار نرفت و کار را نساخت. آقای ضرغامی کاملا در جریان این موضوع بودند. وقتی این آهنگ درست نشد و ساخته نشد، صدا و سیما کمی علیه من موضع پیدا کرد. همه اینها باعث شد روبوسی من با آقای احمدی‌نژاد بارها از تلویزیون پخش شود. مشخص بود همه چیز کاملا برنامه‌ریزی شده است. این همه آدم با آقای احمدی‌نژاد روبوسی کردند ولی کدامیک اندازه من تبعات داشت؟ آنقدر نشان دادند و پخش کردند تا بازی به شدت پیچیده شد و در آن اوضاع ملتهب، جامعه ایرانی علیه علیرضا افتخاری موضع بدی گرفت. آن اتفاق باعث شد خانواده من عذابی را تحمل کنند که گفتنش در کلمات نمی‌گنجد.
• از صحنه که پایین می‌آمدم، به روح پدرم قسم، فردی قد کوتاه به سرعت سمت من آمد و گفت: «بدو بدو که آقای احمدی‌نژاد به‌خاطر شما ایستاده‌اند و معطل شما‌ شده‌اند.» اسمشان یادم رفته که این‌ فرد کوتاه‌قد چه کسی بودند. من اصلا قرار نبود سمت ایشان بروم. اتفاقا سخت گرفتار برخی کارها هم بودم و می‌خواستم بروم ولی دور و بری‌های ایشان با این قبیل رفتارها باعث شدند این دیدار رخ دهد. تیم بادیگاردهای شخصی ایشان همیشه حواسشان هست که اصلا کسی نباید نزدیک آقای احمدی‌نژاد شود ولی درباره من اوضاع کاملا برعکس شد و من را برای مواجهه با ایشان هدایت کردند. خودشان من را به سمت ایشان هل دادند و در ادامه هم رسانه‌ای مثل تلویزیون این دیدار را پوشش داد و با قدرت و هدفمندی خاصی، آن را هر شب پخش کرد. برای چه؟ چرا؟ چون من نتوانسته بودم آهنگسازی را قانع کنم که شعر آقای حداد عادل را بسازند و روی آن کار بخوانم. همه این سناریو به نوعی به‌خاطر عمل نکردن من به خواسته آنها درباره آقای حداد عادل بود. همه اینها دست به‌ دست هم داد تا این موضوع به سرعت در جامعه با نگاهی بد و منفی ترویج پیدا کند.
حدود یک هفته بعد بود که همه چیز شروع شد و به مرور بد و بدتر شد. رسانه‌های خارج از ایران هم که اوضاع را خراب‌تر کردند و فکر می‌کردند من برای بوسیدن آقای احمدی‌نژاد وقت گرفته‌ام!
• من روی صحنه که بودم، گفتم چشم ۶ میلیارد مردمی که روی زمین زندگی می‌کنند، به ماست. منظورم این بود که حواستان باشد آقای رئیس‌جمهور. به حکم یک شهروند ایرانی دلم می‌خواهد در برابر مردم دنیا روسفید باشم. اینها جملاتی بود که روی صحنه گفتم. تصنیف «از اوج آسمان‌ها» اثری از «عباس خوشدل» را روی صحنه «پلی بک» کردم و وقتی پایین آمدم و من را اطرافیان ایشان به سمت آقای رئیس‌جمهور هل دادند، فقط به من گفتند: «ماشاءالله». من چیزی برای گفتن نداشتم. آن لحظه وقتی برای حرف زدن نبود. از تصاویر مشخص است. یک «متشکرم» به «ماشاءالله» ایشان گفتم.
• بعد از همه این اتفاقات‌ها من به نظرم می‌آید اگر ایشان مثلا می‌گفتند که زنگ موبایل من صدای آقای افتخاری است و من به ایشان علاقه قلبی دارم، شاید کلیت این اتفاقات رخ نمی‌داد ولی دریغ از حتی یک جمله که در باره من ذکر شود. آقای احمدی‌نژاد در این مدت حتی یک‌ بار پیگیر احوال من نشدند. با صدای بلند به ایشان می‌گویم در مورد من بسیار انسان قدرنشناسی بودند. با صدای بلند این جملات را بر زبان می‌آورم و امیدوارم به گوششان برسد. شما را به جان مادرتان قسم می‌دهم که به من کمک کنید تا این حرف‌ها به گوش همه برسد. امروز به آگاهی و درک سیاسی درستی از این بازی‌ها رسیده‌ام و امیدوارم این موضوع به خوبی در رسانه‌ها انعکاس پیدا کند.
• یادم هست که نوشته‌ای زیر در منزل شخصی من گذاشتند که اینجا بمب‌گذاری خواهد شد و هرچه سریع‌تر باید این منزل را تخلیه کنید. به قدری فشار و تهدید‌ها زیاد شد که مجبور شدیم از آن محل برویم. مدت‌ها کلاه می‌گذاشتم روی سرم و برای خرید این‌ور و آن‌ور می‌رفتم. اگر هم کسی من را می‌شناخت، برخوردهای اهانت‌آمیز و زشتی می‌شد. خوب یادم هست وقتی در فرودگاه وارد سالن انتظار شدم و نشستم، حد فاصل ۱۰ متری من همه مردم از صندلی‌ها بلند شدند و اطرافم خالی شد. دوستان من دیگر من را مهمانی‌های خودشان هم دعوت نمی‌کردند و می‌ترسیدند بلایی سر بچه‌هایشان بیاید. می‌گفتند علیرضا تو دوست ۲۰ ساله ما هستی ولی واقعا بهتر است دیگر نباشی، چون مردم و آشنایان، همسر و بچه‌های ما را مورد توهین قرار می‌دهند که چرا افتخاری را اینجا راه داده‌اید. می‌گفتند چرا با «رفیق احمدی‌نژاد» رفت و آمد می‌کنید!
