1488-17

به دنبال چاپ مطلب هفته قبل مجله جوانان، مبنی بر تهدید علیه مجله و نویسندگان مجله، به توصیه وکیل مجله جوانان، ماجرا را دنبال کردیم و در ضمن تصمیم گرفتیم در طی این هفته و هفته های آینده مسئله نقد و بررسی هنری را از دیدگاه صاحبنظران و مردم بررسی کنیم.
اما نکاتی که در طی دو هفته گذشته با آنها برخوردیم قابل ذکر است، چون فهمیدیم که ما با یک گروه اندک روبرو هستیم و با چند گروه بزرگ، که گروه اندک که کارشان فحاشی و توهین و به روایتی قمه کشی فیس بوکی است، متاسفانه از معدودی داخل ایران هستند که در برابر مردم بافرهنگ و اخلاق داخل ایران قطره ای هم به حساب نمی آیند و از کسی در خارج چنین حرکت و اقدام زشتی ندیدیم، این چنین دریده و بی فرهنگ و اخلاق و بی ریشه عمل کند که حتی برای یک هنرمند، داشتن چنین طرفدارانی باعث شرمندگی است.
در میان پیام ها، البته دو سه نفری هم بدلیل عشق و علاقه به هنرمند خود، نظراتی منطقی و مودبانه داده بودند که این چند نفر از دیدگاه ما هم حتی بعنوان معترض ، قابل احترام هستند چون از ته دل خود، به دلیل همان عشق سخن گفته بودند و هنرمند با داشتن همین دو سه نفر باید بخود ببالد.

1488-18

اما چند نفری هم اقدام به تهدید جانی و وارد کردن خسارت، هک کردن کرده بودند، که با توصیه وکلای جوانان، آنها را شناسایی خواهیم کرد و حتی اگر در داخل ایران هم باشند قابل تعقیب هستند. چون بهرحال در آن سرزمین هنوز قانون حکمفرماست. دو سه نفری هم از خارج تلفن های تهدیدآمیز کردند، که رد پایشان را دنبال کردیم و مسلما شناسایی خواهند شد و از همه مهم تر اینکه مسلما از این ببعد هر اتفاقی برای مجله جوانان وکارکنان آن بیفتد، مقصر همان ها هستند و شاید نمی دانند که قانون چه جرمی برایشان در نظر گرفته است.
در این میان همه پیام ها، حتی به 100 نفر هم نرسید و این نشان داد که انسانهای محترم و با فرهنگ و خانواده دار هیچگاه با پیام های رکیک و تهدیدآمیز وارد چنین معرکه ای نمی شوند و خود و هنرمند مورد علاقه خود را به چنین معرکه هایی نمی کشانند چه خود شخصا اقدام کرده باشند، چه از سوی شخص و اشخاصی تحریک شده باشند.
اما هنوز این عده نمی دانند که ما با معین و کنسرت گذار خصومتی نداریم و صداقت و دوستی و یاری خود را در طی 30 سال ثابت کردیم. شما اگر حتی یک هنرمند را پیدا کنید که در ازای خبرهای معمولی خود به جوانان پولی پرداخته باشند، یا از جوانان طلبکار باشند، برایمان جالب است. ولی ما ثابت می کنیم با میل، با تکیه به دوستی با هنرمندان، بارها روی جلدهای چهار پنج هزاردلاری، آگهی های حداقل 2 تا 6 هزار دلاری، صدها پیام تبریک و تسلیت بدون دریافت پول چاپ کردیم و حتی نام شان را هم نیاوردیم.
این شیوه کار ما بوده است. همین ها سبب شد در طی دو هفته گذشته بیش از 600 ایمیل و فکس و تلفن درباره این مطالب از سوی خوانندگان مجله جوانان دریافت کنیم، که بمرور آنها را در مجله چاپ خواهیم کرد آنها حیرت کرده اند که چگونه 50 الی 80 تا پیام توهین آمیز و تهدید آمیز باید اهمیت داشته باشد.
توصیه می کنند ما همچنان نقد کنیم، بررسی کنیم، کمی و کاستی ها را بنویسیم و هنرمندان را عادت بدهیم به نقد و بررسی، و اما این هفته به چند دیدگاه توجه کنید:

***

شهرام همایون
ژورنالیست و مدیر شبکه کانال یک

1488-19

دوست عزیزم جناب آقای مهدی ذکایی
آنچه در دو شماره گذشته جوانان- پیرامون انتشار گزارشی در مورد برگزاری یک کنسرت در لس آنجلس، به چاپ رسیده بود باعث حیرتم شد.
«تهدید» یک نشریه سالم، که طی همه ی این سالهای گذشته، همه ی توانش را برای تقویت جامعه هنری بکار گرفته و تا آنجا پیش رفت که بسیاری از اهل قلم را بخاطر نبود «نقد» از آنچه در این شهر می گذرد، دل آزرده کرده بود، شگفت آفرین است.
راستش، برای من وامثال من، که سالها بخاطر نبود آزادی بیان و وجود گروههای فشار در مملکتم درحال مبارزه هستیم، موضوع از اهمیت ویژه ای برخوردار است. چرا که، اگر این دو شماره جوانان، به دست هموطنانمان در داخل کشور برسد، که می رسد چه پاسخی برای آنان خواهیم داشت، که آقایان شما که در جامعه ی خود تحمل یک گزارش پیرامون یک کنسرت را ندارید چگونه از مدینه فاضله برای ایران، دم می زنید.
اما، این همه ی ماجرا نیست چرا که اگر «جوانان» از سالها قبل، این روش را پیش می گرفت و آنچه را می دانست، و آنچه را می دید، منتشر می کرد امروز دل رفقا، این قدر شکننده نمی شد. نوشتی، اما کمی دیر،همین باعث شده است که اکنون یک گزارش تاکید می کنم یک گزارش منجر به تهدید و امثالهم شود.
قصد ندارم به این حادثه دامن بزنم و همانگونه که در دیداری خصوصی یادآور شدم امروز همه ی ما، باید دست در دست هم، به حمایت یکدیگر برخیزیم، بگذریم که تو سالها چنین کرده ای، اما تو چه انتظاری داری از مدیر کاباره ای که در یک مهمانی و حضور بیش از یکصد و پنجاه نفر از اهالی پرچم شیرو خورشید، اجازه نصب پرچم را در محل کاباره نمی دهد. اکنون همان رفیق گرمابه وگلستان سالهای دیر و دور باشد ما که سالهاست این بی مهری را از جانب دوستان قدیم خود تحمل کرده ایم، ظاهرا تو هم و«جوانان» هم به جمع ما پیوست، قدمتان مبارک.
اما حیرت می کنم، حیرت می کنم در شهری که دهها روزنامه نویس و ژورنالیست حرفه ای و چندین روزنامه و مجله حرفه ای در آن منتشر می شود چرا رفقا، در چنین مواردی کنار هم نمی ایستند. پیشنهاد می کنم راهی را که «پهلوان» سالها پیش آغاز کرد اما برخی از همین تنگ نظران، امکان ادامه اش را میسر نساختند، دوباره در دستور کار قرار دهیم و دستور جلسه همین «پرونده ی تهدید جوانان» باشد بی تردید ما خود را از تبار فرامرزی ها و مسعودی ها و محمد مسعودی ها می دانیم چه شده است که اکنون «ظلم بر رفیق اهل قلم» را تاب می آوریم.
بگذارید این حادثه، ثمری خیر داشته باشد. بیائید کنار هم بایستیم و تا دیر نشده، حداقل از حقوق صنفی امان دفاع کنیم. ظاهرا جامعه عادت کرده نویسندگان همواره پله کان ترقی آنان باشند غافل از آنکه قلم همین نویسندگان که از کاه، کوه می سازد، با جرقه ای کوه را بدل به خاکستر می کند.

