1417-51

1425-25

درگذشته نه چندان دور در فوتبال تیمهای زیادی در تهران درحال فعالیت بودند. طوفان – دارایی- بهرام- کوروش- جم- شرق- منصور- میهن پرور- کانون جوان- نیرومند- شاهین – تابش جوان- بانک ملی – اسپرت ارامنه- سرباز و بعد هم دوچرخه سواران تهران جوان. بیشتر این تیمها چند سال بعد چون پایه و اساس درستی نداشتند و روی علاقه شخصی تشکیل شده بودند رفته رفته تحلیل رفتند و آنهائی که تاحدودی روی اصول و تشکیلات صحیحی پایه گذاری شده بودند چون تیمهای دارایی – شاهین- شرق- سرباز- اسپرت ارامنه و دوچرخه سواران- شعاع و تهران جوان تیمهای تهران را تشکیل دادند. تیم سرباز واسپرت ارامنه یکی بعد از دیگری با کمک دسته بندی مدیران باشگاهها که منافع خود را در انحلال این دو تیم می دیدند با کمک سازمان تربیت بدنی بعناوین مختلف منحل شدند. بعد از کودتای 28 مرداد که تیم تاج برای انجام چند مسابقه به ارمنستان – تفلیس و باکو دعوت شده بود به شوروی رفتیم و اولین بازی با تیم اسپارتاک ارمنستان بود. ژرژ نعلبندیان از طرف حزب کمونیست ارمنستان مهماندار ما بود. محمود بیاتی-کوزه کنانی و نادر افشار از قدیم با نعلبندیان که در تیم اسپرت ارامنه بازی میکرد آشنایی داشتند. ایشان همه جا با ما بود و به بهترین وجه ممکن ازما پذیرایی میکرد روزی که با او در منزلش میهمان بودیم از اینکه بعد از جنگ جهانی به شوروی رفته بود سخت پشیمان بود از زندگی در آنجا راضی نبود. او بعنوان استاد زبان فارسی در دانشگاه درس می داد ولی زندگی بسیار فقیرانه ای داشت و بسیار پشیمان بود او ما را با واقعیت پشت پرده حکومت شوراها آشنا کرد در هنگام برگشت به ایران ما هرچه درتوان داشتیم به او کمک کردیم وآنجا بودکه با افکار چپی که داشتیم و سنگ اتحاد جماهیر شوروی را به سینه میزدیم متوجه شدیم هرآنچه بوده و هر آنچه هست جز سراب چیز دیگری نیست و در برگشت آنچه را دیده بودیم برای همه دوستان بازگو کردیم، ودر مورد ایرانیانی که میخواستند حتی آنها را داخل چمدان بگذاریم و به ایران بیاوریم صحبت کردیم ولی گوش شنوایی پیدا نکردیم، رفقای ما گفتند شما را ساواک خریده یا ناخودآگاه منحرف شده اید. من تنها فردی بودم که سرانجام توانستم در باکو یکی از کشتی گیران را که برادرش در خیابان استانبول ماهی فروشی داشت را به ایران بیاورم و ایشان درحال حاضر در سن حوزه کالیفرنیا پمپ بنزین دارد واز زندگی بسیار خوبی برخوردار است. حال برگردیم به فوتبال، افراد دو تیم سرباز و اسپرت ارامنه که منحل شدند بازیکنان این دو تیم برای ادامه فوتبال بین تیم های دوچرخه سواران – دارایی – شاهین- تهران جوان – شرق و شعاع تقسیم شدند. بیشتر این بازیکنان جذب باشگاه دوچرخه سواران شدند، بویژه آنکه محمد خاتمی کاپیتان تیم سرباز، تیم تهران و تیم ملی، عضو دوچرخه سواران بود. بعد از جنگ جهانی دوم بازیکنان سرشناس تیم اسپرت ارامنه رفتند به ارمنستان از جمله ژرژ نعلبندیان، بخشی و برادران آرتن. باشگاه شاهین اوائل که تشکیل شد کمتر از دیگر مذاهب بازیکن داشت و حتی بازیکن کارگر در تیم شاهین وجود نداشت. دکتر اکرامی هر بازیکنی را قبول نمی کرد، اکثر بازیکنان شاهین وابسته به خانواده های متمکن و مرفه بودند. امثال من و ایرج حاتم جزو این گروه نبودیم چون هر روز در امجدیه پلاس بودیم و در تیمهای پایه «پرستو» بازی می کردیم ولی در مورد تیم شاهین این خواسته  دکتر چند سالی اجرا گردید ولی بعدها که بازیکنی در این گروه نبود اجبارا هر بازیکن خوب و بدرد بخوری را به عضویت باشگاه قبول میکرد و دیگر مهم نبود که به کدام گروه اجتماعی تعلق دارد.