• اگر تلویزیون اجازه می‌داد من ۱۰ دقیقه همین صحبت‌هایی که با شما داشتم را مطرح کنم، شاید تبعات آن اتفاقات این‌گونه زندگی من را تحت تأثیر قرار نمی‌داد. فرزند کوچک من دیگر دانشگاه نرفت و انصراف داد. می‌گفت به من توهین می‌کنند و به شدت فضای بدی علیه من در دانشگاه راه افتاده است. روی وایت‌برد عکس من را می‌کشیدند و دشنام‌های زشتی می‌نوشتند. دخترم بارها با چشم گریان به خانه آمد. VOA و برنامه پارازیت بیش از ۲۰ بار من را چهره زشت و بد هفته انتخاب کرد و همین اتفاقات بازی را وحشتناک‌تر کرد. این در حالی بود که هیچ اظهار‌نظر یا حمایتی از سوی همین آقایان داخل کشور از من نشد و معلوم نبود با ادامه این روند چه بلایی سر فرزندان من قرار بود بیاید. مادرم را در اصفهان و در صف نانوایی هل داده بودند.
• آقای احمدی‌نژاد مرد باشد! خدا آدم را‌ گیر نامرد نیندازد دوست خوب من. این جملات را با سوز درونم می‌گویم به شما.
• استاد شجریان برای من مطلقند. صحبت‌هایشان در آن گفت‌وگو (گفت‌وگو با یورونیوز) مرا کمی رنجاند ولی به رسول‌الله قسم همان زمان هم احساس می‌کردم که ایشان از بزرگواری و دلسوزی این جملات را درباره من استفاده کردند. ایشان می‌توانستند فتیله این ماجرا را پایین بکشند و با یک جمله اوضاع را به حالت اول برگردانند. ایشان پیشکسوتی بودند که من در آن دوره نیاز داشتم ایشان از من حمایت کنند و اصلا از من بپرسند که اصل اتفاق چه بوده. ما همه با هم بودیم و باید به حکم سعدی «بنی آدم اعضای یکدیگرند» در کنار هم می‌ماندیم. دل من از آن مصاحبه شکست.
• آقای احمدی‌نژاد جوری خودش را به آغوش من انداخت که انگار من یوسف گمگشته ایشان بودم. یک جوری به من چسبید و من را بوسید و پشت‌ سر هم این اتفاقات را شکل دادند که … بابا بوسیدن یک بار، دو بار … جمله بعدی‌ام را امیدوارم جرات انتشارش را داشته باشید ولی من طناب خریده بودم خودکشی کنم. فشار بدی روی من و خانواده‌ام بود. فرزند کوچکم فهمید و گریه کرد و گفت‌: «بابا نکن». گفتم نمی‌توانم و واقعا تاب این همه توهین و تهدید را ندارم. در ایران که هیچکس حواسش به من نبود و درد دل من را نمی‌شنید. در خارج از کشور هم یک روز چهره بد بودم و یک روز چهره زشت. منفور شده بودم و این برای یک هنرمند غیرقابل تحمل بود. سوپرمارکت محل به من جنس نمی‌فروخت! آرایشگر محل ما می‌گفت آقا وقتی شما روی این صندلی می‌نشینید دیگر هیچکس به مغازه من نمی‌آید و عذر‌خواهی می‌کرد و مودبانه می‌گفت دیگر نیایم. آژانس به من ماشین نمی‌داد. مردم تا این حد تحت تأثیر قرار گرفته بودند و امیدوارم این صحبت‌ها به درستی به گوش مردم برسد. حرف آخرم هم این است که آقای احمدی‌نژاد خیر نبینید. آقای ضرغامی خیر نبیند و قطعا خیر نخواهند دید. در این موضوع شک ندارم. چون من حقم این نبود. من بعد از ۳۰ سال خواندن با تمام وجود، این حقم بود؟ بعد از سی و خرده‌ای سال این حق من و خانواده‌ام نبود.
• امیدوارم وقتی مردم از قصد من برای خودکشی باخبر می‌شوند، قطره اشکی بریزند و فضای تلخ آن دوران را درک کنند. اگر چهار نفر در محل به شما وخانواده‌تان توهین کنند، کسی صبر و تحملش را ندارد. فکر کنید که یک ملت علیه من شده بودند و واقعا دیگر امیدی برای زندگی نداشتم. من اگر خودکشی می‌کردم، همه خوشحال می‌شدند؟ راهی جز خودکشی برای من مانده بود؟ من تا این تصمیم هم جلو رفتم ولی بعد، فرزند بیمارم باعث شد از تصمیمم صرف نظر کنم. امیدوارم مردم ایران که مبنای دلشان محبت است و صداقت، در جریان اصل اتفاقات قرار بگیرند.

