1407-26

1407-27

دو مهمان هنرمند این بار در برنامه گپ جوانان رادیو داریم، دو هنرمند خوب، شاهین جامعی و اسلام شمس.
مهدی ذکایی: کارهای تلویزیونی شاهین جامعی را من بسیار دیده ام،در آن ظرافت های خاصی وجود دارد، کار تئاتری اش را دیده ام، در این باره بحث دارم. اما چرا برنامه های تلویزیونی را ادامه ندادی؟
شاهین: آن موقع که تلویزیون ها پول داشتند، بما نمی دادند، حالا که 99درصدشان پولی ندارند، چه خبر خواهد شد؟ بعضی از این شبکه ها سر ناهار می آیند سر کار و موقع شام می بندند، مثل بازار تهران شده. این رویدادها دست ما نیست، اصولا در طول تاریخ چند هزار ساله، ما صاحب سرنوشت خود نبودیم ما توسط گروهی غریبه کنترل و هدایت شدیم، آن موقع که تلویزیون های شبکه ای باز شدند می توانستند خطر بزرگی برای داخل ایران باشند، می توانستند خفقان را از بین ببرند. بنظر من همان روزها یک نقشه حساب شده ای کشیده شد،که همه شبکه ها را از هم بپاشند، سعی کردند بیشتر این شبکه ها را بدنام کنند، چهره شان را مخدوش کنند ابتدا آمدند سیاسی وغیر سیاسی شان کردند، به غیر سیاسی ها آگهی دادند، بیشتر سیاسی ها بدلیل فشار مالی، شروع کردند پته هم را روی آب ریختن. و همین سبب نابودی شان شد. و آن گروه نقشه کش وقتی بیشتر سیاسی ها  را از بین بردند، غیر سیاسی ها را هم میان زمین و هوا رها کردند. به بعضی ها آگهی های قلابی دبی را دادند، همان فروش آپارتمان های برج الخیال را. بعد نوبت قرص های ترک اعتیاد رسید که 80درصدشان هروئین داشت وبعد قرص های قدرت جنسی، که نوع زیادی از قرص های ویرانگر بود خیلی ها این قرص های ضد اعتیاد میخوردند که دیگر تریاک نکشند ولی معتاد به هروئین می شدند.
بنظر شما دیگر از این بهتر می شد این همه شبکه تلویزیونی را به بدترین شرایط مالی و حیثیتی کشید؟ بعد شروع کردند که اگر می خواهید ما حمایت تان کنیم گویندگان تان باید روسری به سر کنند.
همین اتفاق برای موزیک مان، برای سریال هایمان افتاد چون نیت بر این بود، که مرکزیت لس آنجلس از بین برود تا آنجا که شاید مردم داخل و خارج یک درصد از تلویزیون های لس آنجلس  را تماشا می کنند.
• یعنی می گو ئید فرماندهی فکری جامعه ایرانی درخارج، درواقع در ایران است؟
شاهین: آن فرماندهی و کارکنان شان به همه چیز ما حمله بردند، به ما مهر لس آنجلسی زدند که اعتبار کار ما را پائین بیاورند. باور کنید من در طی 15 سال زندگی در لس آنجلس، آدم بد خیلی کم دیدم، همان عوامل داخل ایران میان ما هم تفرقه انداختند.
اسلام شمس: متاسفانه آن ته مانده اتحاد را هم میان ایرانیان از بین بردند، سرمایه داران ایرانی را که می توانستند این جامعه را دچار تحول و بی نیازی کنند، از ما دور کردند. اگر براستی  این سرمایه دارها نگاه مثبتی به جامعه ایرانی داشتند، ما امروز دهها سالن سینما و تاتر داشتیم، ما الان چند شبکه تلویزیونی پر قدرت داشتیم، گاه با خودم می گویم خدا کند این امریکایی ها تلویزیون های ما را تماشا نکنند، و با خود فکر کنند این ایرانیان همه یا معتادند یا عقده سکس دارند که این قرص ها برایشان به بازار آمده است.