پشت پرده های مخملی !
پرویز قاضی سعید

1488-20

مطبوعات، در تمام جهان، قدرت خود را از عموم مردم بدست می آورند. تبدیل میشوند به آئینه تمام نمای نظرات اکثریت جامعه ای که مجال بوجود آمدن و رشد را به آنها بخشیده است. به همین دلیل است که از سیاستمداران بزرگ، تا مردم عادی، از هنرمندانی که بخت و اقبال آنها به میزان رأی مردم بستگی دارد و حتی خود نویسندگان این مطبوعات، نیازمند دائمی محصول فکری مطبوعات هستند. شاید به همین دلیل است که من طی عمر دراز مطبوعاتی خود درحالی که به کرات شاهد درگیری سیاستمداران مختلف با مطبوعات بوده ام که سرانجام با پیروزی مطبوعات به پایان رسیده، کمتر شاهد آن بوده ام که هنرمندان، از هر دسته ای، ستارگان سینما، بازیگران تئاتر و یا خوانندگان، با مطبوعات از سر لجاجت برآیند چه رسد به تهدید! در طول نیم قرن خدمت مطبوعاتی خود در ایران، فقط دو بار شاهد اختلاف میان مطبوعات وهنرمندان بودم که از قضای روزگار، هر دو هنرمند، یکی در زمینه فیلم و سینما و دیگری در زمینه خوانندگی از نام آورترین و محبوب ترین هنرمندان بودند – وهنوز هم هستند- نمی خواهم نام ببرم و آن پرونده کهنه را دوباره در اذهان عمومی زنده سازم، اما دومین مورد که خودم سبب و بانی آن بودم (درجریان اهدای جایزه سپاس به هنرمندان) کار به عذرخواهی آنان کشید. کما اینکه در مورد آن هنرمندان بسیار سرشناس سینما نیز با عذرخواهی اش، قضیه خاتمه یافت. با این مقدمه فشرده وقتی فهمیدم که در لس آنجلس خودمان، یکی از پرتیراژترین و محبوب ترین مجلات را طرفداران یک خواننده تهدید کرده اند، آنهم تهدیدهایی که در این مملکت یک جرم سنگین محسوب میشود، با وجودی که اصلا اهل جنجالهایی از این دست و قبیل نیستم، به خواندن قضیه پرداختم. زیرا ناگزیر و ناچار در میان هنرمندان هم دوستان فراوان دارم. دیدم جوانان، در مورد یک خواننده، حرف حق زده، نه درمورد آن خواننده که در مورد سرنوشت هنر در لس آنجلس حرف به جا زده و گفته است. مردم از یکنواختی خسته میشوند. تکرار مکررات گذشته، یعنی در جا زدن هنر و هنرمند و در کمال شگفتی دریافتم که بجای تشکر از مجله جوانان، بجای سپاس ازنویسنده ای که با این دقت و موشکافی و علاقه، نقاط ضعف را آشکار ساخته، جمعی به تهدید نویسنده و مدیر مجله و خود مجله پرداخته اند، حیرت زده اندیشیدم آیا کسانی که در غربت به شهرت رسیده اند(یعنی جایی که میدان تقریبا خالی بوده است) از آن اندک تفکر و تعقل برخوردار نیستند که دریابند، همین مطبوعات نردبان ترقی و شهرت آنان بوده است؟! آیا نمی دانند که مطبوعات، یعنی نظر و بلندگوی عموم مردم و اگر این مردم رویگردان شوند که رویگردانی آنها را هم همان مطبوعات منعکس می کند، باید با گذشته هایی که در غربت به دست آورده اند، نه در کشوری به بزرگی ووسعت ایران و جمعیت قابل توجه، باید با گذشته های خود خداحافظی کنند و در سیاهی فراموشی روزگار بگذرانند و حسرت روزهای اوج خود را بخورند…
فکر می کنم همین مختصر کافی و وافی باشد که هنرمند مورد نظر که اصلا او را نمی شناسم و با او سرو کاری و حتی سلام و علیکی نیز نداشته ام، بخود آید و با یک تلفن عذرخواهی به مدیر مجله، بنای در حال ویران هنرش را ترمیم کند که اگرکار، از حدی که تا بحال گذشته بگذرد، ناگزیر همکاران مطبوعاتی آنوقت باید، آن پرده های مخملی و جلوی سن را کنار بزنند و به مردم نشان دهند پشت آن پرده ها چه میگذرد…

عباس حجت پناه
ژورنالیست، کارگردان، فیلمبردار و عکاس

1488-21

خطاب به «نسیم»

دم شما گرم که بالاخره در مطبوعات لس آنجلس نقدگونه ای در ارتباط با یک کنسرت نوشتید. سالهاست که در این شهر فرشتگان هیچ رسانه ای نقدی بر هیچ کار هنری ارائه نمیدهد، چرای آن معلوم است این رسانه ها از پول آگهی ها زنده اند و اگر نقدی نوشته شود آن خواننده، کنسرت گذار و یا حتی کارگردان تاتر ممکن است که دیگر آگهی ندهد پس باید سکوت اختیار کرد؟
این بار در مطلبی در ارتباط با کنسرت آقای معین نقد بسیار نرم و نازکی آن هم درباره خواننده که در پائین آمدن توجه به عرضه کار هنری نوشته بودید که خواندم.
من اهل موسیقی پاپ این شهر نیستم ودر سی سال گذشته تنها در یک کنسرت در کداک تیاتر حضور داشته ام.
ولی شاهد بوده ام که مردم اعتراض می کردند که هدف بیشتر این کنسرت ها فروش بلیط است تا یک اجرای خوب و با شکوه البته مطلب بعدی شما را که خواندم فهمیدم بغیر از مسئله آگهی گرفتن فرهنگ «لاتی و چاقوکشی» هم ضمیمه است.
مشکل اساسی ما در کارهای فرهنگی وهنری در اینجا نبود نقد در همه کارها بوده، نقد سازنده. که کم نیستند در این شهر که توانایی آنرا به نحو احسن دارند ولی فضای مناسب برای مطرح کردن آن نیست.
اگرکارتان عیب دارد و کسی مطرح می کند و نقد می کند درواقع به شما کمک می کند که درکارهای بعدی ایرادها را برطرف کنید و نقائص را متوجه شوید.