سال 1324 که باشگاه دوچرخه سواران با آمدن محمد خاتمی و حسین سرودی از تیم سرباز که پروانه بسکتبال تاج را داشت و در مسابقات شرکت میکرد با پیشنهاد محمد خاتمی و همکاری حسین سرودی و موافقت خسروانی از طریق دربار و با کمک علم پروانه باشگاه دوچرخه سواران به تاج تغییر یافت.

1425-26

از این تاریخ مسابقات فوتبال  تاج و شاهین رنگ دیگری بخودگرفت، تماشاگران فوتبال در امجدیه به دو گروه تقسیم شدند. مخالفین دولت وحکومت که تا آنروز در امجدیه آنچنان شعارهای سیاسی نداشتند، حالا با آمدن تیم تاج بهترین زمان را بدست آوردند تا با مخالفت با بازیکنان تاج و با شعار «تاج نامرد» آنطور که می خواستند علیه دولت و حکومت با این شعار منظور خود را بیان کنند بدون اینکه گرفتاری برای خودشان ایجاد نمایند، طرفداران تیم تاج رفته رفته تماشاگران امجدیه از 10 هزار نفر به 15 هزار نفر و چند سال بعد به 20 و 25 هزار نفر رسید و اگر این دو تیم برای قهرمانی بازی داشتند بیش از 30 هزار نفر می آمدند و چون جایی برای نشستن نبود در بیرون امجدیه می ماندند تا نتیجه بازی مشخص شود. اگر تاج می باخت مردم تا نیمه های شب در تهران راه می افتادند و علیه تاج هر چه می خواستند فریاد میزدند  وشعار می دادند و اگر تاج برنده مسابقه بود می گفتند حتما داور مسابقه آنروز یا پول گرفته یا از جایی باو سفارش شده که تیم «تاج» باید برنده باشد و در غیر اینصورت برایش گرفتاری ایجاد خواهند کرد. ممد بوقی و ژرژ که تماشاگران امجدیه را اداره می کردند با کمک همایون بهزادی و بعدها سرهنگ سیف عصار عضو کمیته ضد خرابکاری بدستور تیمسار نصیری شعارهایی را علیه داور وتیم تاج جا انداختند.  تماشاگران فهیم امجدیه واقعیت را می دانستند که از کجا سرچشمه می گیرد ولی چون مخالف «تاج» بودند هرجوری بود باید با تیم تاج مخالفت می کردند علت این مخالفت در امجدیه به این دلیل بود که مردم جایی برای ابراز اعتراض نداشتند و نه اجازه اجتماعات داشتند و نه مطبوعات اجازه داشتند که گرفتاری مردم را منعکس کنند خواندن بعضی کتابها هم ممنوع بود. این بود که می آمدند امجدیه و شعار می دادند و عقده دلشان را خالی می کردند.
روزی به یکی از کارگران که در محله ما بود گفتم تو با درآمد کمی که داری چگونه در تمام مسابقات تاج و شاهین و یا تاج و تیم های دیگر به امجدیه میروی؟ تو که مجانی نمی آیی و باید حداقل 2 تومان پول بلیط بدهی. درجوابم گفت محمد آقا تو بچه محل من هستی و می دانم که افکار چپ داری با تو همراه و موافق عقیده هستم ولی چکنم که تو در باشگاه تاج بازی می کنی و گروه ما که در امجدیه اکثریت را داریم با 2 تومان که پرداخت می کنیم دو ساعت علیه شما داد میزنیم و به خیال خودمان این جوری خودمان را خالی می کنیم.
شبی در کافه شمیران جمع بودیم و با وجودی که فردا بازی مهمی با شاهین داشتیم مشغول نوشیدن جام و غذا بودیم ودر مورد بازی فردا صحبت می کردیم و زنده نام ویگن هم برایمان می خواند ویگن تازه شده بود خواننده کافه شمیران و ما هر هفته آنجا پلاس بودیم. زنده یاد حسین سرودی دفعه اولی که ویگن را دید و صدایش را شنید او را تشویق کرد و گفت تو آینده خوبی داری و با این صدا بزودی بزرگترین خواننده پاپ ایران خواهی شد.