 دلنوشته سالار عقيلي درباره «من و تو»

1495-24

سالارعقیلی خواننده صاحب نام آهنگهای روز در هفته گذشته در پس جنجالهای اخیر به جهت حضورش در تلویزیون من و تو از لندن به تهران بازگشت و حضور دوباره اش در کنسرتی به مناسبت دهه فجر مجددا تائید شد در نوشته زیر که از سوی سالار عقیلی برای رسانه ها فرستاده شد سالارعقیلی نسبت به حواشی حضورش در این شبکه واکنش نشان داد.
«باخبر شدم كه مصاحبه چند شب گذشته‌ام با شبكه ماهواره‌اي باعث برانگيختن احساسات وطن‌پرستانه برخي از افراد شده است. به اطلاع كليه هموطنان عزيز مي‌رسانم كه تا جان در بدن دارم، هواداري ميهن عزيز و مردم نازنين ايران را گرامي خواهم داشت. تا آنجا كه باور قلبي‌ام مي‌گويد در مصاحبه‌ام به‌شدت از كشور عزيز و برگزاري كنسرت در داخل مملكت، به‌خصوص در شهرستان‌ها دفاع نموده‌ام كه به جرأت مي‌توانم بگويم اغراق نگفته و همه عين واقعيت بود. از آنجايي كه فرد سياسي نيستم و با گرايش‌هاي سياسي‌ شبكه‌هاي ماهواره‌اي اصولا آشنايي نداشته و ندارم و هدفم صرفا ترويج و شناساندن هنرم بوده و هرگز غير از راه هنر و تلمذ هنر موسيقي اصيل، راه ديگري نپيموده‌ام، سعي‌ام بر اين بود كه همواره در كشورهاي مختلف به عنوان سفير فرهنگي ايران، موسيقي كشور عزيزم را ترويج داده و نيتي به غير از اين نداشتم. تصورم اين است كه هيچ نكته‌اي خلاف شأن ايران عزيز و ساحت هنر و هنرمند ابراز نكردم و همواره افتخارات كشورم را پاس داشته و جوانان ايران عزيز را چه در داخل و چه در خارج با موسيقي اصيل و فاخر، همراه با اشعار بزرگاني مانند مولانا، حافظ، سعدي، جامي و… بيش از پيش آشنا نمايم. با در نظر گرفتن اين نكته كه اكثر هموطنان عزيز به اين بنده حقير لطف داشته و معمولا انتظار دارند با گرفتن عكس، اينجانب را مورد عنايت خود قرار دهند، دور از انصاف و اخلاق هنري مي‌بينم كه از اين كار ممانعت نمايم. از طرفي در مسافرت‌هاي داخل و خارج از كشور با اغلب شبكه‌هاي تلويزيوني درباره فعاليت‌هاي هنري‌ام گفت‌وگو کرده‌ام و تاكنون مورد خلافي مشاهده نشده، اين‌بار هم فقط و فقط در ارتباط با تور كنسرت اروپایي خود به‌خصوص در لندن و منچستر، به مردم عزيز آگاهي دادم و سعي‌ام بر اين بود كه جوانان را بيشتر با موسيقي فاخر كشورمان آشنا نمايم. با توجه به توضيحات بيان‌شده، اميدوارم براي برخي از هموطنان عزيز سوءتفاهم به وجودآمده، رفع شود و سپاسگزار همه هم‌ميهنان مهربانم مي‌باشم و از آنجايي كه عاشق وطنم و مردم ايران مي‌باشم و بارها و بارها گفته‌ام: «همه جان و تنم، وطنم، وطنم، وطنم» هيچ تصميمي براي مهاجرت و ماندن در خارج از كشور را ندارم و به زودي به آغوش ميهن عزيزم ايران بازخواهم گشت و تا جان در بدن دارم براي وطنم اين «شكوه پابرجا» مي‌خوانم.»

