گفتگو با حسن خیاطباشی یکی از خلاق ترین چهره های تلویزیونی

با حرف تو حرف، خارج از محدوده در تلویزیون شروع کردم
ولی شبکه صفر به دلم نشست

ماجرای شکایت هایده به نخست وزیر علیه من جالب بود
همکاری با دلارام کشمیری و گوگوش پراز خاطره است
یکبار در یک رستوران مرا با آغاسی اشتباه گرفتند

حسن خیاطباشی را از سالها دور می شناسم، یک شب سرد و برفی بود که برای دیدن آخرین اجرای نمایش “آلونک” که توسط گروه هنر ملی به سرپرستی عباس جوانمرد به تالار فارابی در هنرهای زیبا رفتم خیاط باشی را برای اولین بار دیدم که نقش مست را چه ماهرانه اجرا می کرد
آن شب همکاران موسسه ی کیهان هم در سالن حضور داشتند در پایان نمایش عبدالرحمن فرامرزی به اتفاق بقیه همکاران روی صحنه رفتند و برای قدردانی حلقه های گل به گردن دست اندرکاران نمایش انداختند
فردای آنروز نقدی در کیهان دیدم که فرامرزی با چه شور و شوقی از تاتر شب گذشته نوشته بود. جالب بود که ضمن تعریف از کل کار و تمجید از عباس جوانمرد از بازیگر نقش مست هم به نیکی یاد کرده بود به راستی خیاطباشی در این نمایش توانایی خاص از خود نشان داد

اما تلویزیون

حدود هشتاد درصد برنامه های فرهنگی وهنری و موسیقی تلویزیون کانال 3 توسط اداره ی هنرهای زیبا تامین می شد
برای مثال گروه های مختلف موسیقی به نوبت برنامه شبانه داشتند و گروههای تاتر به نوبت هر هفته یک نمایش بطور زنده جلوی دوربین می بردند. چون هنوز امکان ضبط وجود نداشت
سه نمایش در ماه توسط گروههای اداره تاتر به سرپرستی دکتر مهدی فروغ و یک نمایش توسط گروه هنر ملی به سرپرستی عباس جوانمرد از تلویزیون پخش میشد. خیاط باشی را در نمانیش “داربست” مقابل خانم نصرت پرتوی و عباس جوانمرد دیدم که در نقش شاگرد آهنگر ظاهر شده بود و حیرت کردم. بعدها به من گفت که یک ماه به بازار آهنگرها میرفته تا بهترین نوع پتک زنی را بیاموزد
و بعد نمایش “کباب غاز” نوشته ی محمد علی جمالزاده که دو نقش اصلی داستان به فنی زاده و خیاط باشی محول شده بود
پس از آن نمایشنامه های “غروب در دیاری غریب” و “قصه ی ماه پنهان” که اجراء صحنه هم داشت و نمایش “آوازهای شب” و و و
گروه هنرملی فعالیتش منحصر به تلویزیون نمی شد بلکه اجراهای موفقی در صحنه های مختلف داشته شرکت در فستیوال تاتر ملل در پاریس – جشن هنر شیراز و تالار 25 شهریور و و و که حسن خیاط باشی در آنها درخشیده. بخصوص در نمایش “پهلوان اکبر می میرد” نوشته ی بهرام بیضایی که به اتفاق فنی زاده در نقش دو گزمه ی شب گرد ظاهر میشدند که با اجرای خاطره انگیزی از این دو نفر روبرو میشدند
البته حضور در چند فیلم سینمایی خوب هم درکارنامه دارد مانند پنجره- کافر- سه قاپ و حسن کچل…..
حسن خیاط باشی را در تلویزیون با نقش مهندس بیلی بیشتر شناختم. فراموش نمی کنم فردای شبی که چهره ی مهندس بیلی در برنامه ی حرف تو حرف از تلویزیون پخش شد مردم چه عکس العملی داشتند. در همان اجرای اول مورد پذیرش بینندگان یا بقول خودش بینشگران قرار گرفت
برنامه های او هرازگاهی تغییر نام پیدا می کرد وقتی علت را جویا شدم گفت: معمولا برنامه های تلویزیون طبق فصل بندی تهیه و تولید می شود برای مثال: 13 قسمت – 26 قسمت و یا 52 قسمت اما این شامل حال برنامه های من نمی شود. هرگاه کاسه های داغتر از آش بخاطر یک جمله که مبادا موقعیتشان را به خطر بیاندازد، باعث تعطیلی برنامه بشوند، برای ما بهتر که پایان فصل تلقی میشود. و پس از شروع مجدد بنا به شرایط روز نام جدیدی را انتخاب می کنم برای مثال: زمانی که بحث خارج از محدوده داغ بود و شهرداری مجوز ساخت و ساز صادر نمی کرد من برنامه را تحت عنوان خارج از محدوده شروع کردم که هدفم خارج از محدوده ی خط قرمزها بود