آن شب در کنار میز ما مردی بسیار آراسته بنام باقر عالیخانی نشسته بود و معلوم بود که با فوتبال آشنایی دارد چون سخت متوجه گروه ما بود و شاید تعجب میکرد تیمی که فردا بازی مهمی دارد درکافه شمیران چه کار میکند بالاخره طاقت نیاورد آمد کنار میز ما نشست و سر صحبت را باز کرد او برادر دکتر عالیخانی وزیر اقتصاد بود. تعارف کردیم آمد در جمع ما گفت مگر فردا بازی ندارید؟ گفتیم چرا، پرسید آیا این کار درستی است که شما بجای استراحت در کافه شمیران هستید؟ بزرگترها گفتند نگران نباشید ما فردا حسابشان را میرسیم آنقدر در خودمان توانائی داریم که در بازی فردا پیروز از میدان بیرون بیائیم. ایشان میز ما را حساب کرد و گفت تک تک شما بازیکنان را از صمیم قلب دوست دارم ولی وقتی جمع میشوید و زیر علامت تاج به میدان می آیید من در آن زمان با شما نیستم و علیه شما هستم و امثال من صدها هزار نفر هستند که در امجدیه علیه تیم «تاج» شعار میدهند، شما از ما تماشاگران دلگیر نباشید با شما کاری نداریم گفتیم که ما چه گناهی مرتکب شده ایم که در تیم تاج بازی می کنیم وانگهی هر تیمی از 11 بازیکن در زمین استفاده می کند و حداکثر هم 22 نفر در تیم عضویت دارند همه بازیکنان تهران که نمی توانند در باشگاه شاهین بازی کنند. اگر مدیر باشگاه تاج ارتشی است و در دولت دستی دارد و با دربار رفت و آمد میکند بمن بازیکن چه مربوط است و چه چیزی عاید من میشود. دکتر اکرامی هم در سفارت انگلیس رفت و آمد دارد و انصاری معاون اصل 4 عضو باشگاه شاهین است و از این طریق باشگاه شاهین از امکانات اصل 4 استفاده میکند. آیا تماشاگران باید تیم شاهین را «هو» کنند چون دکتر اکرامی با سفارت انگلیس تماس دارد و از اصل 4 کمکهایی دریافت میکند؟ عالیخانی گفت اینهایی که میگویی قبول دکتر اکرامی هم مثل خسروانی1425-27 هر دو در کنار دولت و دربار هستند ولی شما وقتی وارد زمین فوتبال میشوید روی پیراهن شما همان علامتی است که پاسبانان و افسران شهربانی دارند و یک ارتشی بنام تیمسار خسروانی در راس باشگاه هست. مردم سر کارشان با پاسبان محل و افسران در کلانتریها واداره راهنمایی ورانندگی است اگر بهر مناسبتی جریمه شوند ومشکل پیدا کنند و یا زور بشنوند روزی که می آیند امجدیه روی سینه شما همان علامت پاسبان است که در وسط آن تاج نقش بسته است با خصومتی که ما مردم با دولت داریم و همیشه هم حق با ما است حتی اگر خلافی انجام دهیم در این میان افرادی که مصدر کارند، در اندیشه منافع شخصی خود هستند، قبل از انقلاب میان تیمسار خسروانی فرمانده ناحیه یک ژاندارمری و تیمسار نصیری رئیس شهربانی درگیری بود. خسروانی با توجه به رابطه نزدیک با مطبوعات اخبار زیادی درباره ژاندارمری منعکس می نمود، درضمن چند بار ژاندارمری در کار شهربانی دخالت کرده بود و همین سبب کینه نصیری شده بود و وقتی رئیس سازمان امنیت شد، با کمک عوامل خود، در استادیوم امجدیه علیه تاج  شعارهای تندی می دادند و شعارها کم کم توهین آمیز شد و حتی توهین ها به شخص اول مملکت هم رسید، که سبب منحل شدن شاهین شد با وجود تلاش خسروانی باز هم شاهین تنوانست پروانه باشگاه را بگیرد و بازیکنان اش به باشگاه پیکان رفتند و این دو تیم طرفداران خود را داشتند بعد از پیکان جدا شده به پرسپولیس پیوستند. بعد از انقلاب هم پرسپولیس به پیروزی مبدل شد که بیشتر تماشاگران همچنان طرفدار پرسپولیس بودند، تاج هم استقلال شد و هر دو تیم زیر نظر دولت و سازمان تربیت بدنی رفتند که بازیهای این دو تیم در تهران با بیشترین تعداد تماشاگر و با حواشی بسیار سیاسی و غیر سیاسی هنوز هم ادامه دارد.