• در نمایش اخیری که ارائه کردی، نشانه هایی از همین نوع تلویزیونها دیده می شد، من این نمایش را از دیدگاه های مختلف نگاه می کنم نکات مثبت خوبی داشت، نکات نه چندان دلچسب چون بعضی جملات رکیک که شاید در آن لحظه بعضی ها بخندند، من فکر می کنم شاهین جامعی با این همه استعداد نیازی نداشت چنین جملاتی روی صحنه به زبان بیاورد. بهرحال یک نمایش خانوادگی بود، خیلی ها با همه اعضای خانواده آمده بودند، اگر شما در یک کمدی کلاب در سانست برنامه داشتید شاید زیاد قابل ایراد نبود ولی اجرای نمایش در یک دبیرستان، در قلب خانواده های ایرانی، نیاز به کمی ملاحظه ووقت داشت.
شاهین: مهمترین مشکل کارهای نمایشی در خارج، مشکل کمبود مخاطب است، اگر همین نمایش در ایران روی صحنه میرفت شاید صدها هزار بیننده داشت، اینروزها در ایران تئاتر مد روز است، سه چهار هنرپیشه دور هم جمع می شوند،نمایش را روی صحنه میبرند بلیط های 15 هزار تومانی می فروشند.اقلا در روز هزار نفر به تماشای آنها می نشینند، آنها مخاطب دارند، کارهایی می برند روی صحنه که خواست اکثریت است. در خارج استانداردها فرق میکند، یکی از مشکلات ما کشتی گرفتن با جامعه است، کشتی گرفتن با فرهنگ و اخلاق جامعه است، جالب اینکه به بعضی موارد نمایش در لس آنجلس بیشتر می خندند و در نیویورک بخش های دیگری جلب شان می کند. من خودم یک بخش نمایش بنام وجدان را خیلی دوست دارم خودم هم میخندم درحالیکه همین بخش در نیویورک هیچکس را نخنداند. در تورنتو مردم دقایقی کف میزدند در نهایت ما هیچگاه در نمایش هتل از حرفهای رکیک استفاده نکردیم.

1407-28

•  ایرانیان خیلی از شوخی ها را در مهمانی ها، گردهمایی ها،حتی جلوی بچه ها عنوان می کنند ولی توقع ندارند در یک کمدی روی صحنه آن حرف را بزنند بنظر من شاهین جامعی همیشه هیچگاه قدمی فراتر از آنچه باید نگذاشته است. من قدرت خلاقیت اورا می شناسم نیازی به بهره از جملات رکیک برای خنداندن مردم ندارد.
اسلام شمس: حرف شما را رد نمی کنم، ولی همه این حرفها که روی صحنه گفته میشود، میان پدر و مادر و فرزندان شان ردو بدل میشود، بخاطر  اینترنت و فیس بوک، دیگر حیایی وجود ندارد!
شاهین: چه بخواهیم چه نخواهیم، تاتر کمدی طرفدار دارد، مردم بدنبال تاتر جدی نمی روند، با وجود اینکه دست اندرکاران حرفه ای و قدیمی تلاش خود را کردند ولی دیدیم نتیجه دلخواه نداشت. البته در ایران همه چیز تفاوت دارد، تئاتر با 80 میلیون جمعیت روبروست، من آرزو می کنم پیش کسوتان تاتر در اینجا بتوانند جواب زحمت و تلاش خود را بگیرند، چون آنها بودند، که تاتر را در خارج پایه گذاشته و مردم را به سالن ها کشاندند. من احترم ویژه ای برای یکایک شان دارم، به گفته یکی از همین پیش کسوتان، من و گروهی که با هم کار می کنیم، از مسیر کمدی وارد شدیم، حرف روزمره مردم را به صحنه کشیدیم خیلی از مردمی که می آیند بدیدن نمایش، در پی صد درصد فرهنگ وهنر نمی آیند،آنها می آیند روحیه خسته خود را به نوعی آرام کنند، شاهد طنز و شوخی و جوک، حتی رقص و آواز هم هستند تا خوشحال سالن را ترک کنند، من بعنوان دست اندرکار نمایش به بیننده هم احترام می گذارم.