من اهل این سینما نیستم

1495-25

عکس تازه ای است از نوه های زنده یاد محمدعلی فردین- حنا و برادرش محمدعلی فردین، نوه های پسری زنده یاد فردین که هر دو به تحصیل مشغول هستند. از محمدعلی یکی دو بار دعوت به حضور در فیلم سینمایی شده بود اما بدلیل بی حرمتی که پس از انقلاب به پدربزرگش شده بود نپذیرفت و در یک گفتگوی رسانه ای گفت که این اتفاق هیچگاه برای من نخواهد افتاد من اهل این سینما نیستم.

تقدیر از سه نسل دوبلورها

1495-26

مراسم تقدیر از سه نسل دوبله سینما ایران در موزه سینما با حضور حجت الله ایوبی رئیس سازمان سینمایی و تعداد زیادی از 3 نسل دوبلور ایران برگزار شد در این مراسم تجلیل، ایوبی گفت خوشحالم از اینکه یکی از آرزوهای بزرگ عمرم تحقق پیدا کرد، ما باید شماها را به بینیم چرا که شما خاطره های ماندگار این روزگار هستید به همه شما آفرین می گویم.
جلال مقامی گفت من خیلی از این مراسم جا خوردم خیلی دیر بود ولی بالاخره این اتفاق افتاد. شهلا ناظریان یکی دیگر از دوبلورهای بنام گفت خیلی دلم میخواست خیلی زودتر از اینها از ما قدردانی می شد ولی چه کنیم از همتون متشکرم.
بیژن علی محمدی فرزند محمدعلی محمدی یکی از دوبلورهای صاحب نام گفت ما هرچه یاد گرفتیم از اساتیدی که این جا حضور دارند و برخی دیگر که در بین ما نیستند بوده در این مراسم از چنگیز جلیلوند، منوچهر اسمعیلی، خسرو خسروشاهی (صدای الن دلون) جلال مقامی و شهلا ناظریان به عنوان دوبلورهای نسل اول سینمای ایران و چند تنی از دوبلورهای نسل دوم و تعدادی نسل سوم تجلیل شد در پایان مراسم از کتاب صد نقش صد صدا که به همت و گروه تحقیق و پژوهش موزه سینما گردآوری شده بود رونمایی شد که صدصدا ماندگار مربوط به صد نقش به همراه این کتاب در سه سی دی همراه بود.
ضمن اینکه در این مراسم با پخش کلیپی از تمام درگذشتگان عرصه دوبله از جمله : خسرو شایگان- علی اصغر افضلی- مهدی آژیر- مهین بزرگی – ژاله کاظمی – حسین معمارزاده – احمد رسول زاده – فهیمه رستگار – ایرج ناظریان و عزت مقبلی یاد شد.