بالاخره از این محدوده آنقدر خارج شدیم که باز زنگ تعطیلی زده شد. فصل بعد را موقعی مجوز تهیه و تولید گرفتم که شبکه ی یک و شبکه ی دو برنامه پخش می کردند بنابراین ما هم شبکه ی صفر را راه اندازی کردیم. اینکه می گویم ما، سوءتفاهم نشه منظور گروهه
“خیاطباشی” را در شرایطی به گفتگو دعوت می کنم که چه در تلویزیون، چه در عرضه موزیک، برای خود اعتباری بدست آورده است
من از کودکی به موسیقی علاقمند بودم حتی بعضی از نقش ها که بازی کردم باید آواز می خواندم
در نمایش آلونک در نقش درویش باید می خواندم منتهی با تیپ و کاراکتر درویش وقتی گروه هنر ملی برای شرکت در فستیوال تاتر ملل انتخاب شد نمایشنامه های آلونک و غروب در دیاری غریب و قصه ی ماه پنهان باید در تاتر “سارا برنارد” روی صحنه می رفت، من هم در هر سه نمایش نقش داشتم
چون کشورهای مختلف جهان در آن فستیوال شرکت می کردند سیستمی پیاده کرده بودند که تماشاچیان می توانستند همزمان دیالوگ ها را که توسط مترجم یا مترجمین به فرانسوی برگردانده میشد بشوند
مترجمین ما هم خانم منیره جمالزاده برادرزاده نویسنده ی مشهورکه در پاریس کار تاتر میکرد و داوود رشیدی که معرف حضور است بودند. جالبه بگم که وقتی من آواز مثنوی سر دادم و شعر مولوی “بشنو از نی” رو خوندم و برای فرانسوی ها ترجمه شد بسیار تحت تاثیر قرار گرفتند
 می پرسم در طی سالها با تهیه برنامه های طنز و آمیخته با انتقادات تند، برایت دردسری درست نکردند؟•
– در طول این مدت 3 بار احضار شدم که هر سه بار تذکراتی می دادند و قضیه فیصله پیدا می کرد. بعد در سری برنامه های خارج از محدوده هم، کلی مسائل اجتماعی، دولتی و تا حدی سیاسی را مطرح می کردم والبته دو سه بار هشدارهایی داده شد، ولی کسی جلوی کارم را نگرفت
برنامه “شبکه صفر” یک حال و هوای دیگری دارد. یادم هست یکبار ما چاله چوله های جلوی شرکت نفت را بهانه کردیم و من گفتم این چاله ها برای تست اتومبیل های دست دوم و سوم است که خریداران بفهمند چقدر اتومبیلی که می خرند قراضه یا برعکس روبراه است و بیشترشان اتومبیل هایشان را به اینجا می آوردند و تست می کنند و با اینکه خیلی ها بدلیل چاله چوله ها ناچارند ترمز کنند و این بهانه ای است که به ساختمان عظیم شرکت نفت نگاه کنند و از خود بپرسند با چه بودجه ای این ساختمان را بنا کردند و چه مخارجی در درون آن بکار می گیرند. چه حقوق هایی میدهند و یا درباره اسکناس بدون پشتوانه حرف زدم، اینکه قبلا اسکناس ها بوی ادکلن می داد و حالا چنین نیست.
همین ها سبب شد من به اداره اطلاعات وزارت کشور فرا خوانده شدم و برخلاف تصورم با من برخوردی بسیار محترمانه داشتند ولی توصیه کردند کمی مراقب باشم چون از آن روز که برنامه های تلویزیون کانال 3 فقط در تهران و آبادان پخش می شد اینک در سراسر ایران پخش می شد و نمی بایستی سبب تحریک افکارعمومی بشویم
البته من که برنامه ام را دوستان مطبوعاتی چون منوچهر محجوبی و هادی خرسندی و دکتر وحید (جمشاد) و دیگر دوستان می نویسند همچنان این نیش و نوش ها را دارد و من تا این لحظه با دردسری روبرو نشدم