• ولی تاتر در خنده و رقص و آواز خلاصه نمی شود.
شاهین: اگر شما به تاریخ تاتر درخارج نگاه کنید، نمایشات ارزشمندی به روی صحنه آمدند، پرویز صیاد یکی از نوابغ تاریخ هنریر ایران است دیدیم که با تاتر کمدی، سیاست سیاسیون را شلاق زد، هوشنگ توزیع با موفق ترین نمایشات خود، درهای دیگری را بروی مردم  و دست اندرکاران تاتر گشود، حالا 30 سال گذشته، شیوه تاتری پرویز صیاد و هوشنگ توزیع هم عوض شده است.
اسلام شمس: من گاه محو حرفهای شاهین میشوم، چون او هنرمندی است که در جامعه جاری است، اما ما در جامعه خود، آدم های معترض زیاد داریم، بهترین کارهای نمایش همیشه مورد اعتراض است، من حتی در رسانه ها کمتر مثل مجله جوانان دیدم که همیشه حامی هنرمندان بویژه جوانها باشند، حرف آنها را بفهمد، انتقاد اصولی بکنند.
• با تشکر، در ضمن می خواستم توضیح بدهم چه پرویز صیاد و چه هوشنگ توزیع از همان آغاز کارشان جوانهای مستعد را به صحنه آوردند وهنوز چهره های جوانتر را با خود همراه می کنند و همین سبب شده ،حرف روز در کارهایشان باشد، گاه فارسی و انگلیسی با هم قاطی باشد.
شاهین: قبول دارم، ولی در سالهای اخیر هیچکدام از نوشته و یا کارگردانی چهره های جوان بهره نگرفتند. شاید کارشان را در سطح خود نمی دیدند، هرچه بود، بهرحال جوانترها از آنها، این انتظار را هم دارند.
• یادتان باشد که بعضی از جوانترها آمدند، کارهای سبک ارائه دادند، حتی حرفهایی رکیک به زبان فارسی و انگلیسی برای جلب تماشاگر روی صحنه گفتند، بعضی جوانها و میانسال ها هم آمدند، با کارهایشان به تاتر خیانت کردند و رفتند اینور و آنور هتل ورستوران و ساختمان خریدند، یادتان باشد که تاتر خانوادگی درست و حرفه ای همیشه خواستار دارد و نیازی به فحش و ناسزا نیست.
شاهین: البته چنین است، هیچگاه یادتان نمیرود که هوشنگ توزیع چند نمایش خانوادگی روی صحنه آورده، که صدها بار اجرا شده است. کارهایش پر از طنز بود، چون توانایی اش را دارد، بعدها خیلی ها آمدند ادای او را در آوردند. در ضمن اگر در کار طنز هستید دلیل نمی شود که در هر صحنه ای موفق هستید، نمونه اش محمد حسینی که در ایران طرفداران زیاد دارد، ولی طنز او را در اینجا کمتر مردم می فهمند، در آنجا صیغه و صدها موضوع دیگر است که برای مردم اینجا آشنا نیست، همانطور که من نمی توانم در تاتر شهر مردم را از ته دل بخندانم.
• یکی از مسائلی که گاه حساسیت ایجاد می کند، تقلید لهجه هاست؟
شاهین: بله اگر آن بازیگر خودش اهل همان شهر باشد، مثل ارحام صدر،وحدت، میری و خود من که بچه شمال هستم. مشکلی نیست با بازیگری که واقعا توانایی اجرای این لهجه ها را داشته باشد، درغیر اینصورت از حالت کمدی خارج میشود و برای بعضی ها حالت توهین را پیدا می کند.