1691-19

1691-28

1691-21

به دنبال درگذشت رافی خاچاطوریان، بهانه ای شد تا با جمشید کاوه چهره با سابقه، حرفه ای تلویزیونی مدیر شبکه INBC فارسی که از اولین لحظات حادثه رافی در سال 1988 که منجر به نابینایی یکی از چشمانش شد گزارشی تهیه نمود، گفتگویی داشته باشیم.
جمشید کاوه برایمان توضیح داد درست 25 جون سال 1988 در جریان تظاهرات فدرال بیلدینگ و همچنین دعوت رافی خاچاطوریان از مردم برای مقابله با گروه طرفدار حکومت ایران قرارگرفتم تظاهرات آن گروه بخاطر سقوط ایرباس ایران توسط نیروهای امریکا درخلیج فارس بود. رافی در سوم جولای در برنامه رادیویی رنگارنگ با افشین گرگین گفتگو کرده و گفت من در4 جولای در مقابل فدرال خواهم بود و از مردم نیز دعوت می کنم در اینجا حضوریابند.
من بدلیل همکاری خبری با خبرگزاری CBS از سوی آنها مامور تهیه گزارش اختصاصی شدم و بعنوان تهیه کننده با 3 فیلمبردار به محل تظاهرات رفتم، در میان آن گروه ها 75درصد عرب بودند و 25 درصد ایرانی. من رافی را دیدم که درحال شعار دادن است، همان لحظه یکی از همکاران من خبرداد در این نقطه درگیری شروع شده من بلافاصله به آنجا رفتم ومتوجه شدم که گروهی به سوی رافی حمله ور شده اند و یکی از آنها با عصا به رافی هجوم برده، که رافی عصا را از دست او درآورد لی شخص قوی هیکلی وارد درگیری شد وعصا را از دست رافی خارج کرد، رافی که تقریبا یکه درمیدان بود، سعی کرد از جمع آنها دور شود، ولی ده پانزده نفری او را تعقیب کرده و با مشت و لگد و هر وسیله ای که در دست داشتند به رافی حمله بردند و من در یک لحظه صدای فریاد دردآور و بلند رافی را شنیدم که دلم لرزید، شخصی که عصا در دست داشت آنرا پنهان کرد و از صحنه خارج شد، ولی ما با 3 دوربین همه لحظات را گرفتیم، من بلافاصله نوار فیلم را برگرداندم و دیدم که چه کسانی به رافی یورش بردند، او را زیر مشت و لگد گرفتند و طبق روال کاری خود به پلیس لس آنجلس خبر دادم آنها وارد صحنه شدند و با دیدن نوار و شناسایی افراد ضارب، در جمع تظاهرکنندگان سه نفر را شناسایی کرده و آنها را دستگیر نمودند هرسه نفر که هراج علی و مسعود و محمد هاشمی که در اصل هراج علی مجرم اصلی شناخته شد ودو نفر دیگر از زندان آزاد شدند.

1691-20

1691-22

رافی را بیمارستان بردند و پزشک جراح نظرداد که یک جسم تیز به درون چشم او رفته واو را دچار نقص عضو کرده است. 34 روز بعد در دادگاه سانتامونیکا، محاکمه آغاز شد، افراد حامی هراج علی، یکی از گران ترین و پرقدرت ترین وکلای لس آنجلس باب شیهن را با ساعتی 2500 دلار استخدام کردند که از همان لحظات اول می کوشید همه چیز را معکوس نشان بدهد و حتی ثابت کند که این رافی بوده که بعنوان یک آشوبگر وارد جمع مردم شده و حتی عصای پیرمردی را از دستش دراورده و به او حمله کرده است که خوشبختانه فیلم ها همه چیز را ثابت می کرد. و دادستان رافی را بعنوان یک هنرمند و فعال سیاسی شناسایی کرده بود.
وکیل هراج علی و دارودسته او سعی داشتند مرا که بعنوان گزارشگر CBS به دادگاه رفته بودم، از میدان بدرکنند ولی وقتی دادستان مدارک مرا از جمله کارت خبرنگاری رسمی را دید، اجازه ادامه گزارش را داد سرانجام ثابت شد، که با یک جسم تیز چون نوک یک کفش به چشم رافی ضربه خورده است جالب اینکه درجریان دادگاه، مشخص شد که هراج علی یک فرد غیرقانونی در امریکاست، که در یک گروسری در دان تاون کار می کند. همین سبب شد دادستان، اداره مهاجرت را در جریان بگذارد و او را هنگام خروج در دادگاه دستگیر کنند و روز بعد با پرداخت یک میلیون دلار از زندان خلاص شد و به دادگاه آمد و سرانجام دادگاه هم یکسال زندان برای هراج علی بود، که دراین مدت هر روز 5 صبح به زندان برود و 6 بعد از ظهر به خانه برگردد و البته بعد از یکسال هم دیپورت شد.
نتیجه این حادثه چه بود؟ یک هنرمند وطن پرست یک چشم خود را از دست داد و در مقابل هیچ حمایتی از سوی اوپوزیسیون و مردان به اصطلاح سیاسی ندید، هیچ حمایتی هم از سوی رسانه ها نشد و دیدیم که تنها خانواده درکنارش ماندند وعاقبت در سکوت رفت.
این حق یک هنرمند خوب و یک عاشق ایران، یک چهره فعال سیاسی نبود، هیچگاه از رافی قدرشناسی نشد و آرزوی دیدار سرزمین خود را هم به ابدیت برد.

1691-23

1691-24

1691-25

1691-26

1691-27