یک تصویرماندنی از سه چهره ماندنی

1495-27

یک عکس چاپ نشده از سه اسطوره سینمای ایران فردین و بیک ایمانوردی که در قید حیات نیستند و ناصر ملک مطیعی خدا را شکرهنوز سرپاست.

دارم از یاد تو میرم….

1495-28

برداشت اول – پلان یک، چرخش دوربین در لوکیشن مجتمع توریستی ستاره دریا (سوئیسی دیگر در شمال ایران) از روی دریاچه مصنوعی در حال دور زدن وارد یکی از اتاقهای هتل میشود.
برداشت دو- پلان دو، صدای حزن آلود خواننده فضای اتاق را پر می کند.
مثل ابری که داره می بردش باد، مثل برگی که میبردش باد، دارم از یاد تو میرم، دارم از یاد تو میرم. مثل افسانه تلخی که بردنش همه از یاد، دارم از یاد تو میرم دارم از یاد تو میرم.
مردی با قامتی کشیده و موهای جو گندمی که جذابیت خاصی به چهره او داده از شیشه پنجره اتاق به گذشته دور و از یاد رفته پرواز میکند که چگونه همه چیز از یادها رفته این اولین پلان های فیلمی است بنام از یاد تو میرم که یک کارگردان جوان که ساخت سه فیلم در کارنامه هنری اش می باشد که دومین فیلمش بنام آدم باش این روزها به روی اکران سینماهای تهران و شهرستانها می باشد که تمامی فیلم در لنگرود (چمخاله) و لوکیشن ستاره دریا ساخته شده فیلم «از یاد تو میرم» قصه ای مملو از درام دارد که از نام آهنگ محسن قمی عاریت گرفته شد و امین حیایی ایفاگر نقش اول این فیلم می باشد که محسن قمی در پلان اول این فیلم پشت شیشه پنجره اتاق ظاهر میگردد محسن که این روزها چهارمین آلبوم خود را بعد از انقلاب با نام «گریه بسه» که 9 ترانه این آلبوم از سروده های بابک صحرائی آهنگساز و ترانه سرای صاحب نام می باشد وارد بازار کرده در نظر دارد در آستانه کنسرتش در تالار وحدت آلبوم «گریه بسه» را از سوی شرکت ترانه روانه بازار سرتاسر دنیا کند که تاکنون سه ویدیوکلیپ از این آلبوم ساخته شده که بزودی از چند تلویزیون از جمله تی وی پرشیا پخش خواهد شد.

درگذشت ثریا بهشتی

1495-29

در حول وحوش فوت فروزان بود که ستاره دیگری از سینمای ایران چشم از جهان بربست. ثریا بهشتی زاده 1322 خورشیدی در کرمانشاه، بازیگر تئاتر و سینما که در سن شانزده سالگی فعالیت خود را با بازی در نمایش های لاله زار آغاز نمود و با دعوت زنده یاد محمدعلی فردین با بازی در اولین فیلم خود خوشگل خوشگلا از نقش های بیاد ماندنی او پا به عرصه سینما گذاشت. به نقش طاوس هم می توان اشاره کرد و در فیلم حسن کچل اولین ساخته سینمایی زنده یاد علی حاتمی و نقش های کمدی مقابل زنده یاد تقی ظهوری که لقب ویتامین فیلم های فارسی را به او داده بودند. آخرین فیلم ثریا بهشتی خاطرخواه ساخته زنده یاد شروان بود. او که طرفداران زیادی در بین تماشاگران وعلاقمندان فیلم ها داشت قبل از انقلاب با حاجی درفشان که بنام حاجی مرغی معروف شد و صاحب چندین مرغداری بود زندگی میکرد که بعد از انقلاب حاجی با او  ازدواج کرد ضمن اینکه او از مادرش که زمینگیر شده بود نگه داری می کرد که هم چنان زنده می باشد که با مرگ او بی سرپرست شده است. یادش گرامی