1615-29

نادر نادرپور شاعری است که ما را به همراه شعرش از وادی غریب و نا آشنا به دیار قریب یعنی سرزمین دلاویزمان ایران می برد. فرش زمردین شعر پارسی را می گستراند تا ما را بر آن نشاند و بر پرو بال قلم بعد را به قله آرزوها و اندیشه ها می برد. نادرپور با شعرش ما را به دیار حبیب می برد به جایی که زمزمه دختران کوهپایه هایش بمانند آبشاری بر تن و روح آدمی روان است. به روستائی که از خاور به چشمه خورشید واز باختر به او میرسد. به روزهای گذشته که شیر نور از پستان آفتاب در سطل آسمان میریخت. او بمانند کبوتری است که از بامش به پروازش وا داشته اند ولی قلبش هنوز در آرزوی بازگشت به آشیانه می طپد و چشمانش نگاهی عمیق دارند. چشمانی که بمانند خورشید می درخشند ولی در آنها برق اندوه جانکاه را می بینی. نادرپور از نادر مردانی است که اندوه را به رقص وا میدارد. ما را به صحبت باد صبا می فرستد و قادر است پر پرواز به ما دهد، آسمان زندگانی او روشن تر از روز است و بر لوح بیدارش جز تصویر دل انگیز وطن آتش دیگری نمودار نیست، شبهایش را با عطر پیچکهای وحشی خوشبوی آمیخته است- او بمانند گلهای گمنام بیابانی درغربت غریب جان سپرد. ولی در شبانگاهان او موج آتشین شفق امید را نوید میدهد که همواره طلوعی در پی دارد.
یکشنبه بیستم ماه می 2018 به مناسبت سالگرد این جاودان مرد بزرگ ادب ایران به همت دوست و مترجم ارزنده آثار وی فرهاد مافی و همراه مهربانش سمیرا و با حضور ژاله نادرپور یار و هم پیوند همیشگی شاعر که تا لحظه آخر زندگی با وی همراه بود و به همین مناسبت از ایران آمده بود و جمعی دیگر از دوستان- شاگردان و دوستداران وی برمزارش در وست وود مورچوری گردآمده بودند تا یاد این مرد بزرگ را گرامی بدارند و با دسته گلی روان تابناکش را نثار نمایند. بر مزار وی فریدون فرح اندوز با آوای دلنشین شعر بلند و اندوهبار « از آسمان تا ریسمان» را که حکایت از زندگانی غم افزای امروز ایران ماست خواند و هم دکتر احمد کریمی حکاک شعری را که نادرپور برای همسرش ژاله سروده بود.
این مراسم در یک نیم روز دلنشین بهاری بنام مردی پایان یافت که آرزویش آزادی و آبادی ایران بود. نام همه انسانهایی که برای بلند آوازه کردن نوای ایران همواره می کوشند همواره در خاطره ها ماندگار وجاودان است.
علی بزرگمهر – زیبانگار

1615-30

1615-34

1615-31

 

1615-33

1615-32