 دربرنامه ات، چهره های ثابتی هم داری، از جمله دلارام کشمیری و بعد هم گوگوش است•
– دلارام یک گوینده مسلط و محبوب تلویزیون است، من او را علیرغم محدودیت های اداری دعوت به همکاری کردم و خوشبختانه مدتها هم با مشکلی روبرو نشدم، ولی یکبار که اخیرا قرار بود هایده در برنامه شرکت کند مسائلی پشت پرده پیش آمد، من پیشاپیش به هایده گفتم در این برنامه ما تعریف و تمجید از خوانندگان نمی کنیم. گفت مسئله ای نیست در شب برنامه که قرارمان اجرای دو نفره یکی از ترانه های هایده بود، هایده دیر کرد و من تلفن زدم گفت در آرایشگاه هستم بعد گفت به تلویزیون گفته ای من چقدر می گیرم؟ من تعجب کردم، چون معمولا هنرمندان برای شرکت در برنامه ها دستمزد کمی برای ایاب و ذهاب و آرایش می گرفتند، گفتم من با کسی حرف نزده ام مگر تو چه مبلغی تقاضا داری؟ درحالیکه منتظر بودم بگوید مثلا 5 هزار تومان، گفت 30 هزار تومان! من هاج و واج ماندم و گفتم اجازه بدهید من با مسئولین حرف بزنم. نمیشد اولین قسمت رو حذف کنم چون قبلا ترانه ی فدات بگردم من رو با صدای مهندس بیلی میکس کرده بودیم دلم میخواست پخش میشد. بلافاصله فکری به سرم زد، به دلارام گفتم لطفا آماده شو تا با هم ترانه هایده را با هم بخوانیم، گفت من کارمند رسمی تلویزیون هستم. اجازه خوانندگی ندارم، گفتم اون با من، به گریمور تلویزیون سفارش می کنم تو را کاملا شبیه هایده گریم کند، طفلک دلارام پذیرفته و دو سه ساعتی تمرین کردیم و برنامه را اجرا نمودیم و با استقبال بسیار زیادی هم روبرو شد ولی هایده به شدت عصبانی شده و به آقای هویدا شکایت کرد، که البته حق هم داشت، اما بعد از مدتی با هم آشتی کردیم
بعد از این برنامه ، دلارام در تلویزیون با محدودیت هایی روبرو شد و من هم بدنبال یک چهره روز دیگر می گشتم، به سراغ گوگوش رفتم و اینک برنامه را با او شروع کردم که براستی گوگوش هم یک استثناست، در برنامه با اجرای نقش های مختلف توانایی فوق العاده ای دارد خصوصا اجرای یک رقص دو نفره غوغایی بپا کرد و هیاهویش به دربار و مقامات بالا هم کشیده است
 این شخصیت مهندس بیلی را چه کسی خلق کرد؟•
– من یک دوستی دارم بنام فروردین که مدیر تالار 25 شهریور است، من او را از سالهای دور می شناسم همه حرکات او برای همه دوستان و آشنایان دلنشین است، من شخصیت مهندس بیلی را از درون فروردین بیرون آوردم و برویش کار کردم البته دراین باره پرویز فنی زاده به من خیلی کمک کرد و در جلسات دوستانه ای که داشتیم، فریدون را مناسب دیدیم. طرح صورت مرا هم نبی پور گریمور هنرمند ساخت و از شخصیت امیرهوشنگ مشاور حضور، مهندس بیلی را خلق کردیم
 برخورد مردم با تو چگونه است؟•
– اگر بگویم بیشتر مردم مرا بدون گریم مهندس بیلی نمی شناسند، باور کن، حتی یکبار همین هفته قبل با دوستان رفتیم ساندویچ آندره، یکی از کارکنان رستوران از بچه ها پرسید این آقا همان آغاسی آمنه است؟!
البته بعد از اجرای آهنگ هایی و حضور در فیلم ها که مورد توجه مردم قرار گرفت، کم کم بدون آن گریم هم مرا شناختند ولی هنوز باورشان نمی شود من همان مهندس بیلی باشم
بعدها من به اجرای ترانه های کلاسیک و سنتی هم پرداختم. آهنگ دل من ساخته محمد حیدری و دل من دیگه خطا نکن و چند ترانه دیگر خیلی مورد استقبال قرار گرفت ولی من همچنان ترجیح میدهم در تهیه و اجرای برنامه های تلویزیونی ادامه بدهم، ارتباط من با مردم از طریق این برنامه ها برایم دلنشین است
 چرا بازی در فیلم ها را دنبال نکردی؟•
– من شانس بازی در فیلم های خوب سینمایی از جمله سه قاپ به کارگردانی زکریا هاشمی و بازی ملک مطیعی و بهمن مفید. فیلم پنجره از جلال مقدم و بازی بهروز وثوقی، گوگوش، فیلم حسن کچل به کارگردانی علی حاتمی و بازی پرویز صیاد را داشتم ولی مسئله برنامه های تلویزیونی به من امکان بازی در فیلم ها را نمی دهد. گرچه همین ماه گذشته حداقل 4 پیشنهاد بازی در فیلم های کمدی را دریافت کردم، یک تهیه کننده پیشنهاد داد مهندس بیلی را به فیلم در آوریم ولی من نپذیرفتم چون نمی خواهم این شخصیت با یک فیلم به هدر برود